رویای بی سرانجام؛ پوتین در سودای احیای اتحاد جماهیر شوروی

چهارشنبه, 21ام شهریور, 1403
اندازه قلم متن

امیر سلطان‌زاده روزنامه نگار ایندیپندنت فارسی

با گذشت ٢٣ سال از حملات تروریستی ١١ سپتامبر، خاورمیانه همچنان به ثبات نرسیده و این منطقه هنوز منشاء رشد و گسترش گروه‌های تروریستی است. در این میان نقش حکومت ایران غیر‌قابل انکار است. یادداشتی از امیر سلطان‌زاده.

حمله به به برج‌های تجارت جهانی در نیویورک
حمله تروریستی گروه القاعده به برج‌های دو قلو در نیویورک عکس: picture-alliance / dpa

هر‌ساله روز ١١ سپتامبر تداعی‌گر حملات گروه تروریستی القاعده به ایالات متحده است. به رغم گذشت ٢٣ سال از این واقعه، این عملیات همچنان در ذهن افکار عمومی پررنگ است. حمله به برج‌های دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در ویرجینیا زلزله‌ای سیاسی و ژئوپولتیک در خاورمیانه بر پا کرد که پس لرزه‌های آن تا همین امروز هم ادامه‌ دارد.

بلافاصله پس از این اقدام تروریستی، واشنگتن تصمیم گرفت تا ریشه تروریسم را نابود کند. ریشه‌ای که دولتمردان ایالات متحده معتقد بودند باید آن را در خاورمیانه جستجو کرد. عراق و افغانستان به‌عنوان هدف قرار گرفتند. اولی پایگاه صدام حسین بود که سابقه آغاز دو تهاجم نظامی به همسایگان عراق را در کارنامه داشت، دیگری هم حکومت طالبان در افغانستان بود که به مامن نیرو‌های تروریستی و اسلام‌گرایان تندرو تبدیل شده بود. هر دو حکومت ساقط شدند. اما حالا با گذشت بیش از ٢٣ سال، تروریسم همچنان پا بر جاست و طالبان دوباره به قدرت بازگشته است. موضوعی که سوالات بسیاری را بی‌پاسخ گذاشته است. آیا جهان امروز نسبت به سال ٢٠٠١ جای امن‌تری است؟

١١ سپتامبر و گسترش نفوذ ایران در خاورمیانه

ایران در همسایگی عراق و افغانستان قرار دارد. مایک پمپئو، وزیر خارجه پیشین ایالات متحده ایران را متهم کرد که به خانواده اسامه بن لادن و اعضای ارشد القاعده پناه داده است. پیش از آن هم بارها نهاد‌ها و مقامات آمریکایی، ایران را با این حملات مرتبط دانسته بودند. اظهاراتی که به طور مداوم از سوی تهران رد شدند.

با‌ این‌حال حمایت مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی حکومت ایران از گروه‌های شبه‌نظامی در خاورمیانه همچنان ادامه دارد. حزب‌الله لبنان، حماس، حشد‌الشعبی، جهاد اسلامی فلسطین، حوثی‌ها در یمن و چند گروه کوچک دیگر که نام آنها در فهرست گروه‌های تروریستی بسیاری از کشور‌های غربی به چشم می‌خورد. گروه‌هایی که وجه مشترک همه آنها این دو نکته است: دشمنی با اسرائیل و مخالف با آمریکا.
رضا علیجانی، تحلیلگر سیاسی می‌گوید: «دشمنی با اسرائیل بخشی از ایدئولوژی انقلاب سال ١٣۵٧ ایران بود که با تسخیر سفارت آمریکا در تهران، آمریکاستیزی هم به آن اضافه شد.»
به گفته او واقعه ١١ سپتامبر و تغییر رژیم در عراق و افغانستان، حکومت ایران را ترساند و این نگرانی را ایجاد کرد که ممکن است هدف بعدی ایران باشد. در میانه جنگ آمریکا با عراق بخشی از حکومت ایران خواستار حمایت از صدام شده بودند که البته این ایده با دخالت رهبر جمهوری اسلامی به نتیجه نرسید.

علیجانی تاکید می‌کند استراتژی حکومت ایران در لایه نخست مبارزه با آمریکا و اسرائیل است که در این راستا همکاری با هر نیرویی قابل توجیه است. لایه دوم گسترش تشیع است. اما مهمترین موضوع در‌نهایت برای حکومت جمهوری اسلامی ایران، مصلحت و حفظ نظام است که حاضر است برای آن تن به عقب‌نشینی بدهد.

با اینکه از همان ابتدای انقلاب و تا پیش از واقعه ١١ سپتامبر سال ٢٠٠١ ایران به شکل‌گیری و حمایت از گروه‌های شبه ‌نظامی در خاورمیانه کمک‌های بسیاری کرده بود، اما از آن سال این تلاش‌ها اضافه شد. در‌واقع ١١ سپتامبر مبداء فعالیت‌های ضداسرائیلی و ضدآمریکایی نبود، اما ایدئولوژی آخرالزمانی حکومت ایران را تقویت کرد. در این ایدئولوژی، آمریکا و اسرائیل شر مطلق پنداشته می‌شوند که باید با آن مبارزه کرد. در این راستا ایران و منابع آن ابزار نیل به این هدف است.

