حوادث اخیر درمنطقه، بیش از هر امر دیگری دینامیزم دچار ضعف شدن و بعضا فرو پاشی نظامهای دیکتاتوری که به ملت خود پشت کردهاند اعم از رژیم ولایت مطلقه فقیه و بشار اسد ونیز علل فشارهای مضاعفی که قبل از سقوط به ملت خود وارد میآورند را آشکار میسازد. در آینه این امرهای واقع است که هر ملتی متوجه فرصتهای آزادی و استقلال و لزوم تکیه بر توانایی خود میگردد. نگارنده در این نوشتار سعی دارم درسهای ذیقیمتی که ملتها بویژه ما مردم ایران میتوانیم کسب کنیم را بررسی کنم.
حمله و تهاجمی که در ۲۸ نوامبر ۲۰۲۴ توسط گروههای شبهنظامی مخالف رژیم بشار اسد آغاز شد، امکان وقوع جنگ داخلی را بار دیگر در سوریهای میسر میکند که از نظر جغرافیایی فروپاشیده و مورد تجاوز اسرائیل قرار گرفته و از نظر اقتصادی بشدت فرسوده است و ۹۰ درصد جمعیت آن – از جمله ۷. ۵ میلیون آواره – زیر خط فقر زندگی میکنند. استبداد و وابستگی، اینگونه میتواند کشوری را به فنا کشد.
پس از اینکه اسرائیل در غزه با کشتار بیرحمانه مردم غزه، جنگ فرسایشی ایجاد کرد و در لبنان نیز حزب الله را وادار به آتش بسی کرد که شرایطش مورد پسند حزب الله و رژیم ولایت فقیه نبود، ضعف رژیم خامنهای در منطقه که بر ملت ایران تکیه ندارد بیش از پیش آشکار شد.
در شرایطی که دو متحد اصلی رژیم بشار اسد بعلت درگیریهای نظامی که بدان مشغول (ایران با اسرائیل و روسیه با اوکراین) و در نتیجه آن دچار ضعف بودند، امکان مداخله نظامی در سوریه و دفاع از رژیم بشار اسد نسبت به قبل کاهش یافته بود و درست در همین اثنا، شورشیان هیئت تحریرالشام (داعشیان سابق) که در ارتباط با گروههای “جهادگرا”ی تحت حمایت ترکیه هستند، عملیات گستردهای را از پایگاه خود در استان ادلب که از سپتامبر ۲۰۱۸ و بر اساس مفاد مذاکرات مسکو و آنکارا، «منطقه غیرنظامی» در نظر گرفته شده بود و در واقع تحت امر و کنترل ترکیه در آمده بود، به سوی حلب آغاز کردند که این امر در عرض چند روز منجر به فتح دمشق گردید.
در حالی که در طول پیشروی تحریرالشام، ارتش ملی سوریه و منجمله نیروهای روسی نه تنها هیچ مقاومتی نکردند، بلکه ارتش سوریه پا به فرار نیز نهاد. بویژه که بمبارانهای گسترده سوریه توسط اسرائیل در طی ماهها باعث تضعیف نیروهای دولتی شده بود و شورشیان از این ضعف استفاده کردند.
وقتی بیاد آوریم که حلب که مرکز شورش علیه دیکتاتوری بشار اسد بود در سالهای بین ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ در برابر حملات هوایی روسیه و ارتش سوریه مقاومت کرده بود، چگونه در عرض ۳ روز به دست تحریرالشام افتاد، از شدت بیزاری مردم سوریه از دیکتاتور حاکم بر خود و نیز نیروهای اشغالگر (روسیه و رژیم ولایت فقیه) آگاه میشویم.
اگر خوانندگان گرامی تحولات سوریه و سرعت آنرا در آیینه خرد به تماشا نشینند؛ به اهمیت دو اصل تفکیک ناپذیر استقلال و آزادی و در واقع حاکمیت ملی هر کشوری واقف میشوند.
