آرش پژوهنده
انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ عملا رقابت بین خامنهای و طرفدارانش است. جلیلی نسخه برابر اصل رئیسی است و بین طرفداران اعتقادی ولایت فقیه محبوبیت زیادی دارد. خصوصا آن که مانند احمدینژاد ژست مستضعفنوازی و مظلومنمایانه هم دارد و از این رو قادر به جذب طرفداران پولکی نظام ولایت فقیه نیز هست. اکثریت بدنه اجتماعی هواداران جمهوری اسلامی از قالیباف متنفرند و او را مظهر فساد و رانتخواری میدانند. این را از ریزش چشمگیر آراء او در انتخابات مجلس دوازدهم میتوان به خوبی دریافت.
نگارنده بر این عقیده است که نظر خود خامنهای و هسته سخت قدرت به نظر قالیباف نزدیکتر است، چرا که او هم سابقه مدیریتی دارد، هم سابقه نظامی، هم سابقه پارلمانی و از همه مهمتر سابقه چماقداری کف خیابان و حملات گاز انبری و تولید انبوه لوله.
جمهوری اسلامی بهرغم تمام شکافهای درون ساختاری خود، عزم را برای جنگ با اسرائیل جزم کرده است و به همین دلیل عملا قید شعار فریبنده عدالت اجتماعی و مستضعفنوازی را زده است (هر چند در عمل نیز هیچگاه به آن وفادار نبوده است). از این رو به دنبال کارگزاری عملگرا و مدیری به اصطلاح جهادی میگردد که زبان “میدان” را خوب میفهمد و قدرت ریسک بالایی برای دور زدن تمام ضوابط بینالمللی دارد و در عین حال از پتانسیل بینظیری برای چوب زدن و لوله کردن مردم معترض کف خیابانها برخوردار است.
رقابت جلیلی و قالیباف در واقع رقابت بین خامنهای و طرفدارانش است. رقابتی که در سبد آراء به ظاهر شانزده میلیونی رئیسی شکاف عمیقی ایجاد کرده و ریزشهای فراوانی به دنبال خواهد داشت. شکافی که با مرگ مشکوک رئیسی فعلا بیسر و صدا سر باز کرده و در آینده صداهای هولناکی از آن بروز خواهد یافت.
در جهت مقابل دو جبهه دیگر نیز مترصد بهره برداری از فرصت انتخابات ریاست جمهوری هستند. احمدینژاد و اصلاحطلبان. جمهوری اسلامی در شرایط کنونی هر چند نیازمند افزایش مشارکت در انتخابات است اما هیچگاه روی مهره سوخته و پدرسوختهای همچون احمدینژاد قمار نخواهد کرد. احمدینژاد هنوز هم در میان اقشار آسیبپذیر جامعه طرفداران بسیاری دارد. او نه تنها قادر است فوج عظیمی از کسانی که در دو انتخابات اخیر با صندوق رای قهر کرده بودند را به پای صندوق بکشاند بلکه از توانایی بسیار بالایی برای جذب بخشی از هواداران ثابت ولی پولکی جمهوری اسلامی نیز برخوردار است. در چنین شرایطی او میتواند یک بار دیگر همچون سال ۸۴ خودش را به مرحله دوم رسانده و یا یک ضرب به کاخ ریاست جمهوری قدم بگذارد. حتی در صورت شکست هم میتواند جمع کثیر هواداران خود را به مثابه یک توده قدرتمند به رخ ارباب قدرت کشانده و ملیجکوار به ریش سیاست پیشگان اتو کشیده بخندد.
اما اصلاحطلبان با حضور چهار مهره کمخطر از شانس بیشتری برای عبور از روزنه تنگ نظارت استصوابی برخوردارند. لاریجانی هر چند روزگاری به شکلی نظاممند در مقابل جناح اصلاحطلب کارشکنی میکرد اما پس از اخراج تحقیرآمیز خود و برادرش از حول و حوالی قدرت این امکان را یافته است تا همچون حسن روحانی از میانههای جناح راست یکباره به میانه زمین بازی اصلاحطلبان بیندازد و همچون نامزد استیجاری حمایت بخشی از بدنه اصلاحطلب را در سبد خود بریزد.
جهانگیری، همتی و پزشکیان هم شانس عبور از سد نظارت استصوابی را دارند که اگر اتفاق خاصی نیفتد میتوان پیشبینی کرد که طبق روال و سنت گذشته یکی از چهار تن بعد از مراحل مناظرات انتخاباتی و توافقات ضمنی به عرصه فینال نهایی انتخاباتی راه پیدا خواهد کرد.
اما شرکت در این انتخابات میتواند بزرگترین خطای اصلاحطلبان باشد. بعد از کشتارهای خونین دی ۹۶، آبان ۹۸ و پائیز ۱۴۰۱ بخش بزرگی از مردم ایران به طور کامل از صندوق رای فاصله گرفتهاند. بخش عظیمی از پایگاه اجتماعی هوادار جبهه اصلاحات ریزش کرده است و اصلاحطلبان حتی با حضور ژنرالهای چند ستاره خود نیز نمیتواند فاتح قلههای انتخاباتی همچون دورههای گذشته باشد. در چنین شرایطی شرکت در انتخابات به منزله مرگ حتمی است و فقط به کار داغ کردن تنور انتخابات نیمبند حکومتی میخورد. دقیقا همان چیزی که اصولگرایان در سال ۶۷ از خاتمی انتظار داشتند.
اگر تا امروز مردم از ترس تهاجم نظامی خارجی به پای صندوقهای رای میرفتند پس از مانور پرتابههای تهاجمی سپاه پاسداران بر فراز پایگاههای اسرائیل، برای جلوگیری از جنگ عملا میبایست از پای صندوقهای رای فرار کرد. چرا که حضور پرشور و انبوه مردم در پای صندوق رای ج.ا. را برای انجام هر گونه عملیات ماجراجویانه جسورتر کرده و کشته شدن هر یک از شهروندان ایرانی بر اثر جنگ خونینی که جناب سید علی و یارانش برای آن دندان طمع تیز کردهاند عملا به پای تک تک شرکتکنندگان سیرک انتخابات نوشته خواهد شد.
علاوه بر این حضور هر یک از نامزدهای انتخاباتی اصلاحطلب میتواند بهانهای شود تا شکاف بین رهبر و طرفدارانش و یا اختلافات درون جناحی اصولگرایان به خوبی دیده نشده و قابل رصد نباشد. حضور نامزدهای اصلاحطلب در عرصه انتخابات، کنار کشیدن یکی از دو تن نامزد اصولگرا به نفع یکدیگر را از منظر ایدئولوژیک حکومتی تئوریزه کرده و هواداران جلیلی را برای چشمپوشی از نیت قلبی خود و حمایت از قالیباف ترغیب و توجیه مینماید.
اصلاحطلبان باید بدانند تا زمانی که تعهدات موثقی از جانب جناح قدرت به جبهه اصلاحات واصل نشده و ضمانتهای اجرایی قانعکنندهای در کار نباشد دل خوش کردن به انتخابات سرگردانی در پی سرابی بیش نیست. من امیدوارم اصلاحطلبان مرتکب چنین خطایی نشده و از هیچ یک از نامزدهای موجود اعلام حمایت نکنند.
از: ایران امروز