ماهنامه خط صلح – تاریخ ایران پسا مشروطه مشحون از حضور زنان پر انگیزه و فعالی است که در امر سیاست و اجتماع در ایران جدید، مشارکت کرده و میکنند و پیشروان ترقی و حرکتهای جدید در این سرزمین بوده و هستند. از همان صدر مشروطه که سازمانهای زنان را در ایران شکل دادند و در امر مشروطهخواهی مشارکت کردند تا امروز، زنان همواره در صحنهی مبارزات اجتماعی و سیاسی مشارکت داشتهاند. همین مشارکت مستقل در صحنه نیز هیچگاه مورد قبول حاکمان مستبد حاکم بر ایران نبوده است و هر بار به روشی با آنها برخورد شده است. مستبدان مردسالار ایرانی همواره تلاش کردهاند تا زنان را از عرصهی فعالیت حذف کنند و یا آنها را عناصری منقاد و مورد نفوذ خود بشمارند که اگر حضور دارند، مطیع قدرت سیاسی و مبلغ و ستایشگر او باشند. اگر هم جز این باشد، سزای زن نافرمان داغ بود و زندان و برخورد امنیتی و بگیر و ببند. همین بوده و هست که عبارت زن زندانی سیاسی را در اذهان پدیدار کرده است. زنانی که بر سنت استقلال و مبارزهی خود برای حقوق انسانی همهی ملت ایران پا فشردهاند و به بند حاکمان مستبد در ایران در آمدهاند.
اگر به تاریخ مراجعه کنیم، نامهای متعددی را به عنوان قدیمیترین زندانیان سیاسی زن در ایران ذکر کردهاند. اما شاید بتوان گفت که روایت در خصوص یکی از ایشان، «جمیله صدیقی کسمائی»، از همه قطعیتر باشد.(۱) جمیله صدیقی کسمائی اولین زنی بود که در سال ۱۳۲۲ به عضویت حزب توده ایران درآمد و در کمیتهی رشت این حزب، عضو شد. حزب توده ایران در سال ۱۳۲۰ تشکیل شد و اما به سبب آنچه مخالفت سلیمان میرزا اسکندری، نخستین دبیر اول حزب توده ایران، با عضویت زنان در حزب روایت شده، این عضویت تا ۱۳۲۲ و مرگ سلیمان میرزا به تعویق افتاد. اما جمیله صدیقی کسمائی سابقهای قدیمیتر از این عضویت در حزب توده داشت و سابقهی زندان سیاسی او به پنج سال پیش از شهریور ۱۳۲۰ و کنارهگیری رضا شاه از سلطنت برمیگشت.(۲) صدیقی کسمائی به همراه شوکت روستا در ۱۳۱۵ به سبب برخی فعالیتهای ترقیخواهانهای که البته، رنگ و بوی چپگرایانه داشت و مقبول دستگاه حاکم در آن روزگار نبود، به زندان افتاده بودند. حبسی که به روایتی چهار سال و به روایتی تا ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از ایران ادامه پیدا کرد. این دو زن هر دو عضو «جمعیت پیک سعادت نسوان» بودند که در ۱۳۰۰ در رشت توسط تعدادی از زنان روشنفکر این شهر با گرایشهای چپ تشکیل شد. این دو نام، جمیله صدیقی کسمائی و شوکت روستا را میتوان اولین زنان زندانی سیاسی در ایران دانست. تاریخ آغاز بازداشت و حبسشان، ۱۳۱۵ است. سالی که این نوشته شکل میگیرد، ۱۴۰۳. یعنی ۸۸ سال است که زنان به سبب فعالیتهای سیاسی خود در ایران پسا مشروطه، توسط رژیمهای استبدادی حاکم بر ایران مورد تعقیب و برخورد و بازداشت و حبس قرار میگیرند. از زمان پهلوی اول تا امروز، گویی سنت حضور زن زندانی سیاسی در بند ادامه پیدا کرده است و زنان فعال سیاسی به خار چشم مستبدان حاکم بر ایران بدل شدهاند.
