مریم دهکردی
این روایت برخی از زنان دستفروش در ایران است. زنانی که میگویند حتی در این عرصه نیز، جنسیت آنها بهانهای شده برای آزارواذیت؛ حتی وقتی همه مسائل «عرفی، فرهنگی و قانونی» را رعایت کردهاند.
***
از وقتی به یاد میآورم، تصویر زنان دستفروش بازار عبدالحمید در حافظهام نقش بسته؛ زنانی که با لباسهای سراپا سیاه، با خالکوبیهای سنتی روی دست و صورت، پای ماکیان محلی به هم گره خورده را در دست گرفته و برای تخممرغ و ماست و نان محلی مشتری میجستند، یا کوه سبزیهای پلویی و خورشتی و کوکویی را به مشتری عرضه میکردند. تصویر زنانی که در بازارهای شهرهای گیلان و مازندران ماهی و سبزی و نان و زیتون میفروختند نیز آشنا بود، اما دیدن زنان دستفروش در خیابان، کوچه و مترو چندان عادی نبود.
دستفروشان میدان شهرداری رشت
«پری»، زن جوانی است که نزدیک به سه سال قبل کار دستفروشی در میدان شهرداری رشت را آغاز کرده است. او میگوید از «سر اجبار» و برای تامین معاش خود و دو فرزند ده سالهاش، ناچار شده کاری راه بیندازد که سرمایه کلانی نخواهد: «چند سال قبل همه سرمایه و زندگیمان بهخاطر نوسانات بازار و مشکلات اقتصادی از دست رفت و ورشکست شدیم. کار و بیزینسی که برایش بسیار زحمت کشیده بودیم تبدیل شد به هیچ. ما مانده بودیم و کوهی از بدهی که میبایست تسویه میکردیم. در نهایت بعد از بررسیهای بسیار و جمعوجور کردن سرمایه اندکی که بخشی از آن هم از دوستانمان قرض کرده بودیم، تصمیم گرفتیم یک گاری بگیریم و مثل خیلی از کسانی که در میدان شهرداری رشت دسفروشی میکنند، ما هم یک گوشه بساط سیبزمینی را به راه بیندازیم.»
دی۱۴۰۲، رییس شورای شهر رشت، از تشکیل کارگروه ساماندهی دستفروشان رشت و تعیین محدوده زمانی و مکانی برای آنها خبر داد.
پری میگوید که پیشاز این هم محدودیت زمانی برای بساط کردن بود و من هم میدانستم که در آغاز کار، دستفروشان قدیمی ممکن است با حضور یک دستفروش زن تازهکار کنار نیایند: «میدان شهرداری یکی از جاذبههای شهر رشت هم برای ساکنان بومی و هم برای مسافران است. دستفروشان در این محل براساس تصمیم شهرداری و اماکن، فقط اجازه دارند در ساعت تعطیلی کسبوکارهای دیگر بساط کنند، یعنی از ساعت ده تا حوالی ۳ صبح. این مجوز را خود شهرداری داده و من زمانی که میخواستم کارم را شروع کنم، با هرکسی که در این زمینه مسوولیتی داشت رایزنی کردم، در نهایت در یک گوشه از راستهای که دستفروشان اغذیه مشغولبهکار بودند، شروع کردیم.»
اما این تازه ابتدای سختیهای زندگی پری است. او میگوید در طول یک سال گذشته، هر چند روز یک بار مجبور شده بهدلیل اعمال فشار دستفروشان قدیمی که مستقیم به خودش مراجعه میکنند، یا کوتاه آمدن مقامات مسوول در برابر آنها، کار خود را تعطیل کند: «یک روز گفتند کاروبار ما کساد شده از وقتی تو آمدی، درحالیکه هیچ کسی در آن محدوده سیب زمینی را بهشکلی که من میفروشم در بساط خود ندارد من روزها تحقیق کردم تا بالاخره چیزی را پیدا کردم که فروشش آنجا با کار کس دیگری در منطقه همپوشانی نداشته باشد.
