بی بی سی فارسی
محمد عبدی
«پیر پسر» ساخته اکتای براهنی که در جشنواره روتردام جایزه بخش پرده بزرگ را برد، با یک صحنه شوکدهنده آغاز میشود، جایی که دو برادر به نامهای علی و رضا با هم حرف میزنند. رضا از علی میخواهد که کار پدرشان را تمام کنند و حسرت میخورد که چرا دفعه قبل که او از حال رفته، همانجا کارش را تمام نکردهاند.
این آغاز فیلم تکان دهندهای است که به نوعی تا پایان و در همین مکان – یک خانه کهنه و قدیمی و چرک متعلق به پدر که نیاز به از نو بنا شدن دارد- ادامه مییابد، فیلمی که صحنههای خارج از این خانه، آن هم به شکلی زنجیروار، به صحنههای داخل خانه پیوند میخورد و گویی آنها حلقه رابطی هستند که قرار است ما را باز به همین خانهای برسانند که زنها در آن دفن میشوند.
فیلم آشکارا مفهومی استعاری مییابد و خانه به نمادی بدل می شود که در آن زنان – زن مدرنی که میخواهد روی پای خود بایستد و برای خودش تصمیم بگیرد- در آن جایی ندارند و توسط مرد – مردی ژولیده و واپسگرا- مورد تجاوز قرار میگیرد و در دو نوبت – در دو دوره مختلف- توسط او به قتل میرسد.
فیلم هرچند به غایت مردانه است و از نگاه و زاویه دید مردان و بدون هیچ نوع رودربایستی ساخته شده و پر از نگاهها و حرفهای اروتیک، نمایش حرمان جنسی و رابطه با تنفروشهاست، اما در نهایت به مرثیهای برای زنان بدل میشود که در دل روایت دیوانهوار روابط دنیای مردان، از جمله میهمانیهای منقلی مرد با دوستانش در عتیقه فروشی- کنایهای به محل جمع شدن عتیقهها؛ آدمهای دوران گذشته- که از فرط مردانه بودن بوی تستسترونش به مشام میرسد، میخواهد جهان یک زن تنها در دنیای مردسالار را به نمایش بگذارد. زنی که از ابتدای حضورش در دنیای فیلم آماج چشمچرانی است؛ چه در خیابان- که چند مرد از جمله چند موتورسوار به او متلک میاندازند- و چه حتی در جهان فیلم: فیلمساز نگاه چشمچران و مردانه شخصیتهایش را قرض میگیرد و دوربینش به شکلی در این چشمچرانی شریک میشود.
اولین نما از لیلا حاتمی، نه نمای صورت او، بلکه پاهایی است که در نمای نزدیک پرده را پر میکنند و نشان میدهد که زن نه تنها از سوی سه شخصیت داخل عتیقه فروشی، بلکه از جهان بیرون، از لنز فیلمساز تا هر تماشاگر مرد هم، در معرض چشمچرانی است.
اما این زن در میانه این جهان مردسالار به دنبال راهی است برای ساده زیستن. از پیشنهادهای مردانه و مورد توجه بودن فراری نیست، اما در عین حال در برابر جهانی که از او تنفروشی میطلبد، مقاومت میکند و سرانجامش را هم همین مقاومت به شکل دیگری رقم میزند، گویی که سرنوشت دیگری نمیتواند در انتظارش باشد.
در واقع در جهان مردان فیلم، حتی شخصیتهای مثبت، زن اساساً از تعریف بسیار سنتی و بستهاش فراتر نمیرود: یا مادر و همسر است، یا روسپی. در این میان زنی که مادر و همسر نیست و نمیخواهد باشد، خواه ناخواه در تفکر بسته جهان مردسالار که پدر خانواده نمونه روشنش است – با تصویری چرک و کریه و خواستههای کثیفتر- باید به روسپیگری تن دهد یا بمیرد.
فیلم تقدیرگرا و تلخ «پیر پسر» همه پازلهای طولانیاش- فیلمی سه ساعته- را میچیند تا در نهایت به همان دایره بسته اولیه بازگردد: دو پسر و یک پدر در داخل همان خانه کهنه و ویران، که حالا ویرانتر از پیش، خشونت ترسناکی را تجربه میکند.
جهان فیلم اساساً با لطافت و مهر رابطه چندانی ندارد، به همین دلیل حضور این زن در این خانه یک چیز اضافی به نظر میرسد و تنها صحنه عاشقانه فیلم ره به جایی نمیبرد: جایی که علی سعی دارد در پشت مبل دستش را به دست زن برساند و به او اظهار عشق کند، اما نمیتواند و باز به شکلی تقدیری- گویی گریز و گزیری نیست و روشنایی و عشق در این خانه جایی ندارد- خداحافظی میکند و زن را تنها میگذارد.
فیلم میتوانست با یک پیوند، همین جا هم علی و هم زن را از زندگی نفرینیشان خلاص کند، اما برعکس، فیلم راه را باز میگذارد برای آماج مصیبتی که در انتظار شخصیتهای فیلمش است. هیچ نقطه امید و رهاییای نیست و شخصیتها جملگی به سمت مرگ در حرکتند.
این میان نمایش خشونت میان شخصیتها گاه از حد خارج میشود و با اعصاب تماشاگرش بازی میکند. فیلمساز عامدانه – شاید خسته و به تنگ آمده از شرایط اجتماعی- تمام فیلمش را به نمایش عریانی از نفرت و خشم بدل میکند؛ جایی که در صحنه آخر به اوج میرسد و شخصیتها – که دیگر از شخصیت منفی و مثبت معمول هم عبور کردهاند و بیشتر به حلقههای به هم پیوسته یک زندگی نفرینی در این خانه شبیهاند- به شکلی یکی میشوند تا شناعت و دنائت آدمی را به نمایش بگذارند.