رژیم جمهوری اسلامی بتازگی مستندی تحت عنوان مردان خاکستری پخش کرده است که انگشت اتهام در انفجار دفتر نخست وزیر را بسوی اصلاح طلبان حکومتی نشانه رفته است.
تا اینجای مطلب تازگی ندارد و پیش تر نیز این اتهامات به نحوی عنوان شده بود. تنها نکته تازه، قتل تقی محمدی از دانشجویان خط امام است که در زندان خودکشی قلمداد شده است . بنا به روایت این فیلم ،اسدالله لاجوردی به سبب نزدیکی تقی محمدی به مسعود کشمیری که عامل اصلی بمب گذاری بوده است او را از سفارت افغانستان فرامی خواند و به زندان می اندازد و در این رابطه خسروتهرانی و بیژن تاجیک و محسن سازگارا نیز بازداشت می شوند که سپس آزاد می گردند. این مستند کشته شدن قدوسی و ربانی را نیز به نحوی به این گروه منتسب می کند. ما تاکنون از این افراد توضیحی در این مورد نخوانده و نشنیده ایم .
بدیهی است اصلاح طلبانی که از قدرت دور افتاده اند و در شکل گیری قدرت جمهوری اسلامی نقش ویژه ای داشتند. آنها در آن زمان براین باور بودند که انقلاب و مردم به آنها رسالتی خاص داده اند و به دلیل این احساس قدرت هرچه دلشان می خواست انجام می دادند . فاصله گرفتن آنها از بدنهُ حکومت می تواند به سود جنبش و درخدمت زوال حکومت فعلی باشد ولی بدون هیچ توضیحی در مورد گذشته نمی توان در بازی سیاسی وارد شد و ادعای رهبری هم کرد. این سخن شامل بسیاری از گروه های مذهبی از مجاهدین گرفته تا اصلاح طلبان و حاکمان فعلی میشود( از حق هم نگذریم با یک نگاه اجمالی میبینیم که بنا به سنت پیغمبری الحمدلالله همه با هم فامیلند ، پدر آخوند است و پسر مجاهد، این یکی همسر از دیگری گرفته و آن دایی این یکی است و در کل یک خانواده محسوب می شوند). آنچه که جمهوری اسلامی و بازی موش و گربه مجاهدین به ما آموخت این بود که جمهوری اسلامی در وهله ای اول با ادعای این که من از خود دفاع می کنم خشونت را مشروع ساخت. این ترورها بود که خشونت را تحت عنوان امری ضروری بر جامعه ما تحمیل کرد ولی نه تنها اصلاح طلبان بلکه برخی از اعضای اپوزیسیون نیز که سیاست حذف یکدیگر را در پیش گرفته بودن نمی دانستند که این قفسی را که می سازند روزی زندان خودشان خواهد شد. عوارض در گیری های مذهبی مجاهدین و گروههای مذهبی که در قدرت بودند بسیار سهمگین بود و از ملت بسیار قربانی گرفت و در نتیجه این رقابت ها میلیون ها تن آواره شدند و جلای وطن کردند و هزاران تن از طرف های درگیر کشته شدند یا به زندان افتادند. از همه بدتر جامعه ی مدنی ما در این میان آسیب فراوان دید و جایی برای امنیت و حریم خصوصی نماند.
مشخص است که در تب و تاب انقلاب عده ای درگیر اعمالی بوده اند که برای خودشان هم شاید قابل توجیه نباشد ولی عمل سیاسی آنها برای مردم معنی و مفهوم خاصی دارد. تا تکلیف خود را با گذشتهُ خویش معین نکنند هویت سیاسی آنها برای مردم مشخص نخواهد شد و کسی به آنها اعتماد نخواهد کرد. در نظر مردمی که با سوءظن به گذشته ی آنها می نگرند یادآوری آن اعمال تلخ ، گفتار امروزشان را، هرچقدر هم شیرین باشد، پوچ و بی معنی جلوه خواهد داد.
بر همه روشن است که انتساب این قتل ها به دیگران رژیمی را که دستش تا مرفق بخون مردم آلوده است تطهیر نمیکند و دیگر این نوع افشاگری ها کارکرد خود را از دست داده است. مهم تر این که تا به امروز دو پرونده سرنوشت ساز رژیم یعنی انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری به دادستانی انقلاب نرفته است و در این مورد خود رژیم هم هیچ توضیحی نداده است.
از سوی دیگر، طی سالهای گذشته بسیاری از هواداران مجاهدین و گروه های دیگر در ارتباط با این ترورها و بمب گذاری های دستگیر و اعدام شده اند و مجاهدین به صراحت ارتکاب این اعمال را تکذیب نکرده اند تا بلکه بدین ترتیب خود را نیرومندتر از آن چه هستند نشان دهند. دروغ درهر دو سو از مردم به عنوان وسیله استفاده می کند.
برخلاف ادعای سازندگان این فیلم این فقط اسدالله لاجوردی نبود که بدنبال افشای پرونده انفجار دفتر نخست وزیری بود بلکه رضا زواره ای از اعضای مؤثر هیأت موتلفه که در صف اصول گرایان شمرده می شد سه بار در مجلس پیگیر این پرونده شد و پاسخی نشنید و سرانجام هم خود نیز به مرگی مشکوک درگذشت.۱ چرا این فیلم از او یادی نمی کند؟
حال بخشی از این اصلاح طلبان بعنوان منتقد متحدان دیروز خود در داخل ایران بسر می برند و دستشان از قدرت کوتاه است و یا این که به زندان افتاده اند یا بخارج آمده اند و حتا در نقش اپوزیسیون رژیم ظاهر شده اند بدون آن که توضیحی برای گذشته خود داده باشند، برخی حتی در نقش قهرمان ظاهر شده و لباس قدیسان را پوشیده و ازحقوق بشر دفاع می کنند. باید از آنها خواست لب به سخن بازکنند . نمونه ها فراوان است ولی شاید ذکر مثال عباس امیر انتظام کافی باشد. او در خاطراتش می نویسد هنگامی که در زندان با چشم بسته بسر می برده توسط عباس عبدی با ناسزاگویی مورد بازجویی قرار گرفته است. حجاریان که نقش معاونت واواک را داشته اولین کسی است که به تصویر تقی محمدی (به علت مشابهت با احمدی نژاد) اعتراض کرده است ولی نمی گوید چگونه تقی محمدی در زندان خودکشی کرده است. این رازهای سر به مهر خواه ناخواه روزی فاش خواهد شد ولی شایسته تر آن است که بانیان این جنایات با اعترافات خود هم ازسنگینی بار وجدان خود بکاهند و هم از بازیچه قرار گرفتن مردم جلوگیری کنند.
2012-۰۷-۲۳ استکهلم
1- خیاط در کوزه افتاد! سرانجام کار رضا زواره ای عضوبرجسته ی هیات موتلفه و شورای نگهبان!
http://iranliberal.com/Maghaleh-ha/Hassan_Behgar/Behgar_Khayat.htm
2- برای خواندن مطالب بیشتری در مورد دو انفجار حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری به گاهنامه پیام ایران شماره ۹ – ویژه ی بررسی گروه های اسلامی – حسن بهگر مراجعه شود.
3- فیلم کوتاه مردان خاکستری ؛ انفجار دفتر نخست وزیری
http://www.youtube.com/watch?v=yNB_oS7_eRg&feature=player_embedded
از: ایران لیبرال