توده های ایرانی، شهر نشینان یا روستائیان، مقارن انقلاب ۵۷ از هرگونه درک سیاسی نسبت به تحوّل یا تغییری ” فرهنگی و سیاسی” بیرون از سنت فرهنگی اسلامی شان، بی بهره بودند. شورشی عمومی علیه رژیم پهلوی و برای تغییری سیاسی فقط در چهارچوب باورهای اسلامی/ شیعی قابل تحقق بود که شد و توده ها با فروپاشی سلطنت، حکومت روحانیان را جانشین پادشاهی کردند. عامل نخستین این سقوط و بازگشت، دین بنیادی ایرانیان است و مقّوم دین بنیادی در ایران عصر پهلوی، سیاست های سرکوب فکری و سیاسی دگر اندیشان و رشد و تقویّت اسلام گرایی از سوی رژیم شاه، پهلوی دوم بود. مخالفان رژیم پهلوی اعم از چپ و غیر آن هیچ نقش موثری در سرنگونی پادشاهی در ایران نداشتند. بر خلاف ظاهر جامعه ما که از فرهنگ غربی تقلید میکرد، سنت دینداری و تبعیت از پادشاه بر کل روابط اجتماعی حاکم بود و سیستم آموزش و پرورش نیز در خدمت این دو سنت.