ابراهیم نبوی: دولت پزشکیان و شب اول عروسی

دوشنبه, 26ام شهریور, 1403
اندازه قلم متن

01_nbvi.jpgابراهیم نبوی – زیتون

یک، دولت پزشکیان و شب اول عروسی
در طول زندگی شانس رفاقت با آدم‌های بزرگ را داشته‌ام، احسان نراقی یکی از آنها بود. یکی از تخصص‌های نراقی این بود که هر مشکل بزرگ یا موضوع مهمی را با داستان‌های عامیانه کاشان چنان توضیح می‌داد که کاملا برای آدم جا می‌افتاد. یکی از این موضوعات داستان همیشگی زندگی ما ایرانیان در ابعاد خرد و کلان زندگی است. اینکه در زندگی همزمان هم می‌خواهیم در رشته مورد علاقه‌مان درس بخوانیم، هم میلیونر شویم، هم برویم خارج، هم به مملکت‌مان خدمت کنیم. و همین موضوع در ابعاد بزرگتر در حکومت هم وجود دارد، دولت هم می‌خواهد سرمایه‌گذاری خارجی را جذب کند، هم با استکبار مبارزه کند، هم نظر عامه مردم را جلب کند، هم با مشت محکم توی دهان عوامل استکبار که همان عامه مردم باشد بزند. نراقی تعریف می‌کرد که یک داماد قد کوتاه کاشانی با یک عروس قد بلند ازدواج کرده بود. در شب اول ازدواج عروس و داماد برای نخستین بار مشغول اقدامات اساسی شده بودند. اما داماد به دلیل کوتاهی قد هر وقت می‌خواست عروس را ببوسد، نمی‌توانست به اقدامات اساسی بپردازد و هر وقت می‌خواست مشغول امور درازمدت و اساسی شود نمی‌توانست عروس را ببوسد و به اقدامات سریع و کوتاه مدت بپردازد. از همین رو داماد هی می‌رفت بالا و یکی دوم اقدام سریع و کوتاه مدت می‌کرد و عروس را می‌بوسید، اما فورا یادش می‌آمد که باید اقدامات مهم‌تری انجام بدهد، دوباره می‌رفت پایین تا کارهای اساسی را صورت بدهد. بالاخره داماد اینقدر بالا و پایین رفت که عروس خسته شد و گفت: آقا دوماد! اول یک کار رو تموم بکن، بعد برو سراغ کار بعدی. حالا حکایت ماست. این دولت پزشکیان از یک طرف می‌خواهد اقدامات سریع و کوتاه مدتی مثل ماجرای فیلترینگ و دانشگاهیان اخراجی و حجاب و مواردی از این دست را انجام دهد، یک دفعه آقای پزشکیان یادش می‌آید که نیاز به اقدامات اساسی وجود دارد. یک دفعه رئیس جمهور یادش می‌آید که باید پایتخت را منتقل کند به نزدیک دریای عمان و خلیج فارس، بعد به دولت تذکر داده می‌شود که فلان زندانی در بازداشت کشته شد یا فلان استاد دانشگاه اخراج شده و رئیس جمهور دستوراتی صادر می‌کند در باب اساتید و دانشجویان اخراجی، که یک باره آقای پزشکیان یادش می‌افتد که کشورهای اسلامی باید مثل اتحادیه اروپا بدون ویزا و سایر موانع با همدایگر رابطه داشته باشند و در واقع در مدت دو ماه باید یک اتحادیه اروپا در همین وسط خاورمیانه که سگ می‌زند گربه می‌رقصد داشته باشیم. از یک طرف مشکل چای دبش و بورس دبش و بانک دبش را داریم، تا قرار می‌شود به این موارد پرداخته شود، رئیس جمهور یک دفعه اعلام می‌کند که ایران نیاز به ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی دارد. و اصلا بی خیال اف.ای.تی.اف. به نظرم اگر استاد اول این عروس بدبخت را ماچ کند، هم اقدام سریعی انجام می‌گیرد و کلا آدمی که عروس را ماچ کرده باشد، خیلی بهتر اقدامات اساسی دولت را صورت می‌دهد.