۱- حضور نظامی رژیم ولایت فقیه و روسیه، هر چند به بهانه جلوگیری از دخالت آمریکا در سوریه و مقابله با داعش توجیه میشد، در واقع حمایت از یک دیکتاتور منفور و نیز دخالت و حضور نظامی آشکاری بود که حاکمیت ملی و استقلال و در نتیجه آزادی مردم سوریه را خدشه دار کرده بود. هر چند خامنهای در سخنان اخیر خود (۲۱ آذر ۱۴۰۳) بعد از سقوط رژیم بشار اسد، این حضور نظامی را “حضور مستشاری” نام نهاد و در تعریف حضور مستشاری اظهار داشت: “حضور ما به معنای اعزام لشکرهای نظامی نبود. ما با تشکیل قرارگاههای اصلی، تعیین راهبردها و تاکتیکها و در مواقع ضروری ورود مستقیم، به این کشورها کمک کردیم. ” ولی ازآنجا که قدرت متذبذب است و حقیقت را نمیتوان به زور دروغ پشت پرده نگاه داشت، خود وی در همان سخنان ضمن دفاع از سلیمانی، اقرار کرد: “نیروهای ما در عراق و سوریه حضور پیدا کردند! ” وی گمان میکند که مردم ایران حافظه خود را همچون وی از دست دادهاند و نقش سلیمانی و بسیج نیروهای نظامی سپاه قدس را در سوریه فراموش کردهاند و یا هنگامی که خامنهای در مورد کمکهای میلیاردی به دیکتاتوری اسد آنهم از پول مردم ایران و نیز کشته شدن نیروهای ایرانی در حین این حمایت که بنا بر آمار رسمی خود رژیم، ۳۴۰ نفر از نیروهای قدس در سوریه و ۲۱۰۰ سرباز ایرانی کشته و ۴۱۸ افسر ارشد ایرانی نیر به قتل رسیدهاند (بگذریم که آمار غیر رسمی بسیار بیشتر میباشند) سکوت اتخاذ میکند، این واقعیتها از حافظه مردم ایران نیز پاک میگردد. حال آنکه حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران نیز طی سخنانی (عصر ایران ۲۵. ۰۹. ۱۴۰۳) با اشاره به سقوط رژیم اسد، به شکست رژیم ولایت فقیه در سوریه اقرار کرد و گفت: “اتفاقات سوریه یک درس تلخ و یک عبرت بزرگ است. ” وی ضمن ابراز دروغهای گوبلز وار که “تا ما بودیم مردم سوریه زندگی میکردند” فراموش میکند که مردم آواره سوری از دست کشتار نیروهای سپاه قدس و تخریب شهرهای سوریه نالان بودند. حسین سلامی وضعیت تلخ کنونی سوریه را بدین شکل توصیف میکند: “امروز میبینید این قدرتهای بیگانه که در سوریه آتش میآفرینند چگونه مثل گرگهای گرسنه به جان یک آهوی تنها در بیابان افتادند و هر یک تکهای از بدن او را میکند. ” هم او و هم خامنهای شجاعت اقرار به این امر را ندارند که آنها نیز همانند سایر قدرتهای مداخله گر ناقض استقلال مردم سوریه و حاکمیت ملی آنها و یکی از مهمترین مقصران وضعیت کنونی کشور سوریه هستند. و در سخنان اخیر خامنهای باز موضوع مغفول نقش اساسی مردم سوریه در حال و آینده وطنشان بود. وی شجاعت اقرار به نقش دیکتاتوری شخص بشار اسد در سقوطش را هم نداشت و از کنار نقش روسیه در سوریه نیز عبور کرد و تنها به توجیه حضور نظامی رژیم خود پرداخت.
