رادیو فردا
سی و هفتمین دوره یکی از جشنوارههای خاص سینمایی دنیا شاهد نمایش نسخههای ترمیم شده از دو فیلم نویسنده و کارگردان معتبر و ستایش شده ایرانی بود. فیلمهای «غریبه و مه» و «چریکه تارا» ساختههای بهرام بیضایی در روزهای جمعه و شنبه در جشنواره ایل چینما ریتروواتو یا جشنواره سینمای دوباره کشف شده در شهر بولونیای ایتالیا به نمایش درآمدند.
جشنواره ایل چینما ریتروواتو یکی از مهمترین جشنوارههای نمایش آثار کلاسیک و تاریخی سینمای جهان است که هر ساله نسخههای ترمیم شده فیلمهای مختلفی را از سراسر دنیا نمایش میدهد. بیشتر این فیلمها با همکاری سینماتک بولونیا و آزمایشگاه مرمت آثار سینمایی این شهر مرمت شدهاند.
مرمت این فیلمها با استفاده از آخرین تکنولوژیها و تکنیکها با نظارت کارشناسان و در مواردی با همکاری و مشارکت برخی سازندگان این فیلمها انجام میشود که حاصل آن دستیابی به کیفیتی بسیار بالا از این آثار است. کیفیتی که باعث میشود بسیاری از وجوه هنرمندانه این فیلمها به نوعی دوباره کشف و بازیابی شوند.
در سالهای گذشته چند فیلم از سینماگران ایرانی چون ابراهیم گلستان («خشت و آینه» و «یک آتش»)، محمدرضا اصلانی («شطرنج باد»)، نصرت کریمی («درشکهچی»)، سهراب شهیدثالث («در غربت») و بهرام بیضایی («رگبار») زیر نظر این مراکز ترمیم شده و در جشنواره ایل چینما ریتروواتو به نمایش درآمده بودند.
امسال فیلم «غریبه و مه» دومین فیلم بلند بهرام بیضایی در آزمایشگاه مرمت آثار سینمایی شهر بولونیا با مشارکت پروژه سینمای جهان بنیاد فیلم مارتین اسکورسیزی و سینماتک بولونیا ترمیم شد.
ترمیم این فیلم از روی نگاتیو ۳۵ میلیمتری و باند صدای اصلی که از ایران فراهم شده بود، زیر نظر بهرام بیضایی از جمله با تامین نظر او در درجهبندی احیای رنگ فیلم در طول یک سال گذشته صورت گرفت. هزینه ترمیم را نهاد غیرانتفاعی بنیاد فیلم هابسن/لوکاس پرداخت.
«غریبه و مه» با بازی خسرو شجاعزاده، پروانه معصومی، عصمت صفوی، منوچهر فرید و ولی شیراندامی نخستین بار ۱۲ آذر سال ۱۳۵۳ در تالار رودکی در بخش مسابقه سومین دوره جشنواره جهانی فیلم تهران به نمایش درآمد و پس از دوره کوتاهی اکران در اردیبهشت سال ۱۳۵۴ در سینما کاپری (بهمن) تهران، دیگر در ایران به نمایش درنیامد.
این فیلم با استقبال گرمی در آن زمان از سوی منتقدان ایرانی مواجه نشد اما پس از نمایشش همراه چند فیلم دیگر (از جمله «شازده احتجاب»، «تنگسیر» و «طبیعت بیجان») برای تعدادی از منتقدان و دستاندرکاران سینما در سینما ماژستیک شهر کن در حاشیه جشنواره معروف این شهر در سال ۱۹۷۴ با نظرهای مثبت زیادی به ویژه از سوی منتقدان بریتانیایی روبرو شد و به جشنوارههایی چون لندن و قاهره راه یافت و در جشنواره قاهره برنده جایزه بهترین فیلمبرداری برای مهرداد فخیمی شد.