نخستین سفر پزشکیان و هیات همراه به عراق صورت گرفت. سفر خوبی بود. کمی یاد اولین سفرهای احمدی نژاد به عراق و عربستان و سایر کشورها افتادم، ولی واقعا فرق داشت. رئیس جمهور هم در اقلیم کردستان و هم در بصره و بغداد و کربلا و نجف و کاظمین ملاقات‌ها و نشست‌های خوبی داشت. و نکته این که تومنی هفتصنار بین دیدارهای پزشکیان با روسای جمهور قبلی فرق داشت. کردی حرف زدن پزشکیان را هم دوست داشتم، نیچروان بارزانی در دیدار با پزشکیان گفت: به هیچ وجه اجازه نمی‌دهیم از خاک اقلیم برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده شود. در بصره هم استاندار بصره پزشکیان را سوار بی ام و شخصی خودش کرد و دوتایی رفتند دوردور در بصره. ترکیب هیات همراه رئیس جمهور و حضور خانم فرزانه صادق وزیر راه هم مفید و خوب بود. آخرین خبر از دولت هم همین که تخت روانچی( این چرا نام خانوادگی‌اش اینطوری است، آدم یاد آمبولانس می‌افتد) همین برادر آمبولانس شد معاون سیاسی وزارتخارجه.

سخنگوی هیات دولت در مورد بازیگران سینمایی ممنوع الفعالیت اعلام کرد که وزیر فرهنگ پیگیر حل مشکلات بازیگران ممنوع الفعالیت شده است. در پایان اینجانب به عنوان یک نویسنده به اطلاع رئیس جمهور می‌رسانم که همین هفته قبل، نه در دولت رئیسی و احمدی‌نژاد، بلکه در همین دولت آقای پزشکیان و وزارت همین آقای صالحی بنده کتاب جدید خودم را برای نشر در ایران به ناشرم دادم، ناشر هم گفت: وزارت ارشاد گفته هیچ کتابی با نام سید ابراهیم نبوی مجوز چاپ نخواهد گرفت. لطفا آقای پزشکیان قبل از انتقال پایتخت به بندرعباس یا تشکیل اتحادیه کشورهای اسلامی یا سرمایه‌گذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری لطفا به وزیر فرهنگ و ارشاد دستور فرمائید به اینجانب رسیدگی کند. یعنی واقعا بنده نباید در کشور خودم کتاب چاپ کنم. من که مشکلی ندارم، اگر کتابهای من در ایران چاپ نشود خودم مجبورم بیایم ایران بروم زندان و دردسر خودتان بیشتر است. تا هفته دیگر لطفا به اینجانب پاسخ بدهید.

