سعید پیوندی
روز ۱۲ آبان ویدئویی از یک دانشجوی دختر دانشگاه علوم تحقیقات تهران در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته شد که نشان میدهد او در پی برخورد با ماموران حراست لباسهای خود را از تن در میآورد. پس از انتشار این ویدیو، “خبرنامه امیرکبیر” گزارش داد که این دختر بازداشت و به یک بیمارستان روانی منتقل شده است. ادعای داشتن “بیماری روانی” درباره این دانشجو از سوی رسانهها و نهادهای رسمی (سخنگوی دولت، وزیر علوم) نیز تکرار شده است. سخنگوی دولت مدعی است که “بیشتر از اینکه به این موضوع نگاهی امنیتی وجود داشته باشد، نگاه اجتماعی به آن وجود دارد”. با وجود این ادعا، از زمان دستگیری خبر دقیقی از وضعیت او توسط منابع مستقل منتشر نشده و کسی هم زیاد درباره چند و چون چیزی که از آن به عنوان “بیماری روانی” یاد میشود نمیداند.
کنش دختر جوان دانشجو امری فردی نیست. انتشار این ویدئو و تصاویر بسیار پرمعنای این دانشجو (به نام آهو) که با بدن برهنه خود نمادیترین اصل نظام ارزشی حکومت را به چالش میکشد موجی از واکنش در درون جامعه ایران بوجود آورده است. این که برخورد دقیقا بر سر چه و چگونه بوده موضوع اصلی نیست. مسئله بر سر تنش میان بخش رو به گسترش جامعه ایران و به ویژه نسل جوان و حکومتی است که میخواهد انظباط بدنی و پوشش خاصی را به نام دین به همه زنان تحمیل کند.
چگونه و چرا بدن زن در ایران به موضوع یک کشمکش فرهنگی-سیاسی مهم تبدیل شد؟ این واقعیت است که بحران حجاب و پوشش و بدن زنان در نظام دینی حاکم بر ایران تاریخی ۴۵ ساله دارد. جمهوری اسلامی آزادی پوشش و حجاب اختیاری را همسنگ “برهنگی” (و در نتیجه “فحشا”) میداند و تلاش میکند بدن زن را به شر اخلاقی مطلق تبدیل کند. در گفتمان حکومتی تفسیرهای بسیار کشداری از مفهوم برهنگی وجود دارد و گاه هر شکلی از بیحجابی و یا هنجارشکنی در حوزه پوشاندن بدن فحشا نامیده میشود. در واژگان رایج نهادهای رسمی این اشکال برهنگی همگی نمادهای “فرهنگ منحط غربی” و “فساد اخلاقی” نام میگیرند.
این شرانگاری بدن زن ، علت و هدف “منکر دینی” و گناه (برای زنان و مردان)، را باید فراسوی امر دینی و قدسی دید. جمهوری اسلامی با لجاجت زیر بار به رسمیت شناختن خودمختاری انسان و بدن او نمیرود. تنش بر سر تحمیل آمرانه پوشش بدن زن است که حکومت آن را نشانه اقتدار و مشروعیت خود میداند. مبارزه با “برهنگی” زنان از سوی حکومت همزمان با هدف مبارزه با “نفوذ فرهنگ فاسد غرب” و “سبک زندگی غربی” هم توجیه میشود. بدین گونه است که بدن زن، نوع پوشش و تلاش برای کنترل و مهار آن امروز معنای سیاسی و هویتی پیدا کرده و به موضوع درگیری میان جامعه عاصی و حکومت اسلامی تبدیل شده است.
حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی در فضاهای گوناگون و دیگر رویکردهای تبعیضآمیز محدود کننده برای زنان مانند ورزش در عرصه عمومی یا رقص، ممنوع کردن صدای زنانه در موسیقی و یا تماس زن و مرد در فعالیتهای هنری، فرهنگی و حرفهای سبب شده شکافهای فرهنگی بزرگی در جامعه ایران شکل گیرد. زندگی در امپراطوری ممنوعیتها و پوشاندن اجباری بدن پاک شدن صورت مسئله را در پی نیاورد و “سبک زندگی اسلامی” تحمیلی هم نتوانست به امر فرهنگی فراگیر تبدیل شود. برای نسل جوان گفتمان حکومتی و یا همسان دانستن برهنگی با فحشا قابل درک نیست. اشکال مقاومت و زندگی زیرزمینی نسلهای جوان سبب شد در زیر پوست شهر زندگی دیگری و رابطه متفاوتی با بدن در جریان باشد. شکاف ژرف فرهنگی میان زندگی خصوصی و عرصه عمومی یکی سویههای اصلی بحران فراگیر جامعه کنونی ایران است. جنبش زن، زندگی، آزادی فوران آتشفشانی از سرخوردگیها، حسرتها و خشمی بود که جامعه اندک اندک در دل خود انباشته است.
