محمدرضا شفیعی کدکنی در بزرگداشت زنده یاد دکتر محمد مصدق

یکشنبه, 16ام اسفند, 1394
اندازه قلم متن

mossadegh

دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح
خواب بلند و تیره ی دریا را
– آشفته و عبوس –
تعبیر می کند ؟
من می شنیدم از لب برگ
– این زبان سبز –
در خواب نیم شب که سرودش را
در آب جویبار، بدین گونه شسته بود:

– در سوکت ای درخت تناور!
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن!
ما را
حتی امان گریه ندادند.

من، اولین سپیده ی بیدار باغ را
– آمیخته به خون طراوت –
در خواب برگ های تو دیدم
من، اولین ترنم ِ مرغان صبح را
– بیدار ِ روشنایی ِ رویان ِ رودبار –
در گل افشانی تو شنیدم.

دیدند بادها،
کان شاخ و برگ های مقدس
– این سال و سالیان که شبی مرگواره بود –
در سایه ی حصار تو پوسید
دیوار،
دیوار ِ بی کرانی ِ تنهایی تو –
یا
دیوار باستانی ِ تردیدهای من
نگذاشت شاخه های تو دیگر
در خنده ی سپیده ببالند
حتی،
نگذاشت قمریان پریشان
( اینان که مرگ یک گل نرگس را
یک ماه پیش تر
آن سان گریستند )
در سوک ِ ساکت ِ تو بنالند.

گیرم،
بیرون ازین حصار کسی نیست
گیرم در آن کرانه نگویند
کاین موج روشنایی مشرق
– بر نخل های تشنه ی صحرا، یمن، عدن…
یا آب های ِ ساحلی ِ نیل –
از بخشش ِ کدام سپیده ست
اما ،
من از نگاه آینه
– هر چند تیره ، تار –
شرمنده ام که : آه
در سکوت ای درخت تناور،
ای آیت خجسته ی در خویش زیستن،
بالیدن و شکفتن،
در خویش بارور شدن از خویش،
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
حتی امان گریه ندادند.**

دکتر کدکنی در بزرگداشت زنده یاد دکتر محمد مصدق
اسفندماه ١٣۴۵
be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.