ورزش ایران در بند شعارهای سیاسی و ترویج ایدئولوژی حاکمیت است
قاسم سلیمانی چهره جدید فضاهای ورزشی است و تندیس او را در ورزشگاه نمایش میدهند – تسنیم
مجسمه قاسم سلیمانی در ورزشگاه نقش جهان اصفهان که به لغو بازی سپاهان – الاتحاد منجر شد، فرصتی برای تجسم واقعیت فوتبال ایران ساخته است. آن تندیس و ماجرایش تصویری تمامنما از اهدافی در تضاد با ورزش است که جمهوری اسلامی را به خاصهخرجی از بودجههای عمومی برای فوتبال ترغیب میکند.
ورزش در جمهوری اسلامی با بستن سربند حاوی شعارهای سیاسی – مذهبی مطابق منافع حاکمیت به سر ورزشکاران شناختهشده در سالهای آغارین استقرار جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۵۷ معنا پیدا کرد و بدون کارکرد ایدئولوژیک و سیاسی حتی جمهوری اسلامی از تعطیلی جریان ورزش در ایران هم ملالی نداشت. چه بسا بسیاری رشتههای ورزشی پس از انقلاب تا سالها فعالیت حرفهای نداشتند، برخی رشتههای ورزشی ممنوع شدند و زنان از ورزش و حتی تماشای آن در ورزشگاهها منع شدند.
سالهای سال طول کشید تا زنان فرصتهای کوچکی برای ورزش با حجاب اجباری پیدا کنند و چند دهه در بسیاری رشتههای ورزشی فرصتی برای حضور در مسابقات بینالمللی نداشتند. لغو یک بازی در لیگ قهرمانان آسیا بهدلیل نقض قوانین بینالمللی ورزش و ترویج شعارهای سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک اگرچه اتفاقی بیسابقه در لیگ قهرمانان آسیا است اما استفاده سیاسی از ورزش به خواست حاکمیت، در جمهوری اسلامی تازگی ندارد.
این حاکمیت همیشه ورزش را برای کارکردهای غیرورزشی خواسته و همیشه به هر هزینه گزافی در ورزش شعار ایدئولوژیک داده است. برای حاکمیتی که حدود ۵ دهه برای زنان در ورزش محدودیت و ممنوعیت ایجاد کرده، شکست ۳ – صفر احتمالی یک تیم بهدلیل نصب تندیس یک چهره نظامی در ورزشگاه نمیتواند تکاندهنده باشد، چنان که سردبیر روزنامه کیهان مینویسد: «الاتحاد نه فقط لیاقت تکرار بازی را ندارد بلکه باید برای همیشه از حضور در ایران و بازی با تیمهای ایرانی در هر کجای دنیا محروم شود.» این حرفها فقط چند خط متن در یک روزنامه نیست، بلکه نگاه جاری در جمهوری اسلامی به ورزش حرفهای را نشان میدهد.
محمد مایلیکهن، سرمربی اسبق تیم ملی ایران، حدود یک سال پیش در گفتوگو با ایران اینترنشنال با اشاره به قابهای عکس دو رهبر جمهوری اسلامی در همه ورزشگاههای ایران گفته بود: «در ورزشگاههایی که همه تخریب شدهاند، فقط دو عکس آقای خمینی و خامنهای را حفظ کردهاند. این توهین به خود این آقایان است که همه چیز تخریب شده اما این دو عکس آنجا نصب شده.»
مایلیکهن که از دهه ۷۰ بهعنوان یک مربی با گرایش به سمت حاکمیت مطرح بود، سالها است به منتقد سیاستهای فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش و جوانان تبدیل شده اما سوابق فکری او، تاوان انتقاد را برای او سنگین نمیکند. اشاره صریح به دو عکس رهبران جمهوری اسلامی در ورزشگاههای ایران که در ساخت بسیاری از آنها جمهوری اسلامی نقشی نداشته و فقط به ویران کردنش مشغول بوده، مهمترین دلیل کوبیدن جمهوری اسلامی بر طبل ورزش دولتی و حکومتی را نشان میدهد، همان اهداف تبلیغاتی ایدئولوژیک و سیاسی که عکس رهبران جمهوری اسلامی را بر فراز ورزشگاهها نصب کرده است.