از آن زمان تاکنون نسخه با کیفیتی از این فیلم خاص که روایتگر حضور غریبهای در یک روستای ساحلی در شمال ایران است دیده نشده بود. نمایش این فیلم مانند بسیاری دیگر از آثار پیش از انقلاب سینمای ایران در حکومت جمهوری اسلامی توقیف شده است.
بهرام بیضایی در نوشتاری که برای نمایش فیلم «غریبه و مه» در جشنواره ایل چینما ریتروواتو نوشته و برای نخستینبار در رادیو فردا منتشر میشود این فیلم را برآمده از کابوسهای آن زمانش دانسته که به نوشته او «انگار نزدیک شدنِ خطری را پیشبینی میکرد که شاید کسی متوجّه آن نبود.» آقای بیضایی نوشته که فیلم «غریبه و مه» «ردِّ هر دو تهمت روشنفکری و مذهب» است.
احسان خوشبخت، منتقد و کارشناس سینمایی که در ترمیم فیلم «غریبه و مه» مشارکت داشت روز جمعه پیش از نمایش این فیلم در جشنواره بولونیا در صحبتهای کوتاهی این فیلم و تعدادی دیگر از آثار جریان موسوم به موج نوی سینمای پیش از انقلاب را بیانگر نگاه سازندگان آنها به تحولات عمیق اجتماعی و سیاسی جامعه خود دانست که به گفته او درباره «غریبه و مه» پیشبینی حیرتانگیز و هراسآوری از آیندۀ در راه نشان میدهد.
ترمیم فیلم «چریکه تارا» در استودیوی روشنای تهران انجام و نسخهای از آن برای نمایش در جشنواره ایل چینما ریتروواتو فرستاده شده بود. فیلمبرداری این فیلم در روزهای منتهی به انقلاب سال ۵۷ انجام شد که به نوشته بهرام بیضایی در متنی که برای نمایش فیلم به جشنواره فرستاده «جامعه مبهوت مانده بود و روحیهها سر صحنهی چریکه تارا به هم ریخته بود و همه جای تمرکز بر کار، گوش به رادیو باکو و اخبار مجلس بودند.»
فیلم «چریکه تارا» با بازی سوسن تسلیمی، منوچهر فرید، رضا بابک و سیامک اطلسی درباره تارا زن جوان بیوهای است که در روستایی در شمال ایران با مردی که در جستجوی شمشیرش از تاریخ آمده روبرو میشود.
این فیلم با وقوع انقلاب هیچگاه در داخل ایران به نمایش عمومی درنیامد اما سال ۱۹۸۰ به بخش نوعینگاه جشنواره کن راه یافت و در آنجا بدون حضور بهرام بیضایی نمایش داشت. در دهه ۸۰ نسخههایی با کیفیت متوسط از این فیلم در برخی محلها از جمله سالن نمایش خانه سینما به نمایش درآمد.
آقای بیضایی درباره این فیلم نوشته که «چریکهی تارا واروی رویای انبوه سرسپرده عمل میکرد. تارا که در آغاز خود جزئی از طبیعت بود کمکم آن را به چشم تازهیی میدید، و در پایان معنی میراثِ ناشناسِ خود را میداشت.» او با یادآوری توقیف فیلم نوشته «چطور چریکهی تارا به نمایش در میآمد در حالی که سینمای ایران ناگهان برای چندی به حال تعلیق درآمده بود و تصویر زن از سینما حذف میشد.»
به نوشته بهرام بیضایی «کابوسی که در غریبه و مه پیشبینی میشد حالا جان گرفته و نمایان همهجا مسلط شده بود!»
متن کامل دو یادداشت بهرام بیضایی را مطابق شیوه نگارشی او در ادامه میخوانید:
غریبه و مه – ۱۳۵۳
غریبه و مه یا دستکم بعضی از تصویرهای اساسی آن از بَدخوابیها [کابوسها]ی من آمده است!
احساس میکردم در عمق جامعه آنچه مرا همواره میآزُرد، با من بزرگ شد و در پیام میآید!