دو، فائزه هاشمی در زندان در زندان
تقریبا شش هفت ماهی از جنبش «زن زندگی آزادی» گذشته بود که من احساس کردم نمی‌توانم چیزی بنویسم. یک باری هم با مهرانگیز کار حرف زده بودم، و او گفته بود احساسی شبیه مرا دارد و او هم می‌ترسد حرف بزند. واقعیت این است که اپوزیسیون در خارج از کشور چنان فضای دیکتاتوری را حاکم کرده که شما جز تکرار نظرات گروه فشار حاکم بر اپوزیسیون هیچ کاری نمی‌توانید بکنید. در هفته گذشته نامه فائزه هاشمی از زندان منتشر شد و او به جریان فشار درون زندان سیاسی اشاره کرده بود.
فائزه هاشمی در توضیح چرایی نوشتن این نامه گفته است: «بعد از ۲۲ ماه همراهی و گوشزد و گفتن و هشدار و ندیدن نتیجه، برای بیان حقیقت و آگاهی عمومی که از ویژگی‌های شاید خوب و شاید بدم باشد راهی جز نوشتن و انتشار برایم نمانده. حق مردم است که واقعیت را بدانند.» فائزه هاشمی به «نظریه‌پردازانی از درون تهی» انتقاد کرده است و آنها را «دیکتاتورهای کوچکی»‌ خوانده که «آنچه را که سالها با آن مبارزه کرده‌اند بر سر هم‌بندی‌های خود می‌آورند.» او نوشته است: «به عبارت دیگر هم‌بندی (بخوانید گروه فشار داخل بند)، هم‌بندی را می‌پاید، برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص می‌کند، آزادی او را سلب می کند، به او انگ و تهمت می‌زند، او را تهدید می‌کند، آرای او را دور می‌ریزد، ضرب و شتم نثارش می‌کند، فضای وحشت و خفقان می‌آفریند. چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده.» او به درستی چنین گفته است: «متأسفانه برخی مدافعین حقوق بشر زندانی نیز به این‌ها پیوسته‌اند. انگاری تقسیم کار کرده‌اند در سلطه بر دیگران ولی با نقش‌های متفاوت. وضعیتی که در اپوزیسیون در داخل و خارج کشور و در فضای مجازی نیز مشاهده می‌شود.» او در نامه خود در باره انتخابات ریاست جمهوری اخیر نوشته است که این افراد «با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رأی دادن برخی از زندانیان» شدند.
من فائزه هاشمی را به خوبی می‌شناسم، سالها در ایران با او بخصوص در روزنامه « زن» همکاری کردم و می‌دانم انسانی است عمیقا معتقد به آزادی و دموکراسی و درکی درست از سیاست ایران دارد.

سه، ما بهتریم یا اروپا؟
یکی از سئوالات مهمی که مردم جهان و بخصوص ما ایرانیان از جهانیان داریم این است که «ما بهتریم یا اروپایی‌ها»؟ البته که در یک بررسی ابتدایی پاسخ ما روشن است. معلوم است که ما بهتر هستیم، چون ایرانی هستیم و طبیعی است که هر ایرانی از هر اروپایی بهتر است. ولی بعضی از مردم در دنیا و حتی گاهی هموطنان خودمان اینقدر بی‌شعور هستند که برای هر حرفی که آدم بزند دلیل می‌خواهند. در حالی که خیلی حرفها بدیهی است و دلیلی لازم ندارد.
مثلا همین امام جمعه شیراز گفته است: «در اروپا کسی خانواده تشکیل نمی‌دهد یا اگر تشکیل بدهد فرزند نمی‌خواهد؛ می‌گویند کمبود جمعیت را نیز با مهاجرت پذیری جبران می‌کنیم.» برای مثال می‌توانیم به همین آمارهای ایران اشاره کنیم که حتی نشریات دنیای غرب مثل نشریه فاینانشیال تایمز هم اعتراف کردند که «در یک دهه گذشته میزان ازدواج در ایران از ۸۰۰ هزار به ۴۸۰ هزار در سال رسیده است و از هر پنج ازدواج ۲ ازدواج به طلاق ختم می‌شود. در ایران پنج درصد از زنان بالای ۴۰ سال دیگر ازدواج نمی‌کنند، این رقم در دهه ۱۹۸۰ دو درصد بود. و نرخ ازدواج سفید به ۷ تا ۱۴ درصد از کل ازدواج‌ها رسیده است.» حالا حتما سئوال می‌کنید که چرا برای بیان مشکلات خانواده در اروپا چرا آمار ازدواج و طلاق در ایران را مطرح می‌کنم. پاسخ به این سئوال بدیهی است. البته چون جدس می‌زنم برخی از افراد از ضریب هوشی کافی برای اینکه خودشان متوجه خیلی چیزها بشوند برخوردار نیستند، خودم توضیح می‌دهم.
وقتی در ایران آمار طلاق این همه افزایش پیدا کرده و آمار ازدواج تا این حد کاهش پیدا کرده است، طبیعی است که در اروپا خانواده ده برابر ایران در وضعیت بحرانی است. این موضوع بدیهی است و نیازی به آمار ندارد، همین که در ایران وضعیت اینقدر خراب باشد، در اروپا ده برابر بدتر است. متوجه شدید؟

