چطور میشود که یک رهبر در ۷۸ سالگی تا این اندازه اصرار به ازیاد نسل در میان ملت داشته باشد و برای آن دستور العمل صادر کند؟ مردی که خود ۶ فرزند دارد و حالا سبک زندگی سنتیاش را میخواهد به هر ترتیبی که شده برای تمام ملت تجویز کند. در طی ۲۷ سالی که از رهبری او میگذرد در هیچ موردی اعتراف به اشتباه نکرده و تنها اسباب پشیمانیاش این است که چرا در روزگاری طرفدار ایده تنظیم جمعیت بوده است. آیتالله خامنهای رویای یک ایران ۲۰۰ میلیونی را دارد و در تصور کلاسیکش از قدرت به این میاندیشد که هر چه جمعیت بیشتر باشد به طور طبیعی بر قدرت کشور افزوده خواهد شد. تصوری که در جهان امروز محلی از اعراب ندارد و تنها نیمنگاهی به کشورهای کم جمعیت ولی توانمند حاشیه خلیج فارس بازگوی این است که دیگر مانند قدیم نسبتی میان جمعیت و قدرت وجود ندارد. فراوانی جمعیت مترادف کمبود منابع و در نتیجه فقر روز افزون است. در نگاه رهبر جمهوری اسلامی اما فقر موضوعی نیست که مانع فرزنداوری شود. فقر اتفاقا همان پدیده مبارکی است که شهروندان را تبدیل به تودهای مطیع میکند و رویای ایران ۲۰۰ میلیونی یعنی حامیانی بیشتر برای نظام.
آیتالله خامنهای به خوبی میداند که طبقه متوسط شهری آن گروهی نیستند که به توصیههایش درباره افزایش جمعیت گوش کنند. سرمایهگذاری او بر طبقات محروم و حاشیهای است که با فقر خو کردهاند و سبک زندگی سنتیشان کماکان پابرجاست. او نگران است که مبادا همین طبقه نیز تحت تاثیر طبقه متوسط قرار بگیرند. در دنیای ذهنی رهبر جمهوری اسلامی حتی کاهش زاد و ولد نیز میتواند دسیسه دشمن برای ناکارآمد کردن نظام باشد. بسیاری از روحانیون نزدیک به حکومت در ۳ سال گذشته که بحث افزایش جمعیت داغ بوده است انبوهی از تئوریهای بدون سند درباره تمایل دشمنان به کاهش جمعیت ایران را بیان کردهاند. چنین تئوریهایی که میتوان آن را در چارچوب « توهم توطئه» دسته بندی کرد جنبه تهییجی هم دارد. فرزندآوری از این منظر صرفا یک تصمیم شخصی وابسته به میزان توانایی و علاقه زوجین نیست٬ بلکه فراتر از آن یک مسوولیت ملی در قبال دشمنان شناخته میشود.
تئوریهایی نیز وجود دارد که به افزایش جمعیت رنگ و لعاب مذهبی میدهد و آن را همچون یک تکلیف دینی به مقلدان معرفی میکند. بر اساس این تئوری، ازیاد جمعیت ایران نه فقط به معنای بسط امت اسلام در قبال غیرمسلمانان، بلکه مهمتر از آن به معنی افزایش شیعیان در برابر مسلمانان سنیمذهب خواهد بود. در وضعیتی که تنش میان شیعه و سنی به شدت جریان دارد این تئوری طرفداران زیادی پیدا کرده است.
بنابراین با معجونی از تمایلات طرف هستیم که در آن، هم باورهای مذهبی وجود دارد و هم درک سطحی پیرامون نسبت جمعیت و قدرت. بر این معجون میتوان چاشنی دیگری هم افزود. محدود کردن نقش زنان به کار در خانه و اولویت دادن به نقش مادری. آیتالله خامنهای بارها در تریبونهای عمومی برای این نگاه عمیقاً پدرسالارانه تبلیغ کرده است. او طرفدار یک نوع مهندسی اجتماعی درباره افزایش زاد و ولد است و دستگاههای اجرایی و قانونگذاری را موظف کرده است که تصمیمهایی را در این جهت تدوین کنند. سیاست افزایش جمعیت در واقع دخالت در حوزه خصوصی شهروندان را چندگامی جلوتر میبرد و قیممابی را فراتر از تعیین تکلیف برای پوشش و تفریح مردم به تصمیمگیری برای خصوصیترین مسائل آنان تعمیم میدهد. طبیعی است که چنین سیاستی نتیجهای جز شکست به همراه نخواهد داشت. اگر موضوعی چون حجاب اجباری بهواسطه سرکوب تابهحال دوام آورده است تصمیمگیری درباره تعداد فرزندان دیگر از آن موضوعاتی نیست که حکومت بتواند برای آن گشت ارشاد بگذارد و مردم را بابت عمل نکردن به توصیههای رهبر، مجازات کند.
از: زیتون