از اینرو نگارنده تاکید دارم که نمیتوان حضور و دخالت نیروهای داعش و آمریکا و ترکیه و اسرائیل را در سوریه تقبیح کرد که در واقع حضوری سلطه جویانه و مداخله گرانه و ناقض استقلال مردم سوریه است ولی برای حضور نظامی روسیه و رژیم ولایت فقیه توجیه ساخت! نقض استقلال مردم سوریه از سوی هر کشوری انجام گیرد، محکوم است.
۲- هر نظامی نیازمند پشتیبان و تکیه گاهی است که مشروعیت خود را از آنها بستاند. دیکتاتورها وقتی پشت به ملت خود دارند، بناچار به یک یا چند قدرت خارجی وابسته میگردند. برخی سعی دارند با این وابستگی را پنهان دارند و حضور نظامی خود را در یک یا چند کشور با قدرت و غیر وابسته جلوه دهند. در حالی که بطور فزاینده بنام ملت خود به قدرتهای بیگانه باجهای گوناگونی را عرضه میکنند. اما قدرتها نیز در این پشتیبانی تنها منافع خود را مد نظر دارند.
من باب نمونه رژیم ولایت مطلقه فقیه سالی ۴۰ میلیارد دلار نفت مردم ایران را به چین در قالب ارزان فروشی باج میدهد و با کمک نظامی به روسیه در جنگ اوکراین و در اختیار گذاشتن پهباد به روسیه و پایگاه نظامی همدان را در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار دادن و… پشتیانی این قدرت را دریوزگی میکند. البته بر همه کس مبرهن است که پوتین تنها به منافع خود توجه دارد و در موارد بسیار به رژیم ولایت فقیه پشت کرده است. از جمله در جریان برجام و خروج آمریکا از آن و در این رابطه، جدید ترین موضعی که روسیه گرفت در اردیبهشت ۱۴۰۱ بود که اعلام کرد “روسیه نمیتواند در رابطه با مذاکرات احیای برجام کاری برای ایران انجام دهد. ” و نیز کنستانتین سیمونوف، مدیر صندوق امنیت ملی انرژی روسیه، در یک برنامه تلویزیونی دولتی روسی (راسیا-۱) در فروردین ۱۴۰۱ تاکید کرد: “ایران تحت تحریمها باقی میماند و این تحریمها سخت تر نیز میشود که اگر بخواهم صادقانه بگویم، این خبر خوبی برای ماست “. همچنین روسیه در جریان احداث خط لوله گاز ایران به ارمنستان مانع ادامه آن به گرجستان شد و سالها نیز موجب سردرگمی ایران در تکمیل ساخت نیروگاه اتمی بوشهر گردید که پروسه ساخت آن در دست روسها قرار داشت. روسیه تا کنون دو بار بطور علنی در حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تشکیک ایجاد کرده و از امارات پشتیبانی کرده است. همچنین روسیه در تحویل سامانه خریداری شده پدافندی اس ۳۰۰، درست در زمان تهدید غرب به حمله نظامی ایران، خلف وعده کرد و…
تحمل این خلف وعدهها در کنار پنهان کاری رژیم ولایت فقیه، میزان وابستگی رژیم ولایت فقیه را نشان میدهد. یعنی در حالی که بر اساس اصل ۱۴۶ قانون اساسیِ مورد قبول نظام استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور حتی برای استفاده صلحآمیز نیز ممنوع است، حسین دهقان، وزیر دفاع وقت در دوران روحانی در یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ در یک گفتوگوی تلویزیونی که از شبکه دوم صدا و سیما پخش میشد اظهار داشت: “روسها با اعلام خبر حضور جنگندههایشان در همدان بیمعرفتی کردند. ” و…
مواردی که به آنها اشاره شد، تنها بخشی از رفتار یک قدرت سلطه جو است وقتی دیکتاتوری همچون خامنهای به پشتیانی آن نیاز مند است.
