آنسوی منع مذاکره با آمریکا

جمعه, 17ام مهر, 1394
اندازه قلم متن

zia mesbah

آمریکا بعد از سالها دریافته که ابرقدرتی جهان در شرایط جدید مخصوصا در منطقه پرتشنج خاور میانه براحتی گذشته امکان پذیر نیست و در عین توجه به سوی اقیانوس آرام، در این بخش از گیتی به دنبال متحدی قوی می گردد تا آرامش این منطقه بسیار حساس و ژیوپولیتیک را حفظ کند، در شرایطی که ترکیه یا عربستان توان لازم را برای ایفای این نقش ندارند، ایران مهم ترین کشور مطرح و به دلایل گوناگون مقدم مینماید.

ضمنا دولت های آمریکا و ایران هر چند در حالت کشمکش اند اما در مورد عراق و در مخالفت با طالبان و اخیرا داعش با هم همکاری علنی یا رسمی که باعث حرف و حدیث های بسیار شد، داشته اند و از همه مهمتر مذاکرات مربوط به توافق هسته ای.

از نظر اطاق فکر درون دولت آمریکا، این متحد در منطقه باید ویژگی هایی داشته باشد که منافع دو طرف را تضمین کند و این تمایل در آمریکا به دلایل فراوان منجمله: فرهنگ دیرین، هوش، اندیشه و کثرت جوانان تحصیلکرده، نقش ایران در منطقه، امکان سرمایه گذاری، شرایط جغرافیایی و…. برای جلب همکاری کشورمان، در حال قوت گرفتن است.

در موقعیت فعلی که انتخابات مجلس دهم در پیش است، مجموعه آنانکه ادامه حفظ موقعیت شان به ادامه بحران موکول و گره خورده است و اگر بتوانند از هیچ عملی حتی برکناری ظریف به بهانه های عجیب مثل چرایی دست دادن، یا نفی برجام، تضعیف روحانی به دلیل اشاره به سازش امام حسن و آنچه که اخیرا در دیدارها به ان اشارت رفت و….ابایی نداشته، نمی خواهند و چنانچه فرصت یابند نمی گذارند این رابطه شکل گیرد.

افراد اگاه، دلسوز و عاقلی که در درون نظام فعال و از نفوذ مناسب بر خوردارند بایستی، نگرانیهای رهبری را در این رابطه کاهش داده، عرصه را بر آنانکه، آمریکاهراسی را تبلیغ و بر طبل ممانعت های بی دلیل می کوبند، محدود کرده و با استدلال اصولی منطبق با منافع ملی راستین، مانع تفکر قطع مذاکرات و منع روابط با کشور آمریکا که خواهی نخواهی کدخدای گیتی بشمار میرود، بشوند و چنانچه این رابطه براساس منافع متقابل شکل بگیرد که با وابستگی و سرسپردگی متفاوت است….. دولت ایران باید به آزادی های مندرج در قانون اساسی، که ضرورت زمان و خواسته اکثریت اگاه و خاموش درون کشور میباشد بیشتر و بمفهوم واقعی پای بند باشد.

برژنیسکی در کتاب “فرصت دوباره” به همه این مسائل در منطقه اشاره کرده، در حقیقت مانیفست دولت اوباما در این کتاب منعکس و به نقش و اهمیت ایران به خوبی پرداخته شده است.

به نظر می رسد آمریکا موفق شده از سیاست مداخله مستقیم، که از دوره بوش پسر شکل غالب در روابط خارجی آمریکا بود، فاصله بگیرد و به سوی مهار تندروی ها و کنترل همه جانبه کشورها در راستای منافع ملی خود و توسعه دمکراسی پایدار، تغییر جهت دهد.

در این راستا ایران نقش مهمی در ماههای مانده از عمر دولت اوباما بازی خواهد کرد که گاه می تواند به عنوان متحد تاکتیکی آمریکا مورد محاسبه قرار گیرد و نقشی مهمتر از عربستان آنهم بعد از حمله به یمن و فاجعه منا بازی کند؛ نقشی که البته پیچیده خواهد بود. این رویه در حال محک زدن از سوی آمریکا و ایران است، هر چند در این مورد علائم و سخنانی که مصرف داخلی دارد، در رابطه با قطع مذاکره صادر و تبلیغ میشود.