بعد گفتند نه اصلا اینجا که ایستادی نباید باشی. یکی از قدیمیها روز اول آمد گفت امشب را مهمان من هستید، از فردا دیگر نیایید. جوری که انگار میدان شهرداری ارث پدری و ملک شخصی اوست. با مقامات شهرداری و کلانتری صحبت کردم در انتهای همان راسته، جایی را دادند که قبل از من همه فقط چای میفروشند، باز آنجا هم گفتند اینجا مردانه است و چه معنی دارد یک زن بیاید حواسها را پرت کند.»
صدای پری به بغض آکنده میشود: «من دو دختر دوقلو دارم. باور کنید یک سوییت ۲۰ متری اجاره کردهام و از ده شب تا سه صبح دوتا بچه را تنها میگذارم برای گذران زندگی و تسویه بدهیها و سربهسر کردن دخلوخرج؛ اما اینطوری هر چند روز یا جریمه یا ممنوعیت کار. الان هم دوباره به من گفتهاند باید ۱۰ روز بساطت را جمع کنی تا ببینیم چه میشود. من در همین روزها باید بخشی از بدهیهایم را بدهم که تاخیر برایش کلی ضرروزیان به من تحمیل میکند. آیا سزاوار است که دستفروشان زن اینطور بهخاطر جنسیتشان مجبور باشند به هر کسی باج بدهند، درحالیکه کار خلافی هم نکردهاند؟»
«شکیبا»، دختر دستفروش دیگری در میدان شهرداری رشت و در اینستاگرام مشهور است. دختری با پیراهنهای گلدار و رنگی که در بساطش عطر و اسپری و لوازم بهداشتی و آرایشی پیدا میشود.
او در یکی از ویدیوهایی که اخیرا منتشر کرده میگوید: «بساط را جمع کردهام و سیار شدهام.» عطرها را ریخته توی یک سبد حصیری و راه میرود و بهدنبال مشتری میگردد. او هم در اینستاگرامش از مشکلات دستفروشان میدان شهرداری نوشته و تایید میکند که مردان دستفروش، عموما اجازه دستفروشی به زنان نمیدهند و حتی بیشتر از مقامات شهرداری و اماکن برای کسبوکار زنان دستفروش مزاحمت ایجاد میکنند.
پدیده اجتماعی دستفروشی، حاصل مشکلات اقتصادی و معیشتی بود، اما حالا در باور جمعی مردم، به امری عادی تبدیل شده و دیگر دیدن زنان دستفروش، کسی را معذب نمیکند. مسوولان امر البته بارها تصمیم گرفتند با طرح و نقشههای مختلف با این مساله مقابله کنند، اما در نهایت این زنان دستفروش هستند که بازی را به نفع خود تغییر دادهاند.
مترو تهران
«پیشروی آرام دستفروشان زن در مترو تهران»، نام پژوهشی است که «شیما تدریسی»، پژوهشگر حوزه زنان انجام داده است. این پژوهش به چالشهای پیش روی زنان دستفروش در مترو تهران و چگونگی مقابله آنها با ماموران قدرت پرداخته است.
براساس یافتههای شیما تدریسی در این پژوهش، زنان در مواجه با ماموران، تاکتیکهای مختلفی را بهکار میبرند تا بتوانند به دستفروشی در متروها ادامه دهند و معیشت خود را تامین کنند.
«رضوانه» از سال ۱۳۹۶ در مترو تهران دستفروشی میکند. او درباره تاکتیکهایی که زنان دستفروش برای ادامه شغل دستفروشی استفاده میکنند، به ایرانوایر میگوید: «اغلب طوری وانمود میکنم که مسافرم. بعضی از همکارانم چادر به سر میکشند تا اقلام فروششان را زیر چادر پنهان کنند. دستفروشان زن هوای هم را خیلی دارند و حتی مسافرها هم بعضی وقتها کمک میکنند و وقتی داریم وارد ایستگاهی میشویم که مامورها هستند، به ما خبر میدهند، اما با همه اینها گاهی هم شانس با ما یار نیست؛ هم مالمان را میبرند هم خودمان را میزنند.»