۳- هر دیکتاتوری درست به همین علت که به توانایی ملت باور ندارد و حقوق آنها را بخاطر منافع خود و ادامه سلطهاش تضییع میکند، برای استقلال وطن و یکپارچگی ان نیز پشیزی ارزش قائل نیست. فرار بشار اسد و افتادن سوریه به دست نیروهای داعشی تحریرالشام که زمانی به “سر بریدن” افتخار میکردند و نامشان در فهرست گروههای تروریستی آمریکا قرار داشته و برای کشتن جولانی نیز جایزه گذاشته بودند، اکنون ردای دموکراسی بر تن کرده و گویی در عرض مدت کوتاهی با فرو رفتن در خم رنگرزی از ذهنیت خشونت طلب خود میتوانند رهایی یابند و یک شبه دمکرات منش شوند (هر چند فیلمهای موجود بعد از اشغال دمشق نشانگر باز گشت به همان رفتار وحشیانه قبلی خود با مردم سوریه است) اما همین گروه تروریستی داعشی اکنون مورد حمایت علنی قدرتهای ذیلند:
❋ ترکیه عضو ناتو قرار گرفته است و اردوغان که در رویای بازسازی مرزهای عثمانی بسر میبرد، هر چند تاکید کرده که خواهان حفظ تمامیت ارضی سوریه است و سوریه به مردم سوریه تعلق دارد ولی زمزمه اینکه حلب روزی متعلق به امپراطوری عثمانی بوده را نیز سر داده و اکنون عوامل خود را در شمال سوریه پیش میراند و نگران منطقه کردنشین شمال غربی سوریه (عفرین و منبج) و شمال شرقی (حسکه. قامشلی) است و خواهان تسلط بر ۹۰۰ کیلومتر مرز خود با سوریه و نیز باز گرداندن میلیونها پناهنده سوری در ترکیه به کشورشان است. و ابراهیم کالین رئیس سازمان اطلاعات ملی ترکیه را بعنوان اولین میهمان خارجی به دیدار ابو محمد جولانی و با فکر افتتاح سفارت در دمشق فرستاد.
❋ تلویحا مورد تایید جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا است که آشوبطلبیهای آنها در سوریه را عمل اساسی عدالت خواند.
❋ همچنین برخی روءسای کشورهای اروپایی منجمله مکرون و نخستوزیر انگلیس نیز با استفاده از عبارت «پایان دولت وحشی» بینظمی سوریه را جشن گرفتند.
❋ در کنار آن نیز شاهد هستیم که اسرائیل نیز بدون هیچ مانعی وارد خاک سوریه شد و مراکز مهم نظامی و تاسیساتی سوریه را بمباران کرده و با از بین بردن نیروی دریایی و هوایی سوریه، امکان مقاومت نظامی سوریه را در برابر تصرفات وطنشان توسط اسرائیل را بسیار ضعیف کرد. اسرائیل چشم طمع به خاک سوریه و بویژه بخشهایی از جولان را دارد و قرارداد (یوم کیپور) در سال ۱۹۷۴ با سوریه را باطل اعلام کرد و عملا بلندیهای جولان را دوباره تصرف کرد و در مقابل، الجولانی رهبر تحریر الشام در پاسخ به اینکه موضعش در برابر اقدامات اسرائیل در سوریه چیست، اظهار داشته است دنبال جنگ جدید در سوریه نیست! و با اسرائیل طرح دوستی ریخته است! به زبان دیگر قصد دارد نظاره گر تجاوز اسرائیل به خاک سوریه باشد. لذا خطر تجزیه سوریه بعلت چشم طمع ترکیه و اسرائیل بسیار زیاد است.
۴ -همه نظامهای دیکتاتوری به محض آشکار شدن ضعف و یا شکستهای مفتضحانه آنها، بیشترین فشار را بر جمعیت زنان کشور وارد میآورند. چرا که به نقش پیشتاز زنان در پیشبرد جنبشهای حق طلبانه و عدالت طلبانه و به نقش زنان در تربیت نیروهای محرکه که خواهان تغییرات اساسیاند، واقفند. “قانون حجاب و عفافی” که از تصویب مجلس نظام رد شده است در واقع نه تنها ضد حقوق انسان است بلکه اعلام جنگ با همه مردم ایران است. در بندهای مختلف این ضد قانون سعی شده است زنان و کودکان را در تنگنا قرار دهند.
