فریدون مشیری: آزادی

پنجشنبه, 27ام شهریور, 1393
اندازه قلم متن

moshiri-fereidoon

پشه ای در استکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپس مانده بود

کودکی از شیطنت بازی کنان
بست با دستش دهان استکان

پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد

خشک لب می گشت، حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو، راه او

روزنی می جست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر

هرچه بر جهد و تکاپو می فزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود

آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر

جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامی تر، عزیز

فریدون مشیری


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.