تداوم و طولانی شدن جنگ، چه منجر به سقوط نظام سیاسی شود و چه نشود، به احتمال بسیار قوی، مستاصل شدن دولت در اداره امور و پاسخگویی به نیازها، مطالبات و خواستهای مردم، ناشی از تمرکز صرف بر مساله جنگ و ناامنی را در پی خواهد داشت. در چنین شرایطی «خودسازماندهی و تشکیل شوراهای محلی، کارگری، صنفی و دانشجویی»، پاسخی است بهجا، به نیازهای بر زمین مانده شهروندان و راه جلوگیری از هرجومرج، فروپاشی اجتماعی، بحرانهای انسانی و توسعه ناامنی. خودسازماندهی را از کجا شروع کنیم؟ لازمه آن چیست؟
شکلگیری شوراها و خودسازماندهی
تجربیات بینالمللی و اصول حکمرانی مشارکتی، نشان میدهد که شکلگیری شوراها و خودسازماندهی در دوره خلا قدرت، در نتیجه میل عامه مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت و اشتیاق به زندگی حاصل میشود. چرا که در جامعه ناایمن، بدون خدمات اجتماعی، و قحطیزده، امکان زیست مسالمتآمیز و با کرامت، از افراد جامعه سلب میشود. به همین دلیل است که شوراهای محلی، کارگری و صنفی با اهداف:
- تامین امنیت عمومی و حفظ نظم
- ارایه خدمات اولیه (آب، غذا، بهداشت، آموزش)
- همبستگی و انسجام اجتماعی
- ارتباط با بازیگران محلی، ملی یا بینالمللی
- تسهیل بازسازی دموکراتیک پس از بحران
باید شکل بگیرد.
گام اول: انتخاب اعضای شورای محلی و تعیین وظایف
ترکیب شوراهای محلی، مرکب است از نمایندگان خانوار در سطح محلات، بین ۵ تا ۱۵ نفر بسته به جمعیت محله. انتخاب افرادی از میان چهرههای مورد وثوق اکثریت اعضای محله، نخبگان محلی، و افرادی که از حُسن شُهرت برخوردارند، در موفقیت شورا حایز اهمیت است. انتخاب رییس، دبیر اجرایی و کمیتههای تخصصی، جزو تشریفات ضروری شکلدهی و ساماندهی شوراهاست.
وظیفه عمومی شوراها، «انتقال نظرات مردم و مشارکت در تصمیمگیری» است. در واقع کار اصلی شوراها، جلب نظر مردم و عمل به آن است تا فرآیند تصمیمگیری مشارکتی به درستی اجرا شود. رییس شورا، وظیفهاش تسهیل جلسات و ارتباطگیری با سایر شوراها و هماهنگی است. وظیفه دبیر اجرایی نیز مستند کردن تصمیمات، هماهنگی جلسات و ثبت مصوبات است.
کمیتههای تخصصی با ۳ تا ۵ عضو، برای اجرای تصمیمهای شورا، در حوزههای مختلف، به شرح زیر باید تشکیل شوند:
کمیته امنیت و انتظامات
وظیفه کمیته امنیت و انتظامات، برقراری نظم و تامین امنیت با ایجاد ایستهای بازرسی و پیشگیری از تنشهای داخلی است. گزارشگیری و ارایه به اعضای شورا برای اتخاذ تصمیمات امنیتی، از مهمترین وظایف این کارگروه است.
کمیته خدمات رسانی
تامین نیاز شهروندان به آب، غذا و انرژی، ماموریت این کارگروه است. اعضای این کمیته باید منابع را جمع و نسبت به توزیع عادلانه آن اقدام کنند. ایجاد انبارهای عمومی، راهاندازی تعاونیها و محل توزیع اقلام ضروری، مدیریت منابع آب و انرژی، کار اصلی این کمیته است.
کمیته سلامت و امداد
دسترسی به کمکهای اولیه، پزشک و پرستار، یک نیاز جدی است. کمیته سلامت و امداد با جمعآوری داروها و تجهیزات پزشکی و سازماندهی پزشکان و پرستاران داوطلب و راهاندازی درمانگاههای سیار و ایستگاههای سلامت به نیاز درمانی اعضای جامعه هدف پاسخ میدهند.
کمیته آموزش
ایجاد مدارس محلی، سازماندهی معلمان و مربیان داوطلب، شناسایی و جذب کودکان در سن آموزش، تولید محتوای آموزشی و انتشار اطلاعیهها برای آگاهیبخشی به جامعه، کار اعضای این کمیته است.
کمیته ارتباطات و مستندسازی
ارتباط با رسانهها، تولید محتوای رسانهای، راهاندازی گروه و یا صفحاتی در شبکههای اجتماعی، ارتباطگیری با سایر شوراها، سازمانها و شورای انتقالی وظیفه این کمیته است. ضمن اینکه ثبت وقایع، بهمنظور پاسخگویی به نیازها و رفع چالشها نیز از جمله فعالیتهایی است که توسط این کمیته باید انجام شود.
اصول مبنایی شوراهای محلی
شوراهای محلی، کارگری، صنفی، و دانشجویی چند اصل خدشهناپذیر را برای موفقیت باید مدنظر قرار دهند:
۱- اصل مشارکت همگانی: تصمیمگیری بهصورت مشارکت و با جلب نظر تمام اعضا و در جلسات عمومی باید انجام شود.