چهار، فیدل، فیدلو، فیدلینو، فیدلیتو
در همین هفته گذشته برادر عبدالرضا عابد فرمانده قرارگاه خاتم به ضرس قاطع و یقین شدید اعلام کرد: « توسعه میدان گازی آرش از نان شب ما واجب‌تر است.» به نظر شما حرف فرمانده قرارگاه خاتم غلط است؟ طبیعتا غلط نیست. چون سپاه پاسداران در مورد مسائلی مانند گاز و نفت در ایران تخصص دارد و اصولا موضوع نفت و گاز چون به انقلاب و امنیت کشور مربوط است موضوع اصلی فعالیت سپاه پاسداران است. البته موضوع اصلی فعالیت سپاه فقط نفت و گاز نیست، بلکه یکی از مهم‌ترین موضوعات فعالیت سپاه پاسداران موضوع رابطه ایران و کشورهای جهان و در واقع سیاست خارجی است.
جز این دو موضوع بطور مشخص و روشن سپاه یکی از مهم‌ترین نهادهای تولید کننده مدیران سیاسی در ایران است، یعنی چون سپاه مثل بقیه نهادهای نظامی حق ورود به سیاست ندارد، به همین دلیل تقریبا همه وزارت کشور و کلیه استانداران و فرمانداران و بخشداران و کدخداهای کشور را سپاه تعیین می‌کند، اما موضوع مهم و اصلی که برای سپاه اهمیت ویژه دارد، مساله حجاب زنان است که به‌طور مستقیم به سپاه و بطور غیرمستقیم به بسیج مربوط می‌شود. البته نیروی دریایی و نیروی هوایی هم بطور مستقیم در مورد حجاب نقش دارند. و صد البته که مهم‌ترین وظیفه سپاه حفظ امنیت سایبری کشور است و به همین دلیل بخش سایبری سپاه وظیفه دارد کلیه دشمنان نظام از شعبات بانکهای سوئیس گرفته تا کلیه موزه‌ها و بازیگران هالیوود و همچنین کل شرکتهای راهسازی و خانه‌سازی و بقیه موارد جزو مهم‌ترین وظایف سپاه است. در واقع در ایران یک سپاه وجود دارد که یکی از بخش‌های آن جمهوری اسلامی است و زیر نظر این جمهوری اسلامی سه قوه و تعدادی چیزهای دیگر است و همه اینها مهم‌ترین وظیفه سپاه محسوب می‌شوند. یک بار با یکی از روزنامه نگاران منتقد و مخالف دولت فیدل کاسترو گفتگو می‌کردم. او می‌گفت در کوبا یک فیدل رهبر است، زیر نظر او تعدادی فیدلینو هستند که مثل فیدل کاسترو هستند، ولی در اندازه کوچکتر، و در هر استان تعدادی فیدلیتو هستند، که مثل همان فیدل کاسترو هستند، منتهی خیلی خیلی کوچکتر هستند و تعدادی فیدلیتو هستند که دقیقا مثل فیدل کاسترو هستند ولی خیلی خیلی خیلی کوچکترند. الآن موضوع روشن شد؟

