اعدام امیراصلانی و سکوت شرم آور مدعیان اصلاح طلبی

چهارشنبه, 9ام مهر, 1393
اندازه قلم متن

bashirtash

اعدام امیراصلانى تنها اعدام یک فرد نیست، نشانه حضیض انحطاط کشورمان است.

محسن امیراصلانى را به جرم توهین به یونس پیامبر اعدام کردند. شاید هیچکس ٣۶ سال پیش فکر نمیکرد که روزى چنین اتفاقى در ایران امکانپذیر باشد. اعدام امیراصلانى تنها اعدام یک فرد نیست بلکه نشانه حضیض انحطاط کشورمان است. نشانه حاکمیت بلامنازع تفکر داعشى بر سرزمین مان است. نشانه آن است که در سده بیست و یکم ایران به قهقرا سقوط کرده است. دوران کنونى، مایه شرمسارى آیندگان این سرزمین خواهد بود.

به نام اسلام، هر کسى را از دم تیغ میگذرانند. به جرم “بدعت در دین” و یا “خروج از دین” انسانها را میکشند. مگر دین اسلام مافیا است که هر کسى از آن خارج شود را باید کشت؟

در این میان، سکوت بخش مهمى از کسانى که خود را طرفدار روحانى یا اصلاح طلب میدانند به شدت شرم آور است. مگر میشود به حکومتى که انسانها را به جرم “توهین به حضرت یونس” یا “بدعت در دین” میکشد اعتراض نکرد؟ چرا هیچیک از مراجع قم کوچکترین اظهارنظرى در این مورد نکرده اند؟ تاریخْ این مراجع را شریک جرم همه این جنایتها و شریک جرم سقوط ایرانِ سدهُ بیست و یکم به دوران قرون وسطى خواهد دانست.

در زیر، عکس صادق لاریجانى، قاضى القضات جمهورى اسلامى، و قاضى صلواتى که در اعدام امیراصلانى دست داشتند، و همینطور عکس همسر و فرزند محسن امیراصلانى را مى بینید.

zan va farzand amir aslani

gahzi salavati

sadegh larijani


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

یک نظر

  1. جناب آقای بشیرتاش، بودند کسانی که این روزها را میدیدند و گوشزد کردند، جان خودرا هم حلاج وار سر این حرف و جلوگیری از این فاجعه ی تاریخی فدای میهن کردند. نمونه ی بارز آن دکتر بختیار و دکتر صدیقی و مصطفی رحیمی بودند. در متون زیر پی به رازی که در این سخنان نهفته است بایستی برد. جمله ی اول شما در این نوشته نادرست میباشد. حق آن بود که می نوشتید بغیر از دکتر بختیار، دکتر صدیقی و مصطفی رحیمی.

    دکترشاپور بختیار:
    «هیچ کس نمی داند جمهوری اسلامی وی چیست و اگر کسی به متون گذشته مراجعه کند پشتش به لرزه در می آید. او نه تعدد گروه های سیاسی را می پذیرد نه دموکراسی را. می خواهد روحانیت قانون الهی را اجرا کند؛ همه چیز اینجا شروع می شود و اینجا تمام می شود.»
    مصاحبه با روزنامه «لومتن» چاپ پاریس

    دکتر غلامحسین صدیقی
    مروج علوم اجتماعی و بنیان گذار جامعه شناسی در ایران

    در یکی از روزهای بهار ۵۷ دکتر صدیقی، استاد جامعه شناسی در کلاس درس سرگرم درس بود که یکی از دانشجویان می‌پرسد «استاد این روزها در کشور انقلابی آغاز شده است، شما چرا مثل دکتر شریعتی از انقلاب سخن نمی‌ گویید و فقط به جزوه‌ های خودتان چسبیده‌اید؟»

    استاد که انتظار چنین رفتاری را نداشت همچنان که گوش می‌ داد، آرایش دیگری گرفت و خطابه درس را رها کرد و گفت:

    «آقای مهدوی می‌توانید بگویید آقای شریعتی و آن انقلابی که شما می‌گویید چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟»

    آقای مهدوی گفت: استاد آن ها همه همراه مردم و رهبران روحانی به دنبال انقلاب هستند و آزادی و عدالت می‌خواهند

    استاد گفت: آقای مهدوی از درون هیچ انقلابی آزادی و عدالت بیرون نیامده است، انقلاب‌ها شبیه جنگ‌های داخلی می‌مانند که اگر گروهی به گروهی دیگر پیروز شوند، آن گروه شکست خورده را سرکوب خواهند کرد و سپس هر کس که منتقد یا مخالف شان باشد، آنان را نیز سرکوب خواهند کرد تا از بین بروند زیرا که همراه انقلاب نه عدالتی پدید می‌آید و نیز امکان ظهور آزادی، بخصوص آن که رهبران آن انقلاب اگر آقایان روحانیون باشند و سپاه آن انقلاب مردم مسلمان ایران، آنگاه بدترین انقلاب جهان روی خواهد داد.

    و سپس با حالت پرسشی به آقای مهدوی نگاه کرد و گفت:

    «آقای مهدوی می‌دانی اگر این آقایانی که شما از آن ها نام می‌برید یعنی روحانیون به حکومت برسند چه خواهند کرد؟ من می‌گویم:

    “آنچه اعراب و مغول‌ها جدا جدا کردند، اینان یکجا خواهند کرد” و همه را حتی آقای دکتر شریعتی را که من شخصا توصیه کردم در دانشگاه مشهد استخدامش کنند را نیز از تیغ خواهند گذراند، اینها را من از روی تجارب تاریخی ایران و جهان می‌گویم و حتی خواهم کوشید که از وقوع چنین حادثه‌ای پیشگیری شود.»