❋ بر طبق این ضد قانون «برهنگی، کشف حجاب و بدپوششی در انظار و اماکن عمومی اعم از فضای حقیقی یا مجازی ممنوع میباشد» نگاهی به برخی بندهای این قانون ضد انسانی و ضد فرهنگ، رذالت نظری و قصد رژیم ولایت فقیه جهت مجبور ساختن مردم ایران به اوامر و نواهی خود را مشخص میسازد.
❋ به مهاجرین و اتباع بیگانه برای امر به معروف و نهی از منکر به مردم ایران مجوز داده است!
❋ اگر زنان در خیابان یا در فضای مجازی لباسی بپوشند که پایین تر از گردن، بالاتر از مچ و با بالاتر از ساعد دستها دیده شود، بعد از دو بار تذکر، دفعه سوم به ۸ میلیون و دفعات بعد به ۱۸ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم میشوند!
❋ مردان بدپوشش نیز ببن ۸ تا ۱۸ میلیون جربمه خواهند شد!
❋ اگر فردی جریمه را نپردازد نه مجوز خروج از کشور را خواهد داشت و نه برای وی گذرنامه صادر خواهد شد و نه گواهینامه رانندگی و شماره گذاری و تعویض پلاک برای وی ممکن خواهد بود.
❋ مسئولان محوطه شهرکها و مجتمعها را مجبور به در اختیار قرار دادن تصاویر دوربینها برای شناسایی بی حجابها به پلیس کرده و سرباز زدن از اینکار آنها را با جریمهای مابین ۱۸ تا ۳۶ میلیون تومان مواجه خواهد کرد.
❋ مقاومت علیه نبروهای “امر به معروف” نیز بین ۸ تا ۱۸ میلیون جریمه در پی خواهد داشت.
❋ رانندگان اسنپ را به جاسوسان و گزارشگران بی حجابی مسافرها بدل میکند.
❋ گذرنامه بی حجابان خارچی توقیف و مجبور به ترک ایران خواهند شد.
❋ در هریک از دستگاههای مکلف ذیل قوه مجریه یک ستاد برای نظارت بر چگونگی روند قانون حجاب تشکیل خواهد شد. همچنین بسیاری از وزارتخانههای کشوری فارغ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی و یا وزارت آموزش و پرورش به صورت مستقیم باید این قانون و محدودیتهای آن را اجرا کنند.
❋ پزشکان، پرستاران و کارکنان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی اعم از داروخانهها، آزمایشگاهها و بیمارستانهای دولتی یا غیر دولتی موظف به رعایت قانون خواهند بود.
❋ معلمان و کارکنان و حتی خانوادههای دانش آموزان موظف خواهند بود تا در «کارگاههای آموزشی» در راستای آموزش حجاب به صورت حضوری شرکت کنند.