آمریکایی ها زمانی که متوجه شدند در سوریه نمی توانند بر روی مخالفان تندرو اسد حساب کنند، بازی پیچیده ای را آغاز کردند که در نوع خود قابل تامل است و این سیاست در مصر هم به شکل دیگری اعمال شد، مجموعه این سیاست ها به نفع دولت اسرائیل هم تمام می شود (البته توسط مخالفان) و در صورت موفقیت کامل این سیاست، اسرائیل نقش مهم خود را در منطقه برای آمریکا از دست می دهد….. زمانی که قدرت تندروها در سوریه افزون شد، مانور آمریکا آغاز گردید که منافع ایران را همراه داشت، و عربستان در این مانور شکست خورد.
نابودی سلفی ها همزمان با تضعیف اسد همه ماجرا نیست، چرا که آمریکا اجازه داد تا حزب الله، که جریانی تروریستی از سوی غرب اعلام شده، وارد سوریه شود و به کمک رژیم اسد سلفی های تندرو را از مراکز سلاح شیمیائی دور کند، بعد از این عمل حزب الله از سوریه خارج شد و آمریکا توانست بدون حمله به سوریه، سلاح های شیمیایی آن کشور را نابود کند.

آمریکا در وضعیت فعلی باور دارد که یک رژیم تضعیف شده بهتر از یک حکومت سلفی در سوریه خواهد بود، ایران هم از این معامله پیچیده سود خواهد برد، هر چند تصمیم پوتین و حملات هوایی روسیه با ابعاد مختلفی که دارد، گذشت زمان بیشتری جهت قضاوت را می طلبد.

ضمنا دولت فعلی عراق باید تقویت گردد تا آمریکا از فشار خلاص شود، این وِیژگی به نفع ایران است لذا هر دو کشور به دنبال کمک به این دولت هستند، و به همکاری امنیتی با هم نیاز دارند،همچنانکه آمریکا به ثبات در افغانستان نیاز دارد و ایران می تواند به ثبات در این کشور کمک کند، در این کشور طالبان مهارناپذیرند و بازی عربستان و آمریکا با طالبان ریسک بیشتری دارد، تا بازی و معامله با ایران، چرا که طالبان مسئولیت پذیر نیستند، اما ایران به هر حال دولت همسایه و نسبتا قوی است.

در لبنان وضع پیچیده است، سلفی ها غیر قابل مهار و حزب الله قابل مهارتراند، چون با رهبری واحد به ایران نیاز دارد.

در این میان باید: کشمکش دو کشور ایران و عربستان، تضاد شیعه و سنی، حوادث یمن، ماجراهای منا و….. هم مرور شود، این بهترین وضعیت برای اسرائیل در منطقه است و آمریکا در صورت کنترل این جدال، از آن سود خواهد برد.

عربستان نگران بهبود روابط ایران با آمریکا بعد از اجرای برجام است، همان سیاست توصیه شده ایرانی صاحب نظری بنام رضا نصر به اوباما، که در قالب سیاست همراهی با شیعه در برابر اهل سنت در منطقه مطرح شد، اجرای این توصیه عربستان را در منطقه نگران می کند.

نباید فراموش کرد که آمریکا که همواره توانسته اعراب نگران را به دنبال خود بکشد، از این لحاظ چندان مشکل ندارد اما با هوشیاری ایرانیان با فرهنگ غنی و آرامش نسبی که بهر حال نشات گرفته از تدبیر دولت فعلی است، باید سیاست پیچیده ای در پیش بگیرد.

غرب با یک تیر دو نشان زده؛ هم اسرائیل را از دسترس توجه کشورهای مسلمان دور کرده و هم جدال در خاورمیانه را به دلیل رفتار نادرست عربستان و ایران به جدال میان مسلمانان کشانده است.

عربستان سعودی در صورت توافق تاکتیکی آمریکا با ایران، بازنده می شود. اما این همه ماجرا نیست چرا که سیاست خارجی ایران دارای نوسان های شدید است و سیاست خارجی اوباما در آمریکا هم مخالفان زیادی دارد، مجموعه عواملی منفی نیز در این مبحث مطرح میباشد، به عبارت دیگر در داخل ایران، در منطقه و در درون حاکمیت آمریکا زمینه به هم خوردن رابطه ایران و آمریکا وجود دارد.

