حامد آئینه وند
توافق ابراهیم که در پانزدهم سپتامبر ۲۰۲۰ با ابتکار دولت ترامپ به عادی سازی روابط امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش با اسرائیل انجامید فشار بی سابقهای به سیاست خارجی جمهوری اسلامی وارد کرد آن هم در زمانی که چندماه پیشتر یعنی در ۳ ژانویه۲۰۲۰ قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در عملیات آذرخش کبود کشته شد. فرماندهای که در عمل سکان سیاست خارجی ایران به ویژه در خاورمیانه را در دست داشت و همگان استعفای ظریف و زیر خارجه وقت در اعتراض به بی حیثیت شدن علنی و رسمی جایگاهش در سفر بشار اسد به تهران را به خاطر میآورند. با این همه مادام که عربستان به صف کشورهای عربی که روابط خود را با اسرائیل عادی کردند نپیوسته و زمزمه جدی هم در این باره نبود خوش خیالی کاذبی در ذهن سران جمهوری اسلامی به ویژه علی خامنهای وجود داشت که عادی سازی روابط اعراب – اسرائیل تداوم نخواهد داشت.
*با یک دورهای شدن ریاست جمهوری ترامپ و خلاصی جمهوری اسلامی از فشار حداکثری این خوش خیالی در حالی تقویت شده بود که تهران و واشنگتن در صدد بازگشت به برجام بودند اما ناگهان جنبش مهسا صحنه بازی را تغیر داد. این جنبش اگرچه جمهوری اسلامی را از جایش تکان نداد اما تکانههای شدیدی در بافت اجتماعی و سیاسی ایران پدید آورد و سویههای نرم وجود دولت معقول را آنچنان از میان برد که کار را برای بازگشت به برجام از سوی دموکراتها سخت کرد. به همین جهت نظام برای اعاده حیثیت از توان بین المللی و مشروعیت سیاسی خود که به دنبال سرکوب خونین جنبش مهسا از میان رفته بود ناگزیر از ترمیم و از سر گیری روابط خود با عربستان به میانجیگیری چین شد تا به داخل و خارج بگوید هم چنان حساب اصلی را باید روی جمهوری اسلامی باز کنند.
*یکی از پر شتاب ترین توافقهای عادی سازی بدون تردید «توافق ابراهیم» است و شتاب آن نشات یافته از اهداف کلان اقتصادی و امنیتی سیاسی است که امریکا، اسرائیل و اعراب به صورت مشترک روی آن کار کردند. اگر توافقهای صلح میان مصر و اردن با اسرائیل پیامدهای جنگهای طولانی بود اما توافق ابراهیم محصول گفت و گوهای سیاسی و اقتصادی است که پیرامون مسائل ملموس شکل گرفته و کاملا مبتنی بر منافع عینی اقتصادی است. توافق ابراهیم که در آغاز تصور میشد شکافی میان دولتهای عربی و جوامع عربی ایجاد میکند با آشکار شدن تجلیات اقتصادی آن از میان رفته و باعث به حاشیه رفتن هر چه بیشتر آرمان فلسطین به ویژه با شکل گیری کشورمستقل فلسطینی خواهد شد. چنانچه زمزمههای عادی سازی روابط عربستان با اسرائیل به یک واقعیت سیاسی تبدیل شود که دولت بایدن میکوشد آن را به برگ برندهای در آستانه انتخابات ۲۰۲۴ برای دموکراتها تبدیل کند سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شدت دچار خلا معنایی و استراتژیک خواهدشد. در واقع پرخاشگری و تهدید عربستان اندکی پس از ترمیم روابط به خاطر قصد عادی سازی روابط با اسرائیل از سوی خامنهای به این دلیل است که اعراب مصم خواهند شد در مقابل دخالتهای منطقهای ایران ایستادگی کنند و عملا محور مقاومت بر باد خواهد رفت.
*وقتی همه کشورهای عربی به ویژه عربستان اسرائیل را به رسمیت بشناسند دیگر بهانهای برای به سینه زدن سنگ فلسطین برای جمهوری اسلامی باقی نخواهد ماند. جدای از آنکه از آن پس شعار نابودی اسرائیل دیگر در خور مصرف مراسم صبحگاهی مدارس دبستانی خواهد شد معضل بنیادی پیشا روی جمهوری اسلامی این است که هم از داخل و هم از خارج تحت فشار بی امانی قرار خواهد گرفت و با تنگ شدن عرصه بر حاکمان ایران با جنبش هم چنان زنده مهسا و بحران اقتصادی در داخل و بریده شدن دست و پای تهران از منطقه با عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل «افق ایران بدون جمهوری اسلامی» بیش از هر زمان دیگری در گذشته ضرورت پیدا میکند. خشم خامنهای و تهدیدات کیهان به بی ثبات سازی عربستان را در همین راستا باید ارزیابی کرد. جمهوری اسلامی در آینده نزدیک ناگزیر از اتخاذ تصمیمات سختی برای بقای خود است و چنانچه از اتخاذ این تصمیمات تن بزند روی بقایش نمیتوان حسابی باز کرد. کلام آخراینکه هم مدیرانی که برای «خوشامد آقا» به رغم نظرات کارشناسی مستقل سخن میگویند و هم آنانی که برای «خوشامد آقا» به رغم چنین نظراتی سکوت میکنند سرنوشت مشابهی خواهند داشت: در آتش خشم ملت خواهند سوخت
حامد آئینه وند (دانش آموخته علوم سیاسی و روابط بین الملل)
از: گویا