❋ و…
ملاحظه میشود که مفاد این ضد قانون، همگی اعلام جنگ به همه اقشار ملت ایران است و کمتر کسی در میان ایرانیان داخل و خارج از کشور وجود دارد که تنفر خود را از این ضد قانون ابراز نکرده باشد. رژیم ولایت مطلقه فقیه در حالی که دزد اموال مردم است گمان میکند مردم ایران بعلت ضعف مالی که به سبب سیاستگذاریهای غلط و رانت خواری و دزدی و غارت اموال مردم، بدان دچار شدهاند، با دیدن وجوه ۳۸ میلیونی جا میزنند و جریمههای سنگین آنها را راضی به پذیرش اجحاف و ظلم میکند. آنهم ملتی که در جنبش انقلابی خود عملا زیر بار حجاب اجباری نرفت و زنان شجاع ایران تن به زور و حجاب اجباری ندادند. رژیم ولایت فقیه هر چه ضعیف تر میشود و سرطان فساد ارکان آنرا فرا گفته و فاسد تر میکند، بر میزان فشار و اجحاف و تضییع حقوق مردم میافزاید. تلاش بیهودهای که تا کنون نتیجه نداده است. قدر مسلم اینکه نظامی که با ملت خود غریبه است و ماهیت مقاومت آنها را نمیشناسد، از درک اینکه مردمی که برای رهایی وطنشان از دست استبداد و وابستگی، شجاعانه همراه با فرزندان خود راهی خیابانها شدند و از گلوله نهراسیدند را اکنون نمیتوان با جریمه نقدی ترساند، عاجز است. هم اکنون نهادهای مدنی درون کشور و فعالان زنان و حقوق بشر، مردم را باز به مقاومت و حضور در خیابانها فراخواندهاند. این اعلان جنگ با مردم آنقدر برای خود نظام خطرناک است که بسیاری از مسئولین خود رژیم ولایت فقیه نیز خطرات عملی کردن این ضد قانون را تذکر دادهاند.
درسهای آموزنده حوادث اخیر برای کنش مردم ایران
به مصداق این شعر خاقانی؛
هان!ای دلِ عبرتبین! از دیده عِبَر کن! هان
ایوانِ مدائن را آیینهٔ عبرت دان!
ما بارگهِ دادیم این رفت ستم بر ما
بر قصرِ ستمکاران تا خود چه رسد خِذلان
هم از فروپاشی سریع در واقع سلطنتِ زوری بشار اسد و هم از دست و پا زدن رژیم ولایت فقیه در اعمال فشار بیشتر به مردم، شایسته است درس عبرت بگیریم که:
الف: در نبود یک بدیل واقعا مردمی و حقوند و دموکرات، هر کشوری میتواند مورد طمع قدرتها قرارگیرد. همان قدر که مردم سوریه بایستی در باره آینده خود حساس باشند و به توانایی خود اعتماد کنند، باید که صریحا نیز دست رد بر سینه هر قدرت مداخله گری بزنند و کمبودهای نهضت خود را رفع و از خشومت گرایی در کشور خود که در طول تاریخ پذیرای تنوع قومی و فرهنگی و عقیده و اندیشه بوده است شدیدا احتراز کنند.
ب: درس عبرت بگیریم که دیکتاتوریها جاوید نیستند و عمرشان به میزان تلاش و کنشگری ما کوتاه میگردد. بیاد بیاوریم که رژیم بشار اسد از زمانی که به ملت سوریه پشت کرد و علیه آنها به قدرتهای خارجی روی آورد، سقوطش آغاز شد. رژیم وی، از زمان برگزاری انتصابات فرمایشی که مدعی شد ۹۵ درصد مردم سوریه به وی رای دادهاند، در سراشیبی سقوط قرار گرفت. ۹۵ درصدی که حتی یک نفرشان قادر نبود برای جلوگیری از سقوط وی اقدامی انجام دهد!. همانگونه که همین راه را نیز خامنهای و رژیم مطلقهاش رفته است. و چه زود شاهد بودیم که هیچ قدرت خارجی نمیتواند عمر نظامی ضد مردمی را طولانی کند. آنهایی که با اعداد و ارقام شرکت کنندگان در انتخابات تقلبی این قبیل رژیمها امر برخودشان مشتبه میشود که با رژیمی قدر قدرت روبرویند، از نیروی خود غافل میگردند.
زنهار که هر گاه خلاء را با رفتار مبتنی بر حقوق پر نکنیم، زور آن خلاء را به سرعت پر میکند. پس هر گاه حضور قدرتهای خارجی و مداخله آنها را در امور داخلی خود مشاهده کردیم، بدانیم که نشان از غیبت ما مردم و عدم عمل به مسئولیت همگانی ما دارد. بدون حضور خائنان داخلی غیر ممکن است قدرتی خارجی بتواند در کشوری نضج گرفته و جا خوش کند.