۱۱ سپتامبر و مواضع ایران در قبال آمریکا

شهیر شهیدثالث، دانش‌آموخته روابط بین‌الملل و تحلیلگر مسائل سیاسی معتقد است بعد از حوادث ١١ سپتامبر حکومت ایران در پی برآوردن دو هدف بود: اول، کمک به آمریکا برای نابودی طالبان و القاعده که هر دو از دشمنان حکومت شیعی ایران بودند.

او در گفت‌وگو با دویچه‌وله فارسی به جلسات محرمانه ایرانی و هیئت آمریکا در آن زمان اشاره می‌کند و می‌گوید: «رایان کراکر که قبلا در ایران زندگی کرده بود و فارسی هم می‌دانست، هیئت آمریکائی را رهبری می کرد. او در سخنرانی‌ای در سال ٢٠١٢ پرده از آن ملاقات‌های محرمانه و کمک حکومت ایران و عوامل سپاه به آمریکا برای سرنگونی طالبان برداشت. همکاریی که بعد از انقلاب بی‌سابقه بود. کراکر عنوان می‌کند که من از نحوه همکاری اطلاعاتی گروهی که با ما جلسه داشتند می‌توانستم حدس بزنم که تمایل برای یافتن زمینه های همکاری مشترک وجود دارد. بعدا، در جریان حمله به افغانستان نیز گروه اتحاد شمال که توسط جمهوری اسلامی تامین مالی و حمایت می‌شد و نیز فرماندهان سپاه با آمریکائی‌ها همکاری کردند.»

شهیر شهیدثالث با بیان اینکه ایران حتی پیش از حمله آمریکا به عراق از گروه‌هایی مانند مجلس اعلا، سپاه بدر، حزب الدعوه و حتی کنگره ملی عراق به رهبری احمد چلبی حمایت می‌کرد، می‌افزاید: «همکاری ایران با امریکا ناشی از ترس نبود.»

به گفته او، باید به پیشنهاد “معامله بزرگ” که چند هفته بعد از حمله آمریکا به عراق توسط جمهوری اسلامی از طریق سفارت سوئیس (حافظ منافع آمریکا) ارسال شد اشاره کنیم.  پیشنهاد صلح جامع مزبور محض احتیاط و از بیم افشا شدن روی کاغذ بدون سربرگ تهیه شده بود. تیم گولدیمن سفیر وقت سوئیس در تهران که متن نامه را با همکاری صادق خرازی (سفیر وقت ایران در فرانسه) تهیه کرده بود در فکسی که به سفارت خارجه آمریکا فرستاده بود گفته بود رهبر ایران با ٨۵ تا ٩٠ درصد موافقت کرده بود. خرازی گفته بود” اما همه‌چیز می‌تواند مذاکره شود”. پیشنهاد به دلایلی که بحثی جداگانه می‌طلبد از سوی آمریکا رد شد.

اما آنچه مسلم است، گروه‌هایی در درون حکومت ایران حضور داشتند که با ادامه این همکاری مخالف بودند. شهیرشهیدثالث با تاکید بر همین نکته اضافه می‌کند که حکومت طالبان نوامبر ٢٠٠١ سقوط کرد و تنها یک‌ماه و نیم بعد، یعنی چهارم ژانویه ٢٠٠٢ خبری در صدر اخبار جهان قرار گرفت: ارتش اسرائیل یک محموله ۵٠ تنی اسلحه و مهمات را که از ایران، در کشتی‌ای به نام Karin A  (بحران مزبور بعدا به همین نام معروف شد) حمل می‌شد و قصد تحویل محموله مزبور به تشکیلات خودمختار فلسطین را داشت، ضبط کرد. این اقدام که به احتمال قوی توسط عوامل تندرو در درون جمهوری اسلامی به قصد ضربه‌زدن به سیاست تنش‌زدائی دولت خاتمی صورت گرفته بود، ضربه‌ای کاری بود. سه هفته پس ‌از ‌آن حادثه، جورج بوش در سخنرانی سالانه‌اش جمهوری اسلامی را در محور شرارت قرار داد و برای سال‌ها موضوع تنش‌زدائی با آمریکا به محاق رفت.

خاورمیانه همچنان در آتش جنگ

با گذشت بیش از دو دهه از آن دوران، خاورمیانه همچنان با بحران امنیت رو به روست. طالبان به قدرت بازگشته و داعش هنوز ادعای برپایی مجدد حکومت اسلامی را دارد. عراق که زمانی رقیب منطقه‌ای ایران محسوب می‌شد، امروز تحت نفوذ تهران قرار دارد. جمهوری اسلامی تلاش می‌کند تا مسیر تهران، بغداد، دمشق و لبنان را باز نگه دارد تا گروه های نیابتی و نزدیک به خود را تامین مالی و تسلیحاتی کند.

به رغم تلاش‌های ایالات متحده برای برقراری امنیت و حذف گروه‌های تروریستی از منطقه، خاورمیانه همچنان به ثبات نرسیده و گروه‌های تروریستی همچنان به فعالیت ادامه می‌دهند. در این میان نقش محوری تهران قابل تامل است. گویا تمام مسیرها به تهران ختم می‌شود.

از: دویچه وله 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.