پنج، اتباعستان همسایه نزدیک ماست
سردار رادان گفته است: «تا پایان سال ۲ میلیون نفر از اتباع خارجی غیرمجاز از کشور خارج می‌شوند.» آیا منظور سردار فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها و هندی‌های ساکن ایران است؟ طبیعی است که این طور نیست. اتباع در واقع اسم مستعار مردم افغانستان است که ما چون خیلی با آنها صمیمی شدیم توی خانه آنها را اتباع صدا می‌کنیم. در هفته گذشته یکی از مقامات وزارت خارجه خبری را در رسانه مجازی خودش منتشر کرد که بر شیشه یک نانوایی در بردسیر نوشته بود که « فروش نان به اتباع ممنوع است.»
یکی دو روز بعد دادستان بردسیر اعلام کرد: «خبر ممنوعیت فروش نان به اتباع در بردسیر کذب است. اتباع می‌توانند از سه نانوایی در محل اردوگاه نان را به نرخ دولتی خریداری کنند.» در واقع اینطور که به نظر می‌رسد فروش نان جز در اردوگاه مهاجرین افغانستانی در بردسیر ممنوع است، ولی در اردوگاه خودشان سه نانوایی به آنها نان را با نرخ دولتی می‌فروشند. یعنی شیخ ابوالحسن خرقانی ظاهرا این جمله را برای جمهوری اسلامی نوشته بود که «هر کس بدین سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید.» یعنی فکر کنید مثلا در لس آنجلس که نیم میلیون ایرانی زندگی می‌کنند روی در سوپرمارکت نوشته باشند: «به ایرانیان نان فروخته نمی‌شود.» گاهی اوقات به شکلی درباره مردم افغانستان که ساکن ایران هستند حرف می‌زنند انگار این افراد نماینده مجلس و معاون وزیر یا رئیس اداره می‌شوند. انگار نه انگار که جمعیت افغانستانی ساکن ایران سخت‌ترین مشاغل را دارند و هیچ حقی هم ندارند. دائما هم تهدید می‌شوند که اخراج می‌کنیم، بیرون می‌کنیم و قس علیهذا. انگار نه انگار که همین بیست روز قبل بیست میلیون ایرانی رفته بودند در عراق برای زیارت کربلا و نجف. بعد آقای مدیر فلان سازمان در صدا و سیما اعلام کرده سالانه ۲۱ میلیارد دلار یارانه آشکار و پنهان هزینه افغانستانی‌ها در ایران است. ایشان در توضیح این مبلغ گفته ۷ میلیارد دلار پولی است که کارگران افغانستانی از کارشان پول در می‌آورند و آن را برای خارج می‌فرستند. یعنی یک جوری حرف می‌زنند که انگار کارگری که در ایران کار می‌کند پول مردم را می‌دزدد و بعد از کشور خارج می‌کند. و انگار نه انگار این چند میلیون نفر افغانستانی که در ایران زندگی می‌کنند در ایران نه پول اجاره خانه می‌دهند نه پول گذران زندگی می‌دهند. فعلا وزارت کشور اعلام کرده که تعداد اتباع افغانستان در ایران بیش از حد است. تا حالا شنیدید که یک ایرانی گلایه کند که یک نفر از اتباع افغانستان شغل مرا گرفتند؟ یا بخاطر وجود کارگر افغانستانی ما شغل‌مان را از دست دادیم؟ واقعا غیر انسانی و غیر عاقلانه است که این جمعیت عظیم که در کشورشان این همه مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند در ایران بیشترین کار را بکنند و حداقل دستمزد را بگیرند و اگر بیست سال هم در ایران باشند تا ابد نتوانند ملیت ایرانی بگیرند.