این سنت سرکوب زنان فعال سیاسی در تاریخ ادامه پیدا کرد. از زنان ملی تا چپ و مذهبی و غیرمذهبی در زمان پهلوی دوم تا انقلاب بهمن ۵۷ و سرکوب زنان به بهانههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، این روند تاریخی زندانی شدن زنان به دلایل سیاسی در ایران ادامه دارد. امروز اما نامهایی با احکامی به عنوان قدیمیترین زندانیان سیاسی زن در ایران هستند و برخوردهایی توسط امنیتیهای نظام با آنان میشود که گویی باز باید به همان جملهی طلایی آیتالله منتظری خطاب به بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی اشاره کرد. اینکه «اطلاعات شما روی ساواک شاه را سفید کرده است.» در اینجا به جای اطلاعات میتوانید نام تمامی نهادهای امنیتی در ایران پسا انقلاب را بگذارید که دست به سرکوب زنان فعال سیاسی میزنند.
اگر بخواهیم قدیمیترین زن فعال سیاسی که امروز در بند است را نام ببریم، این نام کسی نیست جز زینب جلالیان. زندانی سیاسی کرد ایرانی که در سال ۱۳۸۶، هفده سال پیش از نوشتن این متن، بازداشت شد و در سال ۱۳۸۸ به اتهام «خروج غیرقانونی از کشور» به یک سال حبس تعزیری و به اتهام «محاربه به دلیل عضویت در گروههای مخالف نظام (پژاک)» به اعدام محکوم شد. حکم اعدام او در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور تأیید، اما سپس به حبس ابد تقلیل یافت. زندانی سیاسی زنی که در زمان بازداشت به شیوههایی چون شلاق زدن به کف پا، مشت به شکم، کوبیدن سر به دیوار و تهدید به تجاوز، مورد آزار و شکنجه قرار گرفت و حال ۱۷ سال است بدون مرخصی، همچنان در بند است. او که بدون رعایت اصل تفکیک جرایم در کنار زندانیان عادی محبوس است، در سالهای زندان به بیماری ناخنک چشم هم مبتلا شده که این بیماری موجب کاهش بینایی او شده و با وجود داشتن مشکلات پزشکی متعدد دیگر از جمله بیماریهای کلیوی و گوارشی، از رسیدگی مناسب پزشکی محروم مانده است.(۳) اما او همچنان با اراده به عمل سیاسی خود ادامه میدهد. در یکی از آخرین سخنانی که از او به بیرون از زندان رسید، در آستانهی رایگیری انتخابات اسفند ۱۴۰۲ حاکمیت جمهوری اسلامی، در پیامی به مردم گفت: «من به خاطر شما پشت میلههای زندان میمانم و شما هم به خاطر من فقط یک روز در خانههای خود بمانید و در این انتخابات فرمایشی شرکت نکنید.» (۴)
پس از زینب جلالیان، دومین زن قدیمی زندانی سیاسی، مریم اکبری منفرد است. او در دی ماه ۱۳۸۸ پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت و در خردادماه سال بعد به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. او را متهم به محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران کردند. اما او خود این اتهام را وارد ندانست. مریم اکبری منفرد مادر سه دختر است که تا لحظهی نوشتن این متن، بیش از چهارده سال است که از آنها دور افتاده. او در تمام طول این سالها لحظهای هم مرخصی نداشت. مریم اکبری منفرد در اسفند ۱۳۹۹ از زندان اوین به زندان سمنان تبعید شد. این زندانی بدون رعایت اصل تفکیک جرایم و عدم وجود امکانات بهداشتی در بند عمومی این زندان به سر میبرد. لازم به ذکر است که دو برادر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق توسط دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک و خواهرش نیز در تابستان سال ۶۷ و همزمان با موج اعدام زندانیان سیاسی اعدام شدند.(۵) سالها زندان اما مریم اکبری منفرد را ساکت نکرده است. او در سال ۱۳۹۵ در نامهای سرگشاده، خانوادههای قربانیان اعدامهای دههی ۱۳۶۰ را فراخوانده تا علیه کسانی که بستگانشان را کشتند، دادخواهی کنند. خود او شکواییهای را تسلیم دستگاه قضایی جمهوری اسلامی کرده و در آن خواهان «تحقیق پیرامون موضوع اعدام غیرقانونی خواهر و برادر خود» شده است.(۶) او همچنین تلاش کرد و شکایتی را در کارگروه ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل ثبت کرد و از این نهاد خواست تا جمهوری اسلامی ایران را دربارهی پرونده و سرنوشت خواهر و برادرش مورد پرسش قرار دهند. یک زندانی سیاسی که هم به عمل سیاسی خود دست میزند و هم در نقش یک دادخواه، به دادخواهی عزیزان اعدام شده خود میپردازد، آن هم پس از سالها زندان و دوری از خانواده و فرزندان و فشارهای فراوان نظامی که میخواهد همهی مخالفان خود را منقاد و مطیع خود سازد.