معناهایی که در اوّلین نمایش غریبه و مه در جشنوارهی فیلم تهران به آن بستند نشان میداد که دلواپسیهای من بیدلیل نبوده است! غریبه و مه انگار نزدیک شدنِ خطری را پیشبینی میکرد که شاید کسی متوجّه آن نبود، یا خُوش داشت متوجه نباشد؛ و اگر بود آن را ندیده میگرفت تا آن حَدّ با تهمت وَهم و ابهام علیه فیلم به کار رفت و آن را اغلب غیرقابل فهم نوشتند یا ضدّ مذهبی!
کشف معنایی این ابهام به قلم یکی از منتقدان یا گزارشگرانِ Films and Filming یا Sight and Sound مرا تکان داد. عین جمله یادم نیست امّا اصل این بود که فیلم غریبه و مه پیشبینی کنندهی اتفاقی نزدیک به وقوع است و به نظر میرسد کارگردان که نویسنده هم هست دستکم پنج سال از تماشاگرانش جلوتر است! آنچه مرا تکان داد این بود که نویسنده از کجا میدانست قرار است پنج سال بعد چه اتّفاقی در ایران بیفتد؟ این اتقاق انقلاب واپسگرای ایران بود!
غریبه و مه همزمان هم توسط روشنفکران ایران مبهم و ضد اسلامی خوانده شد و هم در کنفرانس اسلامی لندن بیموافقتِ من به عنوانِ روشنِ فیلم اسلامی به نمایش درآمد که من در آن شرکت نکردم!
غریبه و مه ساختهی من ردِّ هر دو تهمت روشنفکری و مذهب است!
چریکهی تارا – ۱۳۵۷
درست در یکمین سالروز مرگ پدرم [۲۶ مرداد ۱۳۵۷] فیلمبرداری چریکه تارا در همان ساحل روستایی غریبه و مه آغاز شد. گمانم همان فردا اولین نشانهی انقلاب اسلامی یعنی نمایش دستهجمعی نماز عید فطر برای اولین بار در خیابانهای تهران برگزار شد و ما تکان خوردیم و سپس یک یا دو روز بعد فاجعهی سینما رکس آبادان رخ داد که انقلابیان سینما را با چهارصد و اندی تماشاگر آتش زدند و از آن همه اجساد زغال شده برجا ماند. جامعه مبهوت مانده بود و روحیهها سر صحنهی چریکه تارا به هم ریخته بود و همه جای تمرکز بر کار، گوش به رادیو باکو و اخبار مجلس بودند. دشوار بود روحیهی بازیگران و گروه فنی را که دلواپس کسانِ خود و آینده مبهم بودند پاییدن چنان که در فیلم دوگانگیِ عشق به کار و وحشت فردا دیده نشود! با بهم ریختن سازمانهای شهری که اتکای همکاریِ آنها فیلمبرداری آغاز شده بود، قبل از صحنهی نهایی فیلم ناچار تعطیل شد، و سالی بعد در فضا و فصلی دیگر، باید کمبودهای فصل نهایی چنان ترمیم میشد که فاصلهی زمانی و اختلاف فضا به چشم نیاید!
چریکهی تارا واروی رویای انبوه سرسپرده عمل میکرد. تارا که در آغاز خود جزئی از طبیعت بود کمکم آن را به چشم تازهیی میدید، و در پایان معنی میراثِ ناشناسِ خود را میداشت! چریکهی تارا عملاً توقیف شد و جز نسخههای خارج شده از ایران، در ایران هرگز به نمایش عمومی در نیامد! چطور چریکهی تارا به نمایش در میآمد در حالی که سینمای ایران ناگهان برای چندی به حال تعلیق درآمده بود و تصویر زن از سینما حذف میشد و من برای نمایش فیلم در جشنوارهی کن تنبیه مالی شدم!
کابوسی که در غریبه و مه پیشبینی میشد حالا جان گرفته و نمایان همهجا مسلط شده بود!