ج: حساب ملتها را از دولتها جدا باید کرد. قوه ابتکار، همواره در کفه نیروهای انسانی و مردم قوی تر از قدرت طلبانی است که استبداد و قدرت، افق دید آنها را تیره و تار ساخته است و جز جنگ طلبی و تخریب هدفی دیگر در سر ندارند. من باب نمونه هر چند در ظاهر اسرائیل با پشتیبانی نظامی که از امریکا و اروپا دارد، دم از تفوق نظامی میزند ولی با نسل کشیای که اسرائیل در غزه انجام داد و کشتارهای بیرحمانه و رفتارهای ضد انسانی و وحشیانه دولت نتایاهو و محکوم شدن وی و وزیر دفاعش در دادگاه بین المللی، در اذهان ملتها بشدت منفور است. آرمان مردم فلسین برای مقاومت در مقابل متجاوزان به وطن خود همواره محترم است و هیچ ملتی نیست که پیگیری مردم فلسطین نسبت به اهداف به حق خود را تحسین ننماید.
د: استقلال و آزادی وطن خود را چون گوهری گرانبها با همه وجودمان حفظ کنیم تا وطنی برای زیست ما مردم باقی بماند وگرنه قدرتهای خارجی مترصد خدشه دار کردن تمامیت ارضی ایرانند. اسرائیل به ویژه سودای مرزبندی و تشکیل “خاورمیانه جدید” را در سر دارد و قصد خود برای تجزیه ایران را نیز علنی کرده است. هدفش نابودی کشوری بنام ایران با سابقه ۷ هزار ساله است. این خطر را ما مردم ایران هر چند گزافه گویی و مالیخولیای ذهنی یک بیمار قدرت همچون نتایاهو میدانیم اما بایستی بسیار جدی همانند جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” از کردستان تا خوزستان و از بلوچستان و خراسان تا آذربایجان و از گیلان و مازندران تا لرستان را جزو قلمرو تجزیه ناپذیر وطن عزیزمان ایران بدانیم و در تحکیم همبستگی اقوام ۷ گانه ایران که در طول تاریخ حافظ تمامیت ارضی ایران بودند، بکوشیم. آن عده از وابستگان خودفروش و خائن به وطن که تبلیغ میکنند اسرائیل مال و جان سربازان خود را هزینه میکند تا بدون چشمداشتی برای آنها رژیم عوض کند و آنها را بر تخت قدرت بنشاند، خود خوب واقفند که آن قولهای دیگری که در خلوت به سران اسرائیل دادهاند، همان تجزیه ایران است. از اینرو تکیه و باور مردم ایران به توانایی و همبستگی خود و دست رد زدن بر سینه خائنان به وطن و مراجعه کنندگان به قدرتهای بیگانه، از ضروریات زمان است.
ه- مردم کنشگری چون مردم ایران، شایسته است هر چه سریعتر در تقویت بدیلی حقوند و مستقل و آزاد و دموکراتیک و جمهوری خواه کوشا باشند، تا برای ساختن آینده، چشم اندازی واقعی و شفاف در اختیار داشته باشند. سرنگونی و رهایی از نظام وابسته و استبدادی ولایت فقیه تنها وظیفه مردم ایران از راه جنبشی همگانی است. همانگونه که حفظ تمامیت ارضی ایران توسط مردم و همبستگی قومی ایران ممکن است، برحذر داشتن اسرائیل و آمریکا از فکر “توانا” بودن به حمله به ایران نیز تنها با نشان دادن عزم ملت در حفظ یکپارچگی ایران و حفاظت از مرزها توسط مردم میسر و ممکن است.
باور داشته باشیم که سرنوشت ایران، تنها یک معمار توانا و دلسوز همه اقشار کشور دارد و آنهم جمهور مردم ایران هستند.
ژاله وفا
Jalehwafa@yahoo.de
از: گویا