قاسم سلیمانی چهره جدید فضاهای ورزشی است. نه فقط تندیس او را در ورزشگاه نمایش میدهند، بلکه بسیاری فضاهای ورزشی در شهرهای مختلف ایران به سردار سلیمانی تغییر نام داده است.
جمهوری اسلامی حتی روی لباس ورزشکاران شعار میدهد. ورزشکارانی بودند که در بیش از ۴ دهه استقرار جمهوری اسلامی با خوشرقصی برای حاکمیت یا سواستفاده حاکمیت از گرایشهای مذهبی و سنتی آنها، لباس ورزشی خود را به تابلوی نصب شعارهای سیاسی و مذهبی تبدیل کردند. مثال معروف آنها حسین رضازاده، وزنهبردار ایرانی، است که از دست گرفتن قاب عکس رهبر جمهوری اسلامی پس از قهرمانی هم دریغ نکرد و به ورزشکار محبوب برای حاکمیت تبدیل شد. اما نمونه معکوس ناصر حجازی است. روایت معروفی از سر باز زدن حجازی، دروازهبان افسانهای فوتبال ایران از تحمیل ضدفرهنگ شعارهای سیاسی – مذهبی در ورزش وجود دارد، اینکه دروازهبان نامدار ایرانی بنرهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی را در مراسم پیش از آغاز بازیها هرگز دست نگرفته است. حجازی هرگز ورزشکار و مربی محبوبی برای حاکمیت جمهوری اسلامی نبود اما هنوز نامش برای مردم زنده و احترامبرانگیز است.
جمهوری اسلامی اقتصاد ورزش ایران را به گونهای تعریف کرده است که بتواند برای ارائه شعار و نمایش سیاسی و ایدئولوژیک در ویترین ورزش تسلط داشته باشد.
سپاهان یکی از متمولترین باشگاههای لیگ برتر ایران است، با ادعای تعلق به بخش خصوصی اما چه کسی نمیداند که سپاهان و هر تیم دیگری در لیگ ایران فقط نمایشی از فعالیت بخش خصوصی در فوتبال ایراناند و با مستنداتی دروغین نزد کنفدراسیون فوتبال آسیا مالکیتهای مشترک دولتی باشگاهها پنهان میشود. سپاهان هرگز باشگاه مستقل و خصوصی نیست که بتواند حتی درباره یک مجسمه در ورزشگاه محل برگزاری بازیاش تصمیم بگیرد. اقتصاد دولتی باشگاههای ایرانی به همین دلیل هرگز به استقلال اقتصادی باشگاهها تغییر پیدا نمیکند که دولت و حاکمیت همیشه بتوانند بر فوتبال تسلط سیاسی و امنیتی داشته باشند و اهداف سیاسی و تبلیغات ایدئولوژی حکومت در فوتبال پیگیری شود. مدیرعامل باشگاه سپاهان صاحب اختیار نیست که بتواند درباره برداشتن تندیس قاسم سلیمانی از ورزشگاه تصمیم بگیرد و حتی ترجیح میدهد آن مجسمه را در ورزشگاه مقدس جلوه دهد و برای حاکمیت همان مدیر دلخواه باشد.
سالها است که این پرسش مطرح است چرا جمهوری اسلامی به رغم سنگین شدن هزینههای باشگاهداری حرفهای، از دخالت در فوتبال و مالکیت باشگاهها دست برنمیدارد، اما پاسخ اینجا روشن است که نصب یک تندیس از قاسم سلیمانی در مسابقهای که حریف بازیکنانی سرشناس دارد و ابعاد خبری آن گسترده است، چند برابر بودجههای یک باشگاه برای جمهوری اسلامی قیمت دارد.
از: ایندیپندنت