دو سیاست خارجی از آغاز انقلاب در کشورمان مطرح میباشد:

اول /- دموکراسی و منافع ملی در خدمت قدرت منطقه ای شدن ایران

دوم / – قرار گرفتن قدرت منطقه ای ایران در خدمت منافع ملی و دموکراسی/ در کنار این دو نگاه غالب گرایشات بینابینی هم وجود داشته، نگاه مهندس بازرگان موید دید دوم و نگاه رهبر انقلاب موید دید اول است، منتها با فراز نشیب هایی، دولت های بعدی گاه نزدیک به سیاست اول یا دوم بوده اند، اما زمانی گذشته و تجربه فراوان حاصل شده که قابل اعتنا بوده و می توان با عنایت به آن، راهبرد جدیدی انتخاب کرد، در شرایط فعلی روحانی تمایل دارد که با سیاست تعامل با جهان، بر نقش منطقه ای ایران صحه بگذارد و از مرحله ستیز با غرب خارج شود، این سیاست آغاز خوبی است که می تواند با سیاست اوباما همراه شود و در عمل تندروهای آمریکایی را در انزوا قرار دهد و زمینه را برای پیروزی دمکراتها در انتخابات سال اینده آمریکا بسهم خود فراهم سازد.

در این وادی، جامعه مدنی ایران و اپوزیسیون فهیم، اگاه و دلسوز داخلی می تواند با روحانی همراه شود و برلزوم فضای باز داخلی تاکید و این دو را لازم و ملزوم هم بداند، به این دلیل که ایران به ثبات در سیاست خارجی خود نیاز دارد و این ضرورت با کوشش همه دلسوزان وطن در ما ههای مانده به انتخابات اسفند ماه و سعی در همراه شدن مجلس با دولت با انتخاباتی بدون حو اشی، جدل، یکسونگری و….میسر خواهد بود، البته این سیاست به معنی تغییر بنیادین موافق با سیاست خارجی آمریکا، نیست، در این رابطه برژینسکی (معمار سیاست خارجی دولت آمریکا) معتقد است آمریکا باید با قوانین بین الملل همراه شود.

این همه ماجرا نیست چرا که سیاست مدیریت دشمنی با آمریکا در میان صاحبان قدرت در ایران هم طرفدار دارد، این نگاه در آمریکا هم پر طرفدار و قدرتمند است، پس هم راهبرد جدید دولت آمریکا و هم راهبرد دولت روحانی با موانع روبرو است، چنانچه ایران و امریکاهراسی را بتوان از سیاست های افراطی و شعارهای متقابل طرفین حذف کرد وصول به هدف سریعتر خواهد بود.

لذا تنها راه ممکن که می تواند جریان راست افراطی در ایران را عقب بزند و راست سنتی را هم از مدیریت دشمنی با آمریکا به تغییر بکشاند: حمایت قدرتمند و مستمر جامعه مدنی از راهبرد تعامل با جهان است یعنی سیاستی که روحانی بدان تمایل دارد.

در این راستا روشنفکران و دانشجویان می توانند زبان توسعه و ترویج این پیام باشند و در این راه فرهنگ سازی کنند و نشان دهند که تعامل با وابستگی سیاسی متفاوت است و توضیح دهند که در درون ستیز و منطق آن، ترسی وجود دارد که می انگارد: توان تعامل و گفتگو با رقیب را ندارد، پس با تولید ترس بر دشمنی می افزاید، جوانان برومند و روشنفکر بایستی دلسوزانه تفسیر و تبلیغ کنند که در سایه تعامل، قدرت مشروع ایران بیشتر جلوه می کند و مدیریت دشمنی با غرب عامل اصلی نابسامانی هاست.

در نتیجه نگاه مدیریت دشمنی، را می توان در جامعه عقب زد و ضرورت رابطه براساس منافع ملی را بدون خوش بینی یا خوش باوری به غرب، به عنوان برنا مه سیاست خارجی ایران مطرح، و بر انجام تدریجی ان همت گماشت

باید راهبرد تعامل با جهان را مطرح و پی گیری کرد و قدرت منطقه ای ایران را در این راستا در خدمت منافع ملی و دموکراسی قرار داد، با توجه به این مهم که: قرار نیست ایران وابسته به غرب و آمریکا شود، مناسب ترین مثال در این مقوله فرانسه و هندوستان هستند که بر اساس منافع ملی، هم با آمریکا رابطه برقرار کرده و هم توانسته اند استقلال خود را حفظ کنند.

بسترسازی نظری برای چنین رابطه ای ضمن توجه به حکومت و حساسیت های آن، راهکار را نیز بیان و نقش و وظیفه ملیون با تجربه، فعال و فرهیخته، روشنفکران، دلسوزان وطن، جامعه جوان پویا و….را در این مرحله نشان میدهد تا آنجا که منادیان ممنوعیت را نیز از تردید در این ضرورت، رهایی می بخشند و نگرانی ها را تدریجا برطرف میسازند.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.