غم نان و دستفروشان اهواز
یکی از مهمترین عوامل روی آوردن زنان به دستفروشی، مشکلات معیشتی و اقتصادی است. این مساله حتی بعد از همهگیری کرونا بسیار بیشتر شد و در مطالعات آماری که از سوی دانشجویان جامعهشناسی انجام گرفت، مشخص شد میزان زنان دستفروش بعد از همهگیری کرونا بهدلیل مشکلات معیشتی، تقریبا بیش از دو برابر افزایش پیدا کرده است.
«لیلا»، زن جوانی است که کارش را با دستفروشی در حاشیه خیابان نادری آغاز کرده و هر بار با حضور ماموران سدمعبر، بساط را به دوش گرفته تا گیرشان نیفتد: «اولش بساطم شیشه و بلور بود، دیدم فایده ندارد. فروشم خوب بود، چون قیمت ما از مغازه کمتر بود و وضعیت مالی مردم هم نابسامان و دنبال اجناس ارزان. اما چند بار سدمعبریها بساطم را خرد کردند. حالا توی پس کوچهها، لباس زیر زنانه میفروشم.
راسته ما همه لباس زیر میفروشند و هرکس هم مشتری خودش را دارد، اما باز هم اگر باج به ماموران ندهیم، باید جمع کنیم. بیشتر فروشندگان راسته ما از طبقه محروم و حاشیهنشین شهر هستند. خودمان میدانیم که تعداد بساطیها از ظرفیت این بازار بالاتر شده و حتی جوانهایی که تحصیلات عالی دارند، مجبور شدهاند دستفروشی کنند.»
در شهری مثل اهواز که فرهنگ کنترل زنان پررنگ بوده، حضور گسترده زنان در خیابان حتی بهعنوان دستفروش، شکلی از مبارزه برای مقابله با تبعیض جنسیی هم دارد. لیلا میگوید: «من وقتی شروع کردم، پدرم را از دست داده بودم و هنوز دانشجو بودم. مجبور بودم، اما مدام مادرم نگران بود که کسی از آشناها مرا ببیند. بعد قانعش کردم که دزدی که نکردهام. این تغییر و پذیرش مادرم که من هم بهقدر مردی که در خیابان دستفروشی میکند حق دارم، خیلی برایم ارزشمند است. اما وقتی میبینم برخورد قانونی با زنان بیشتر از مردان صورت میگیرد و ما بیشتر در این مسیر آزار میبینیم، میفهمم راه سخت و درازی در پیش است.»
حقوق شما
بخشی از مقابله با دستفروشان، به برخورد ماموران سدمعبر و شهرداری با آنها باز میگردد و بخشی، به شهروندان و سایر دستفروشانی که در آن منطقه و محدوده فعال هستند.
درصورتیکه یک دستفروش فارغ از جنسیت، مجوزهای لازم از سوی مقامات را دریافت کرده و در ساعت و مکان مقرر شده بساط خود را گسترده باشد و مورد اذیتوآزار ماموران سدمعبر یا دیگر دستفروشان منطقه قرار بگیرد، حق قانونی و شهروندی اوست که موضوع را از مراجع قانونی پیگیری کند.
«موسی برزین»، مشاور ایرانوایر در امور حقوقی میگوید: «اگر اذیتوآزار دیگر دستفروشان بهشکلی باشد که به اموال و وسایل دیگر دستفروشان صدمه و خسارتی وارد کند، هرچند کم، و مورد توهین و تحقیر واقع شوند، یا مورد آزار جسمی و ضربوجرح قرار بگیرند، میتوانند در قالب قوانین موجود، علیه آنها شکایت کیفری کنند.»
ایران وایر