برداشتن حجاب، رقص و شادی جمعی، نمایشهای خیابانی، زیباییشناسی بدن یا رفتارهای هنجارشکنانه از رابطه نوپدید با بدن در میان نسل جوان حکایت میکنند. همین گرایش را در حوزه روابط جنسی خارج از چهارچوب رسمی میتوان دید. بخش بزرگی از جوانان امروز در رفتارهای جنسی و رابطه با بدن خود و نمایش بیرونی آن به ناچار هنجارشکن شدهاند و این را برخلاف نسلهای گذشته بدون ترس در عرصه عمومی به نمایش میگذارند. اگر برای حکومت بدن زن مکان گناه، انحطاط اخلاقی و نفی “حیات طیبه” است برای نسل جوان بدن به نماد آزادی، شادی و لذت از زندگی این دنیایی تبدیل شده است. تابوشکنیها پاسخ جامعه عاصی به حکومتی است که توانایی درک جامعه و نسل جوان را ندارد و با لجاجت سیاست پوشاندن آمرانه بدن زن را پی میگیرد.
آنچه برای بسیاری از زنان به ویژه نسل جوان به امر غیر قابل تحمل تبدیل شده نادیده انگاشته شدن کرامت انسانی و آزادیهای فردی است که شهروندان قرن بیست و یکم در همه دنیا از آن برخوردارند. سیاست کنترل بدن زنان و تحمیل سبک پوشش مطلوب حکومت در شرایطی تداوم مییابد که موقعیت اجتماعی آنها در دهههای گذشته دستخوش دگرگونیهای اساسی شده است. زنان امروز از طریق دسترسی گسترده به آموزش، علم و فرهنگ و رابطه با دنیای امروز به پویاترین بخش جامعه ایران تبدیل شدهاند. بخش بزرگی از جامعه از الگوی زن مطلوب جمهوری اسلامی (محجبه و مومن، مادر و همسر، ضد ارزشهای “غربی”) که از طریق نهادهای رسمی جامعهپذیری مانند نظام آموزشی، دستگاه دینی و رسانههای حکومتی ترویج میشوند رویگردان شده است.
۴۵ سال سرکوب بدن و تلاش برای پنهان ساختن آن در عرصه عمومی سبب شده نسلهای جامعه نتوانند درباره سنتها، ارزشهای دینی و فرهنگی در رابطه با بدن با یکدیگر و با دیگری متفاوت گفتگو کنند. هر گروهی و نسلی در درون پیله خود مانده و درک متقابل در جامعه بدون گفتگو و بیاعتماد به امر ناممکن تبدیل شده است. به همین خاطر هم گاه نه فقط حکومت که مادران و پدران و نسلهای گذشته هم قادر به درک جوانان نیستند. دنیاها و فرهنگها از یکدیگر دور افتادهاند و چه بسا با یکدیگر بیگانهاند. جوانان در دنیای شبکهای امروز ادغام شدهاند و الگویهای خود را دیگر در درون جامعه ایران نمییابند. همه اینها بخشی از آسیبهای آشکار و ناآشکاری است که از درون مانند خوره روح خسته و درمانده جامعه را میخورند.
جمهوری اسلامی پوشیدگی بدن زن در عرصه عمومی را به نماد اقتدار سیاسی، مشروعیت دینی خود و مبارزه با “فرهنک فاسد غرب” تبدیل کرد. پوشیدگی بدن بخشی از فرهنگ سوگوار و مرگ زده حکومتی است که با شادی، زیبایی بدن و نمایش بیرونی بدن سر جنگ دارد. زنان با تابوشکنی و زیرپاگذاشتن شجاعانه هنجارهای رسمی به پیکار آشکار با سیاستها و دنیای ارزشی حکومت روی آوردهاند. سرکوب بدن و سختگیریهای بیمارگونهای که با هدف سیاسی و هویتی به زنان تحمیل میشود امروز به جنگی سیاسی علیه خود نظام دینی تبدیل شده است. این گونه زنان بدن خود از حکومت و جامعه مردسالار را پس میگیرند و آن را به درفش رهایی فردی و آزادی جمعی بدل میسازند.
کانال شخصی سعید پیوندی https://t.me/paivandisaeed
از: ایران امروز