شش، چادر زینب برای زنان پاریس
تقریبا تمام تحقیقات تاریخی مسلمین و غیرمسلمین ثابت می‌کند که چیزی شبیه یا نزدیک یا در حوالی این چیزی که امروز چادر نامیده می‌شود یا حتی روسری یا حتی لباس زنانه که خواهران را این‌جوری بپوشاند از صدر اسلام تا ذیل اسلام (که ذیل اسلام حدودا دویست سال بعد از بعثت است.) وجود نداشته است. یعنی اساسا همسران پیامبر و دختران و همسران ائمه هیچ کدام در آن روزگار حجاب نداشتند. اصلا در عربستان دوخت و دوز وجود نداشت. یک پارچه را گره می‌زدند و فلانجای خودشان را می‌پوشاندند. حالا آقای پناهیان از کجای خودش درآورده که گفته: «باید چادر حضرت زینب را برای تمام زنهای فرانسه معرفی کنیم.» و بعد گفته: «دنیا از بی حجابی خسته شده است.» یعنی این آدم چه تصویری از فرانسه دارد که فکر می‌کند زنان در فرانسه دوست دارند حجاب داشته باشند؟ البته فقط یک نوع منطق می‌تواند داشته باشد که آقای پناهیان بگوید: وقتی زنان ایرانی این همه از حجاب خسته شدند، ببین زنان اروپایی چطور شدند؟ در هفته گذشته امامان جمعه اغلب به موضوع حجاب آن هم در عرصه گیتی پرداخته بودند. سید احمد خاتمی با همان چشمهای از کاسه بیرون آمده و خشمی انبوه گفت: «بیعت با امام زمان این است که با حجاب‌ها در اکثریت باشند.» پس نتیجه می‌گیریم که چون با حجاب‌ها در اکثریت نیستند پس کسی به بیعت با امام زمان علاقه ندارد. امام جمعه شیراز هم گفت: «دنیا فشار می‌آورد و بی حجابی‌ها را تبلیغ می کنند چرا که می‌خواهند بیماری خودشان را به ما نیز سرایت دهند.» یعنی طرف بی‌حجابی را نوعی بیماری و لابد حجاب را نوعی درمان می‌داند. البته حرف راست را باید از بچه شنیفت، البته امام جمعه اصفهان الآن دیگر بزرگ شده است، اما ایشان چنین گفت: «وضعیت حجاب در برخی مناطق شهر مناسب نیست، نباید از حرام الهی عقب نشینی کرد.» و البته که علمای اسلام فی‌الواقع نوعی اسکیزوفرنیای عمیق دارند، یک چیزهایی را می‌بینند که وجود ندارد و یک چیزهایی را می‌شنوند که آدمهای سالم نمی‌شنوند. مثلا همین آقای پناهیان گفته است: «باید حرف دین را به گوش دختران و پسران جوان که در جهان آماده پذیرش حرف‌های ما هستند، برسانیم.» لطفا یک نفر برای آقای پناهیان توضیح بدهد که در تمام دنیا از آفریقا گرفته تا اروپا و آمریکا و هند و چین و کلا بقیه جاها هیچ کسی آماده پذیرش نظرات و شیوه زندگی ایرانیان در جمهوری اسلامی نیستند. البته در میان این همه موجود متوهم دادستان کل کشور که مجبور است حرفهای قانونی بزند، البته گاهی اوقات، اظهار داشته که « برخورد فیزیکی با بدحجابان در خیابان به هیچ وجه توجیه قانونی ندارد.» البته درست است که توجیه قانونی ندارد، اما عزیزان وحشی که به بانوان بدون حجاب حمله می‌کنند نیازی به توجیه قانونی ندارند.

