سروناز احمدی، مترجم و فعال حقوق کودکان، با انتشار نامه‌ای از اوین اعلام اعتصاب غذا کرد

سه شنبه, 28ام شهریور, 1402
اندازه قلم متن

رادیو زمانه

سروناز احمدی در نامه‌اش از اوین اعتصاب غذایش را چنین توصیف می‌کند: «این اعتراضی‌ست به سرکوب مضاعف زندانی از طریق تبعید در محل سرکوب یعنی زندان، این اعتراضی‌ست برای سوی چشمان جعفر ابراهیمی، اعتراضی‌ست برای عشق، عشق‌های خاموش‌نشدنی دشوار.»

سروناز احمدی هستم، مددکار در حوزه کودکان و مترجم و در حال حاضر زندانی در زندان اوین. تقریبا سه سال است که همسرم کامیار فکور را می‌شناسم. در همین سه سال پنج بار کامیار را از من ربودند. کامیار خبرنگار در حوزه اقتصاد محیط‌زیست، ترانه‌سرا و خواننده موسیقی رپ است و از اولین لحظاتی که از او به یاد می‌آورم در‌ جنگ بوده، برای رهایی کارگران و ازمیان‌برداشتن بیگانگی‌مان با طبیعت. کامیار بیست و هشت ساله است و تاکنون شش پرونده برایش ساخته‌اند، با اتهاماتی مثل شرکت در تجمع برای اعتراض به دستمزدهای که تا روز دهم ماه هم نمی‌رسد، بازنشر گزارش‌های محیط‌زیستی در روزنامه رسمی کشور و حمایت از کارگران و معلمان و بازنشستگان، پرونده‌هایی که در مواردی با ضرب‌وشتم شدید همراه بوده است. ما تنها دو هفته از ازدواجمان گذشته بود که در جریان جنبش زن زندگی آزادی بازداشت شدیم و در نهایت من با حکم سه سال و شش ماه و کامیار با حکم دو سال و هشت ماه حبس به زندان اوین منتقل شدیم، درحالی‌که با توجه به اتهاماتمان یعنی تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی باید مشمول عفو ۱۴۰۱ می‌شدیم که البته آن را دستاورد شمار زیاد مشارکت‌کنندگان در این جنبش می‌دانم. دوازدهم شهریور کامیار را به‌همراه دوازده زندانی دیگر با دروغ در روز ملاقات به بند امن زندان قزلحصار کرج تبعید کردند، یعنی سرکوب در سرکوب. حالا در زندگی مشترکمان همان هفته‌ای یک یا دو بار ملاقات را نیز سه هفته است که نداریم و تنها سه بار برایم از زندان تماس برقرار کرده‌اند، تماس‌های سه دقیقه‌ای با حضور ماموران. هر روز هم خبری از وضعیت اسفبارشان می‌رسد، از ضرب‌وشتم تا بی‌هوشی جعفر ابراهیمی، معلمی که به‌جای تبعید به‌خاطر وضعیت وخیم سلامتی‌اش باید عدم تحمل حبس دریافت می‌کرده است. در روز این تبعید پس از اعتراضم با همراهی همبندیانم به من وعده داده شد که کامیار تا یک هفته آینده به‌خاطر حضور من در زندان اوین به این زندان بازمی‌گردد اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. حالا این سیزده نفر در اعتصاب غذا هستند در حمایت از قیام ژینا و بار دیگر نشان داده‌اند که هر جا ستمی هست مقاومتی هم هست. من هم از امروز بیست‌وششم شهریور در همراهی با مقاومت این زندانیان در اعتصاب غذا خواهم بود و پس از پایان اعتصاب غذای این زندانیان هم اعتراضم به این تبعید و سرکوب مضاعف در زندان از طریق تبعید را با تحصن و در صورت لزوم مجددا اعتصاب غذا نشان خواهم داد، تا زمانی که همسرم به این زندان بازگردانده شود و هر دو در یک زندان باشیم.

این اعتراضی‌ست به سرکوب مضاعف زندانی از طریق تبعید در محل سرکوب یعنی زندان، این اعتراضی‌ست برای سوی چشمان جعفر ابراهیمی، اعتراضی‌ست برای عشق، عشق‌های خاموش‌نشدنی دشوار. این اعتراضی‌ست به تمام آزار و اذیت‌ها و اضطراب‌ها و نگرانی‌هایی که در عشق با آن مواجه‌مان می‌کنند. این اعتراضی‌ست کوچک برای یادآوری رنج‌ها و مقاومت‌های بزرگ، برای یادآوری پیراهن سرخ عروسی مریم همسر بکتاش آبتین، برای هم‌قطاری‌ام آنیشا اسدالهی که همان تماس سه دقیقه‌ای را هم با همسرش کیوان به جرم خواندن شعر ندارد، برای سعید سلطانپور که در شب عروسی‌اش او را ربودند تا به خیال خود از صحنه زندگی محوش کنند، برای پوری و مرتضی کیوان، برای آن‌هایی که برای عشق از آن‌ها حتی یک گور مشخص هم باقی نمانده و برای حنانه کیا. این اعتراض اگرچه پس از پایان این اعتصاب غذای جمعی، جلوه اقدامی فردی را خواهد داشت اما با ایمان به قدر جمعمان است و با امید به اینکه آنچه از من باقیمانده بسنده است تا آن خیالواره سبک وزن بر تباهی واقعیت چیره شود.

سروناز احمدی، بند زنان زندان اوین، بیست‌وشش شهریور


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.