مدرسه فمینیستی: کانون شهروندی زنان که نهادی مدنی در حوزه زنان است، به مناسبت ۱۴ مردادماه مصادف با سالگرد جنبش مشروطیت در ایران، بیانیه ای صادر کرده است. در بخشی از این بیانیه آمده: «تأسیس و برپایی نخستین مجلس شورای ملی، بدون رأی و حضور زنان در مجلس، تحقق یافت. طبعاَ تحمیل این تبعیض آشکار، سبب شد که زنان مشروطه خواه و دختران شان، سالیان سال برای رفع این بی عدالتی مبارزه کنند. مبارزات زنان ایران برای احقاق حق شان، بیش از نیم قرن پس از پیروزی جنبش مشروطه به درازا کشید تا بالاخره در ۲۱ شهریور ۱۳۴۲ توانستند راه شان را به پارلمان و نمایندگی مجلس شورای ملی، بگشایند. دستامد این گشایش، ورود شش زن به مجلس شورای ملی بود که برای نخستین بار در تاریخ ایران صورت می گرفت.» در زیر متن کامل این بیانیه را می خوانید:
جنبش مشروطه در ایران که با فداکاری عموم ملت اعم از زن و مرد، تحقق یافت، نه تنها آغازی برای گذار جامعه به سوی تجدد و استقرار حکومت قانون محسوب می شد بلکه سرآغاز شکل گیری حرکت های حق خواهانه ی زنان به منظور دستیابی به حقوق شهروندی شان نیز بود. یکی از اهداف مهم انقلاب مشروطه، برپایی «پارلمان» به عنوان یکی از نمادهای ممتاز مشروطیت و حقوق مشروع ملت بود. اما در آن زمان، به رغم آن که بسیاری از زنان مشروطه خواه در برپایی، تداوم و پیروزی جنبش مشروطه فعالیت کرده بودند متأسفانه جزیی از «ملت» به حساب نیامدند زیرا تأسیس و برپایی نخستین مجلس شورای ملی، بدون رأی و حضور زنان در مجلس، تحقق یافت. طبعاَ تحمیل این تبعیض آشکار، سبب شد که زنان مشروطه خواه و دختران شان، سالیان سال برای رفع این بی عدالتی مبارزه کنند. مبارزات زنان ایران برای احقاق حق شان، بیش از نیم قرن پس از پیروزی جنبش مشروطه به درازا کشید تا بالاخره در ۲۱ شهریور ۱۳۴۲ توانستند راه شان را به پارلمان و نمایندگی مجلس شورای ملی، بگشایند. دستامد این گشایش، ورود شش زن به مجلس شورای ملی بود که برای نخستین بار در تاریخ ایران صورت می گرفت.
از سال ۱۳۴۲ تا امروز بیش از نیم قرن می گذرد، و جامعه ما در این پنجاه سال، توفان های سیاسی و تلاطم های اجتماعی و فرهنگی را از سر گذرانده که تغییرات بسیاری را نیز موجب شده است. اما تغییرات مثبت به نفع زنان همواره کم رنگ و ناچیز بوده است. برای نمونه اگر تعداد نمایندگان زن در زمان اولین ورودشان به مجلس ۶ نفر بودند (از میان ۱۹۳ نماینده)، امروز اما افت چشمگیری حتا در تعداد آنها در مجلس شاهدیم، به طوری از میان ۲۹۰ نفر نماینده مجلس نهم، فقط ۹ تن از آنان زن هستند. در واقع طی این پنجاه سال، درصد نمایندگان زن در مجلس سیر نزولی یافته است. اما این، همه ماجرا نیست، اگر نمایندگان زن در پنجاه سال پیش در مجلس شورای ملی حرف از رفع تبعیض علیه زنان می زدند و برای گسترش حقوق زنان تلاش می کردند، امروز اما نمایندگان زن، برای تضییع حقوق زنان هموطن شان هر روز طرحی را پیشنهاد یا مصوب می کنند.