۲- اصل شفافیت: فرآیند تصمیمسازی، تصمیمات اتخاذ شده و منابع باید برای همه اعضا شفاف باشد.
۳- اصل چرخش مسوولیت: تغییر دورهای اعضا برای جلوگیری از فساد یک شرط ضروری است.
۴- اصل پاسخگویی: شوراها در برابر مردم مسوول هستند نه در برابر دولت. لذا باید به مردم پاسخگو باشند.
۵- اصل بیطرفی: اعضای شورا میتوانند دیدگاههای سیاسی متفاوتی داشته باشند. تکثر سیاسی اتفاقا رمز مقبولیت شوراهاست ولی مهم این است که شورا ابزار جناحهای سیاسی و جریان سرکوب نشوند.
انقلاب ۵۷ و شوراهای کارگری
تشکیل شوراهای کارگری، در نتیجه اعتصابات و ناتوانی کارفرمایان در اداره کارخانجات و بنگاههای اقتصادی در جریان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، یک نمونه موفق از مدیریت شورایی در دوره خلا قدرت، در تاریخ سیاسی معاصر است.
کارگران نهتنها با اعتصابات گسترده، چرخ اقتصادی حکومت را مختل کردند بلکه با تشکیل شوراهای کارگری، عملا مدیریت کارخانجات و بنگاههای اقتصادی را در دست گرفتند و با فروپاشی نظام سیاسی، آنها اجازه ندادند خللی در روند فعالیتشان ایجاد شود.
هدف شوراهای کارگری کنترل مدیریت کارخانجات، مقابله با اخراجها، تعیین حقوق و ساعات کاری و در پارهای موارد اداره کامل واحد تولیدی بود. شوراهای واحدهای صنعتی نفت و پتروشیمی، شورای کارخانه «جنرال الکتریک» و شورای «شرکت واحد اتوبوسرانی» از جمله فعالترین شوراهای کارگری در دوره انقلاب ۵۷ بودند.
پس از اینکه در دی ماه ۱۳۵۷ شاه، ایران را ترک کرد و تا مدتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت عملا نقش موثری در اداره کشور نداشت، بلکه شوراهای محلی بودند که میکوشیدند به نیازهای فوری مردم اعم از نیاز امنیتی و خدماتی پاسخ دهند و این محدود به شوراهای کارگری نبود بلکه اشکال مختلف شوراها از جمله شوراهای محلی، دانشجویی، صنفی و معلمان، رشته امور را در دست گرفته بودند.
ساختار شوراهای محلی افقی و غیرمتمرکز بود به این معنا که تصمیمگیری براساس رای گیری عمومی میان اعضا و یا منتخبان انجام میشد. عمر شوراهای محلی تا پایان سال ۱۳۵۸ بیشتر دوام نداشت، دلیل آن هم این بود که آنها نتوانستند تعاملی سازنده با رهبران سیاسی برقرار کنند تا در ساختار جدید نقشی برای آنها تعریف شود. حکومت با تصویب قانون اساسی، جملگی این شوراها را منحل کرد.
«آصف بیات»، جامعهشناس و نظریهپرداز ایرانی، در کتاب «کارگران و انقلاب در ایران (Workers and Revolution in Iran)»، به تحلیل شوراهای مردمی، خودسازماندهی، و تجربهی شوراهای کارگری در انقلاب ۱۳۵۷ پرداخته است. او معتقد است: «شوراها نمونهای از «قدرت بدون دولت» بودند، یعنی مردم بهطور مستقیم مسوولیت اداره امور خود را بدون ساختار حکومتی رسمی بهدست گرفتند.»
به اعتقاد بیات، شوراها یکی از اصیلترین نمودهای قدرت از پایین در انقلاب ایران بودند که کوشیدند در خلاء قدرت و ناکارآمدی ساختار حکومتی، امور جامعه را در دست بگیرند، آنها محصول یک پروژه ایدئولوژیک نبودند.
جمعبندی
خودسازماندهی و تشکیل شوراها اعم از شوراهای محلی، کارگری، صنفی، و دانشجویی، شورای وکلا، معلمان و دانشگاهیان پاسخی است به نیازهای بر زمین مانده شهروندان و راه جلوگیری از هرجومرج، فروپاشی اجتماعی و بحرانهای انسانی. شوراها میتوانند جلوی توسعه ناامنی، جنگ داخلی و بازتولید خشونت را بگیرند. وظیفه عمومی شوراها، «انتقال نظرات مردم و مشارکت عمومی در تصمیمگیری» است. شوراهای محلی، در دوره خلاء قدرت، تنها نهادی هستند که میتوانند همبستگی اجتماعی را حفظ و از فروپاشی اجتماعی و هرج و مرج جلوگیری کنند، مشروط به اینکه مردم در سازماندهی آن مشارکت کنند. همانگونه که در جریان انقلاب ۵۷، شوراهای محلی خصوصا شوراهای کارگری توانستند مدیریت امور را در خلا قدرت در دست بگیرند. در انقلاب ۵۷ شوراهای کارگری، نهادهایی خودسازماندهی شده، برای دخالت مستقیم کارگران در امور کارگری بودند. این تجربه باید در سطح وسیعتر تکرار و شوراهایی برای دوره گذار شکل بگیرد تا این دوره بهصورت مسالمتآمیز طی و مشارکت عامه به صورت دموکراتیک، در تصمیمگیریها و ایجاد ساختارهای جدید جلب شود.