دستکم در بند زنان زندان اوین، دهها زن زندانی سیاسی نگهداری میشوند که برخی از ایشان در سنین بالا هم هستند و چهرههایی چون نرگس محمدی، برندهی جایزهی صلح نوبل هم در میان آنها هستند. این زندانی بودن زن فعال سیاسی و عقیدتی، ۱۱۸ سال پس از انقلاب مشروطهی ملت ایران روی داده؛ انقلابی که ایرانیان در آن تلاش کردند تا حکومت را به قانون و حاکمیت ملت بر سرنوشتش مشروط کنند و عدالتخانه بر پا سازند و دیگر کار به میل و ارادهی مستبدان صاحب قدرت نباشد. سالها بعد هم ایرانیان انقلابی دیگر کردند و تلاش کردند تا دیگر زندانی سیاسی در زندانها نباشد و آزادی و استقلال و حاکمیت ملت بر سرزمینشان مستقر باشد. اما در سالهای سلطنت پهلوی اول و دوم و بعد پس از انقلاب، در دوران نظام جمهوری اسلامی، هزاران زن به دلیل اندیشهی سیاسی و عقیدهی متفاوت به سالها زندان محکوم شده و یا به چوبههای دار و تیرهای تیرباران سپرده شدند. گویی هنوز هم استبدادیان از صدای آزادیخواهانهی زنان ایرانی در هراساند. صدای آزادیخواهانهی زنان ایرانی برایشان دو مصیبت دارد: یکی آزادی خواهی ایشان و دیگری زن بودنشان. اما این رود خروشان ارادهی زنان ایرانی است که سنگ این استبداد و تعصب را خواهد شکافت و روزی خواهد رسید که زنان دوشادوش مردان و برابر با آنان در تمام عرصههای سیاسی و زندگی، آزاد و رها خواهند بود. آن روز خواهد آمد. حتی اگر در کاسهی چشم چون منی گیاه روییده باشد.
پانوشتها:
۱- نخستین زن زندانی سیاسی در ایران، که بود؟، ابراهیم مروجی، عصر نو، ۶ فروردین ماه ۱۳۹۳.
۲- بررسی عملکرد تشکیلات زنان حزب توده؛ بین سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۶۱، سمانه بایرامی، فصلنامهی مطالعات تاریخی، سال نوزدهم، شمارهی ۷۳، تابستان ۱۴۰۰.
۳- عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت زینب جلالیان در زندان یزد، خبرگزاری هرانا، ۱۹ بهمن ماه ۱۴۰۲.
۴- زینب جلالیان، زندانی سیاسی: یک روز در خانه بمانید و در انتخابات فرمایشی شرکت نکنید، صدای آمریکا، ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۲.
۵- گزارشی از آخرین وضعیت مریم اکبری منفرد در زندان سمنان، خبرگزاری هرانا، ۲۳ تیرماه ۱۴۰۲.
۶- دادخواهی از زندان: نامهی سرگشاده و شکواییهی مریم اکبری منفرد، رادیو زمانه، ۲۷ مهرماه ۱۳۹۵.