اگر پنجاه سال پیش دستاورد اولین زنان ایرانی که به مجلس شورای ملی راه یافتند، تصویب «قانون حمایت از خانواده» بود که در زمان خود و نسبت به قوانین پیش از خود، به نفع حقوق زنان محسوب می شد، اما متأسفانه امروز نمایندگان زن برای:
– قانونی شدن ازدواج دختر خوانده و پدر خوانده تلاش می کنند؛
– از طرح شهرداری برای تفکیک جنسیتی زنان و مردان در محیط کار و در نهایت اخراج زنان از شهرداری ها حمایت می کنند؛
– دختران جوان مشتاق تماشای مسابقات ورزشی را از رفتن به استادیوم ها منع و اعلام می کنند به جای دیدن والیبال به شوهرداری و بچه داری بپردازند؛
– برای پیشبرد سیاست افزایش جمعیت، حتا حاضرند زنان هموطن شان را قربانی سقط جنین ها و جراحی های غیرقانونی توبکتومی کنند؛ یا زنان را از فرصت شغلی برابر و درآوردن یک لقمه نان حلال محروم نمایند، تا با خانه نشین کردن اجباری آنان، در مسابقه زن ستیزانه ای که در سالهای اخیر در مجلس شدت یافته، از همقطاران مردشان عقب نمانند…
در واقع طی پنجاه سال، به رغم آن که میزان تحصیلات و آگاهی و دانش و بلوغ سیاسی و اجتماعی زنان افزایش یافته و همراه با آن خواسته های آنان نیز گسترش یافته، اما این روند رو به رشد جامعه زنان در مجلس و نظام قانونگذاری، نه تنها منعکس نشده بلکه با تنزل کمی و کیفی همراه بوده است. در واقع امروز مجلس قانونگذاری ایران (حداقل در عرصه حقوق زنان)، نه تنها هیچ صدا و نشانی از جامعه زنان ایران ندارد بلکه برعکس، به نمادی از انکار جامعه و مطالبات زنان ایران فرو کاسته است. از این رو امروز خواسته ها و دغدغه های جامعه زنان در ایران با دغدغه های زنانی که ظاهراَ برای نمایندگی جامعه زنان به مجلس راه یافته اند، فاصله کهکشانی دارد.
امروز اکثر زنان ایران، خواستار حقوق برابر و رفع همه ی اشکال تبعیض ـ به خصوص در حوزه ی قوانین ـ هستند و از این رهگذر نیز جنبش زنان دهه هاست برای این مطالبات تلاش می کند، به طوری که امروز حداقل خواسته های حقوقی و قانونی زنان به یکی از چالش های مهم کل جامعه تبدیل شده است، اما متأسفانه وضعیت زنان در مجلس، نه به لحاظ کمی و نه به لحاظ کیفی جوابگوی خواسته های زنان و همسو با آن نیست.
بنابراین، شاید زمان آن فرا رسیده است که مدافعان حقوق زنان به جای برخورد واکنشی ذر برابر طرح های زن ستیز نمایندگان مجلس، آستین بالا زده و برای بازپس گیری عرصه قانونگذاری از زن ستیزان، با مداخله ای کنشگرایانه و مدنی در انتخابات آینده مجلس، اقدام کنند.
مادربزرگ های مشروطه خواه ما، پنجاه سال تلاش کردند تا زنان برابری خواه و آشنا به حقوق زنان را به مجلس که سمبل انقلاب مشروطه بود، بفرستند، اکنون ما وارثان این دستاورد بزرگ اجداد مادری مان، حداقل می توانیم از خود بپرسیم که: آیا به راستی حق ما زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور از مجلس، فقط ۹ زن، آن هم زنانی، مخالف برابری و رفع تبعیض علیه زنان است؟
کانون شهروندی زنان – ۱۴ مرداد ۱۳۹۳