- داریوش رجبیان
- شغل,بیبیسی
بیا، ای کبوتر تکپرواز افقهای دور
بیا تا با هم به افسونی سرد
خون همۀ جنبشها را
در رگهای زندگی سنگ کنیم…
نوشتن از دوست و همکار و استاد گرانمایهای که روانش شاد باد، کار سهلی نیست.
اما بارها برایم پیش آمده که دربارۀ محمود کیانوش، شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، مترجم و برنامهساز رادیویی که نزدیک به چهار سال پیش درگذشت، این راه دشوار را هموار کنم و این سختی خوشایند را به جان بپذیرم.
خوشایند از آن جهت که هر یادکردی از او تلنگری بر ذهن و شعور خودم بوده و هست که همچنان میشود محمود کیانوش را بهتر دریافت و از او بیدریغ آموخت.
از جمیع صحبتها و سخنرانیهایی هم که در برنامۀ یادبود محمود کیانوش، ۱۴ مهرماه ۱۴۰۳ در تالار خلیلی مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن (سوآس) حاصلم شد، این نکته بود که او همواره یک فرد محجوب، گاه محبوب، و همیشه دگراندیش ادبیات پارسی بوده.
هرگز بهخاطر قدرتی یا نصرتی، سخنی بر زبان نیاورده که فردا نتواند از آن دفاع کند.
این دگراندیشی، به قیمت انزواء او در محیط ادبی ایران تمام شد؛ به گونهای که در تذکرههای ادبی از این ادیب خوشنام و خوشکلام، یادی نمیشد.
خوشبختانه، در برنامهای که مرکز ایرانشناسی مدرسۀ مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن به همراه بنیاد فرهنگی ژاله اصفهانی برگزار کرد، شاید برای نخستین بار بر دلائل دوریگزینی محمود کیانوش از باقی چهرههای فرهنگی ایرانیِ مطرح دوران خودش اشاره شد؛ در تنهاییای که او ارج میگذاشت. به گفتۀ عنایت فانی، سازندۀ مستند بیبیسی با نام «هنرمندی که مثل هیچ کس نبود»:
«تنهایی کیانوش، تنهایی خلاق و جستجوگری بود که راههای شناخت خود و هستی را بر او میگشود. میگفت: در تنهایی، آدم، انسانِ خودش را پیدا میکند. چون با هم بودن، رَمگی و گلگی به وجود میآورد. یکدفعه میبینید که هشتاد میلیون گله انسان نازیسم را به وجود میآورند. آدم، به قول کیانوش، در تنهاییست که مواظب خواهد بود که در جمعِ گله نباشد.»
محمود کیانوش این تنهایی را ارج میگذاشت. و از این تنهایی بهره میبُرد. و از آن تنهایی برای ما توشههایی اندیشگی داشت که در اشعار و گفتارش هویدا بود.
عنایت فانی در دنبالۀ تشریح شناخت محمود کیانوش از بشریت میگوید: «نگاه کیانوش به انسان، یک نگاه کلی، جهانی و تاریخی بود، و انسان را در سه قالب حیوانیت، آدمیت و انسانیت میدید. و موجودی میدید سرگردان و بیقرار در جستجوی معنا برای زندگی».
همان جستجویی که برای محمود کیانوش در ایران آغاز شد و در فرنگستان فرجام یافت. ولی گویا این فاصلۀ زمانی و مکانی در شناخت او تأثیر چندانی نداشته.
توضیح: بی بی سی مسئول محتوای سایت های دیگر نیست. محتوای YouTube ممکن است شامل آگهی باشد.
پایان پست YouTube
کامیار عابدی، پژوهشگر و منتقد ادبی از تهران در ارتباط زنده با برنامۀ بزرگداشت محمود کیانوش در لندن گفت:
«محمود کیانوش یک شخصیت فرهنگی، انسانگرا و شریف و خاص بود. من دورادور برای ایشان خیلی احترام قائل بودم. فقط در پنج سال پایانی زندگیشان از طریق تلفن و ایمیل با ایشان در ارتباط بودم. گاهی مطالبی از کتابها و مجلههای قدیمی میخواستند که برایشان میفرستادم. یک شخصیت فرهنگی خیلی خاص و جامع بود که به زمینههای بسیار مختلفی پرداخته بود».
آقای عابدی در سخنرانی مفصل خود به گوشههایی از شخصیت ادبی محمود کیانوش پرداخت که به گفتۀ او، «داستاننویس و مترجم ادبی بود، شعر کودک و طنز و بزرگسال میگفت و منتقد ادبی هم بود که آثار زیادی در این زمینه خلق کرد.»
به گفتۀ کامیار عابدی، فعالیت محمود کیانوش در حوزۀ شعر کودک به درازا نکشید، اما ماندگار شد. «شعری است بسیار پرتکاپو که بر اساس شناخت عمیقش از روانشناسی کودک و حتی گاهی نوجوان سروده شده؛ خیلی مبتکرانه است و موسیقایی و بسیار موفق بوده؛ تا جایی که ما بهراحتی میتوانیم شعر کودک در ایران را به دورۀ پیش از محمود کیانوش و پس از محمود کیانوش تقسیمبندی کنیم.»
بیجهت نیست که محمود کیانوش را گاه «پدر شعر کودک پارسی» هم نامیدهاند.
اما تنها حدود هشت سال بود که محمود کیانوش خود را وقف شعر کودک کرد و پس از آن راه و روش دیگری را برگزید. و پسانتر هم چندان خوشنود نبود اگر تنها به عنوان شاعر شعر کودک از او یاد میشد.
در نتیجه، کامیار عابدی معتقد است که در ادبیات کودک، محمود کیانوش با روانشناسی کودک آشناست و با آن کنار میآید، اما در ادبیات بزرگسالِ او، اندیشه، نیرومندتر است و شخص کیانوش اندیشههای خاص خودش را دارد و بیان و القا میکند.
سایه اقتصادینیا، پژوهشگر ادبیات پارسی و منتقد ادبی در دانشگاه جرج تاون واشنگتن، کسی است که در زمینۀ آفریدههای محمود کیانوش پژوهشهای فراوانی انجام داده. او در برنامۀ دانشگاه لندن کوشید به نکاتی بپردازد که ویژگیهای روشنفکری محمود کیانوش و تفاوت دیدگاههای او با روشنفکران و اندیشهمندان ایرانی روزگارش را بازگشاید.
گویاترین جزء این سخنرانی پارهای، از شعر «چه کنم» (۱۳۴۷) از محمود کیانوش بود که میگوید:
من اگر زبانم آتش
من اگر ترانههایم
همه شعلههای سرکش
چه کنم که یک دل است و همه داغهای سوزان:
غم خستگان عشق و غم کشتگان نفرت
غم آبهای هرز و غم باغهای سوزان.
تو اگر در این بیابان
غزلی چو آب خواهی
عجبا که از سرابی
شطی از شراب خواهی!
شعری که سالها بعد بر آهنگی نشست و ترانه شد. به مانند دو سرودۀ دیگر از محمود کیانوش که درآیین یادبود او در دانشگاه لندن پخش شد؛ با اجرای حسین حدیثی، بنیانگذار مدرسۀ موسیقی ساوتهمپتون و پژوهشگر گروه شاهنامۀ دانشگاه کمبریج انگلیس؛ از جمله ترانۀ «تهران»:
زیبا و زشت
چون بوتهای شکفته
در مرزی از جهنم
بر دامن بهشت
پیوندی از شقایق
بر ساقۀ مغیلان
تهران…