حامد آئینه وند
اندکی پس از آنکه در چهارده سال پیش منو و تو به عنوان یک تلویزیون پا به عرصه رسانه ها گذاشت و روند برنامه ها ی آن در دید عمومی قرا گرفت تلاش میکرد خود را شبکه ای سر گرم کننده برای مخاطب ایرانی داخل کشور که محروم از انعکاس صدایش در سیمای جمهوری اسلامی است نشان دهد. با اینکه هزینه های راه اندازی چنین تلویزیونی به شدت بالاست در عین حال رغبت چندانی به استفاده از آگهی نداشت و این پرسش را در ذهن فعالان رسانه ای پر رنگ کرده بود که اگر در آمد تلویزیون از آگهی ها نیست از کجاست؟ با وجود اینکه در آغاز شروع به کار این شبکه خبری از برنامه های سیاسی نبود اما رفته رفته پاسخ ابهام ها پیرامون منابع مالی این شبکه از بین رفت چراکه اتاق خبر من و تو مملو از کسانی شد که با خبر های جهت دار به سمت رضا پهلوی و استفاده از کارشناسان سلطنت طلب تلاش های زیر پوستی در تطهیر آن دوران و بی عیب و نقص نشان دادن وضعیت حکمرانی در آن سالها را که با ساخت مستند ها و برنامه هایی مانند تونل زمان در جریان بود را کنار گذاشته و به شکلی آشکار که از آشکاری توی ذوق مخاطب می زد به تبلیغ رضا پهلوی پرداختند.
وضعیت و تصویر رویایی که منو و تو تلاش می کرد از دوران پهلوی ارائه کند جدای از آنکه بر واقعیات منطبق نبود یا اگر در برخی جاها هم بود با بزرگ نمایی کردن دستاوردها و کوچک نشان دادن نابسامانی ها توام بود جدای از آنکه به شعور مخاطب آگاه توهین می کرد دچار این مشکل بزرگ می شد که نمی توانست پاسخ درستی به این پرسش مهم بدهد که اگر اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران عصر پهلوی آنگونه که این شبکه نمایش میداد عالی بود چرا انقلاب شد؟ انقلاب در جامعه شناسی سیاسی از اساس پدیده کمیابی است و به ندرت رخ میدهد و محصول تقاطع وضعیت های خاصی در حوزه سیاسی، اقتصادی و بینالمللی است و من و تو تلاش می کرد تا با ساده سازی این پیچیدگی ها بار وضعیت اسف بار کنونی را صرفا بر دوش روحانیت و نیروهای چپ ایرانی بگذارد. در حالی که اگر قرار بر انصاف بود باید نقد را از حکومت پهلوی و کارگزاران آن شروع میکرد. در واقع کسانی که قدرت و امکانات کشور در اختیارشان بود بیشترین سهم را در انقلاب داشتند. کاری که هر گز این شبکه انجام نداد. سرمایه اجتماعی رضا پهلوی نه یک سرمایه انحصاری که سرمایه ای عاریتی و ناشی از روسیاهی مطلق روحانیت در جمهوری اسلامی و ناکارآمدی آشکار آن در همه زمینه ها و ساحت هاست و مادام که امیدی به اصلاحات در داخل ساختار جمهوری اسلامی وجود داشت چه در دوران محمد خاتمی و چه پس از جنبش سبز کسی سراغ از رضا پهلوی نمیگرفت. واقعیت تاریخی این است که سرمایه اجتماعی پهلوی ها پیش از سرمایه اجتماعی روحانیت دود شده و به هوا رفته است و اگر قرار براین باشد که جمهوری اسلامی برود که هست و خواهد رفت قرار نیست بازگشت به عقب صورت گیرد و قدرت مطلقه از ولی فقیه به شاهزاده تفویض شود.
بنیادهای سست تئوریک طرفداران رضا پهلوی از اینجا بیشتر هویدا می شود که آنان با یاد کردن از انقلاب ۵۷ تحت عنوان فتنه ۵۷ به ادبیات خامنه ای راجع به جنبش سبز پناه بردند. شعور سیاسی خود محمد رضا پهلوی ۴۵ سال پیش خیلی بیش از هوادارن امروز رضا پهلوی بود که از مخالفان خودش به استعمار سرخ و سیاه یاد میکرد. جریان سلطنت طلب حتی قادر نیست ۵۰ هزار نفر از هشت میلیون ایرانی خارج از کشور را برای جلوگیری از تعطیلی من و تو بسیج کند و فراخوان رضا پهلوی برای تجمع سالگرد مهسا وزن واقعی این جریان را در داخل ایران نشان داد. مردم قطعا از شرایط فعلی ناراضی و خسته هستند اما حاضر به پرداخت هزینه های سنگین براندازی جمهوری اسلامی به قصد بازگشت به نظام پادشاهی پیشین نیستند، مگر آنکه افق دیگری پیش رویشان قرار گیرد. اگر رضا پهلوی خودش را در عرض اپوزسیون جمهوری اسلامی و نه در راس آن تعریف میکرد شاید سلطنت طلبان هم به قدر پایگاه اجتماعی خودشان جایی در آینده ایران میداشتند ولی با این وضعیت جایی که ندارند هیچ، حتی توانایی نگه داشتن دستگاه تبلیغاتی خودشان را هم ندارند چون به درستی فهمیده اند کار نمیکند و زندگی هم در جهان غرب به آنها آموخته پول پای چیزی که امیدی به آینده اش ندارند خرج نکنند. من و تو ما نشد چون اراده دست اندرکاران آن نه در مسیر ما کردن قدرت سیاسی و تکثر آن که بازگشت انحصاری آن به سوی فرزند آخرین شاه ایران بود.
🆔 @sedaiazadi