هفت، خبرهای قاطی پاطی
نکته مهم این است که میزان خبرهای درست و حسابی از خبرهای قاطی پاطی در حال کمتر شدن است. البته خیلی در این مورد مشکل نداریم. در هفته گذشته اولین و احتمالا آخرین مناظره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بین کامالا هریس و دانلد ترامپ برگزار شد. تقریبا اکثر افرادی که اخبار انتخاباتی آمریکا را پیگیری می‌کردند حدس می‌زدند که ترامپ پیروز مناظره باشد، اما ترامپ به شکل مفتضحانه‌ای بازنده این مناظره شد. گفته می‌شود که این مناظره احتمالا شکاف نظرسنجی میان هریس و ترامپ را به پنج درصد خواهد رساند. نکته بامزه عزیزان هموطن این بود که یکی دو کانال یوتیوبی طرفدار ترامپ خیلی شیک اعلام کردند که ترامپ برنده این مناظره شد. البته طبیعی است که خود ترامپ هم اعلام کرد که پیروز این مناظره شده است.
خبرهای ورزشی هفته گذشته حول محور دو بازی ایران با قرقیزستان و امارات دور می‌زد که در هر دو بازی ایران با یک گل برنده شد. البته ایرانیان مطابق معمول ناراحت بودند و انتظار داشتند مسابقه با قرقیزستان با اختلاف هشت گل و مسابقه با امارات با اختلاف شش گل به نفع ایران تمام شود و هر چه به آنها می‌گویی آن بازی که اختلاف گل در آن بیست سی گل می‌شود بسکتبال است و نه فوتبال قبول نمی‌کنند. فعلا امواج مسابقه ملی دور شده و اخباز لیگ برتر فوتبال خبر روز ورزشی است. اتفاقات سیاسی طبیعتا در ورزش کشور افتاد، از جمله اینکه تیم تراکتور سازی همشهریان رئیس جمهور روی پیراهن خودشان شعار وفاق ملی دولت را نوشتند. علیرضا دبیر رئیس فدراسیون کشتی که متخصص در مزخرف گویی است بدون هیچ دلیل و انتظاری اعلام کرد که کیمیا علیزاده و معین می‌توانند به ایران برگردند. حالا به دبیر چه ربطی دارد بماند. در همین حال در خبرهای ورزشی جهان اتفاق مهمی افتاد و رونالدو رکورد ۹۰۰ گل را برای خودش ثبت کرد. البته من چون طرفدار مسی هستم از این خبر فقط حرص خوردم.
بزن بزن و بکش بکش همچنان جزو اخبار مهم جهان بود. یک مرد سوئیسی همسرش که فینالیست دختر شایسته سوئیس بود خفه کرد، جسدش را تکه تکه کرد، و تکه‌های بدن وی را در مخلوط کن خمیر کرد. در همین حال یک مرد فرانسوی که در طول زندگی‌اش زنش را بیهوش می‌کرد و مردانی را برای ارتباط جنسی با زنش می‌آورد و از رابطه آنها فیلم می‌گرفت متهم شد و به دادگاه برده شد. البته اخبار جهان همگی دردناک نبود. جان بون جووی خواننده راک که برای ضبط یک ویدیو موزیک در شهر نشویل ایالت تنسی بود توسط پلیس خبردار شد که زنی می‌خواهد خودش را توی رودخانه پرت کند و بکشد، که با دخالت بون جووی این خانم ناامید از کار خودش پشیمان شد و نجات پیدا کرد.
و اما معرفی کانال یوتیوبی این هفته که البته این کانال بسیار پرمخاطب است و احتمالا به همین دلیل من خیلی از آن خوشم نمی‌آید( راستی چرا من از هر چیزی که مردم دوست دارند خوشم نمی‌آید؟ یعنی واقعا روشنفکرم؟). کانال پوتک(Putak) یک کانال قروقاطی به معنای کامل کلمه است. پوریا عرب معروف به پوریا پوتک رپر ایرانی مجری و صاحب این کانال است. در این کانال پوریا به معرفی و بحث در مورد موسیقی رپ فارسی و همچنین هر موضوعی که در رسانه‌های اجتماعی پر مخاطب باشد می‌پردازد. پوریا ۳۱ سال دارد. او تا بیست سالگی در ایران زندگی می‌کرد، اما بعد از خروج از ایران به اوکراین رفت و در آنجا زندگی و کار کرد. کانال پوریا تا هفته قبل ۹۳۷ هزار سابسکرایب داشت و ۱۴۰۰ ویدئو تا کنون منتشر کرده که ۷۵ ویدئوی او بیش از یک میلیون بیننده داشتند. پوتک تا به حال ۱۳ آلبوم رپ منتشر کرده و جز تولید موسیقی به تولید حاشیه هم می‌پردازد.

فعلا تا هفته دیگر، شما را بخیر و ما را به سلامت.

از: گویا 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.