درنقد اظهارات خلاف واقع مهندس محمد توسلی در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) / بخش سوم
در بخش های اول (۲۶) و دوم (۲۷) این نوشته توضیحاتی در ۷ قسمت درباره برخی از مطالب نوشته تبلیغاتی آقای مهندس محمد توسلی که تحت عنوان («کنگره لوزان، شرح روند تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی، نقدی بر روایت حمید شوکت.») منتشرشده بود، ارائه دادم، و در آن رابطه با ارائه سند ومد رک یادآور شدم که آقای مهندس محمد توسلی در نوشته تبلیغاتی خود سعی کرده است با منفی جلوه دادن مبارزات جنبش دانشجوئی در خارج از کشوربرهبری کنفدراسیون جهانی، آنهم بخاطر سرپوش گذاشتن بر بی عملی همنظرانشان در «انجمن های اسلامی» درامرافشای سیاست و عملکرد خلاف قانون رژیم شاه به خوانندگان آن نوشته چنین تلقین کنند که بعد از کنگره چهارم کنفدراسیون ، «جریان چپ انقلابی مارکسیست کنترل کامل کنفدراسیون را در اختیار گرفت». االبته ایشان در آن نوشته ،کوچکترین استدلالی درباره ادعای «خالی از حقیقت » خود ارائه نداده اند. اگرچه محتوی جملات آن نوشته به خوانندگان چنین تلقین می کند که منظور ازچنان «حکمی»، در رابطه با ترک کردن طرفداران «نهضت آزادی» (که در آن نوشته از آنان، بنام «نیروی ملی و مذهبی» نامبرده شده)، از آن تشکیلات بوده است.
در آنزمان بخش بزرگی از فعالان کنفدراسیون مخالف این موضوع بودند که آن تشکیلات به ارگان تبلیغاتی «ایدئولوژی» مشخصی تبدیل شود، که این یکی از خصوصیات برجسته و محوری کنفدراسیون جهانی بود.
ولی، جناب مهندس توسلی با تحریر چنان نوشته ای،هدف و نقشه ای را دنبال کرده است، و آن اینکه، نقش نیروهای مصدقی و طرفداران جبهه ملی در مبارزات دانشجوئی خارج از کشور بعد از کنگره چهارم کنفدراسیون را منفی و ناچیزجلوه دهد؛ و بخوانندگان آن نوشته چنین حقنه کند که گویا در آن مقطع تاریخی مورد بحث، اکثر نیروهای مصدقی وطرفداران جبهه ملی خارج از کشور، تشکیلات کنفدراسیون را باتفاق آنان ترک کرده بودند. درحالیکه اسناد و مدارک مربوط به مبارزات و فعالیتهای سیاسی آن مقطع تاریخی، نه تنها عکس آن ادعا را ثابت می کند. بلکه گواهی بر این واقعیت تاریخی دارند که طرفداران نهضت آزادی نیز تا قبل از ترک تشکیلات کنفدراسیون جهانی، خود را بخشی از جبهه ملی و طرفداران دکترمصدق می دانستند و نه نیروی باصطلاح «ملی و مذهبی ». (۲۸)
با توجه به این واقعیت تاریخی که نیروی سیاسی با هویت و نام «ملی و مذهبی) همانطور که قبلا ً اشاره رفت، پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، آنهم در دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام سید محمد خاتمی بر محور زنده یاد مهندس عزت اله سحابی شکل گرفت.
در رابطه با اشتباه بودن هویت سیاسی «ملی و مذهبی» در آن مقطع تاریخی (۱۳۴۱)، فقط کافی است محتوی پیامی که آقای مهندس محمد توسلی بنام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران وابسته به جبهه ملی ایران در کنگره لوزان قرائت کردند(۲۹) و یا محتوی پیام کنگره لوزان به دکترمصدق (۳۰) را مدّ نظر داشت.
در این بخش از نوشته (بخش سوم)، به بحث درباره مطالب دیگری ازآن نوشته تبلیغاتی ادامه می دهم.:
۸ ـ آقای مهندس توسلی همچنین در آن نوشته متذکر شده اند که:
«در آثاری که برای تاریخچه کنفدراسیون تهیه و منتشر شده است از جمله اثر ارزشمند آقای حمید شوکت نام و حضور دکتر شریعتی را نه تنها در کنگره لوزان که حضور و جایگاه برجستهای داشت و همه شاهد بودیم، بلکه از کنگره پاریس که او براساس گزارش خانم دکتر پوران شریعت رضوی همسر محترم ایشان در کتاب «طراحی از یک زندگی» (چاپخش، ص۷۴) نقش پررنگی در تبیین خط مشی کمیسیونها و نوشتن اعلامیهها و رفع اختلاف بین اعضای آن کنگره را داشت نیز بکلی حذف شدهاست. میدانیم که نویسندگان این آثار از جریان چپ کنفدراسیون هستند که منابع و اطلاعات کنفدارسیون را در اختیار داشتهاند، طبیعی است که هم به لحاظ اندیشه و هم به لحاظ نقشی که دکتر شریعتی در اروپا و به ویژه از سال ۱۳۴۳ که به ایران بازگشتند در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران داشت با او موافق نباشند. زیرا افکار و آثار او نسل جوان و دانشجوی ایرانی را در داخل و خارج از کشور تحت تاثیر عمیق خود قرار داد و دیگر زمینه اجتماعی برای عرضه افکار جریان چپ مارکسیست چون گذشته فراهم نبود. اما چرا اینچنین تحریف تاریخ و حذف نام و حضور رسمی او در کنگرههای کنفدراسیون؟».(تاکید از منصور بیات زاده)
مطالبی که از نوشته مورد بحث نقل شد، چنین ادعا دارد که گویا در گزارش کنگره های پاریس و لوزان، در رابطه با مسائل مختلف سیاسی و نظری نام زنده یاد دکتر علی شریعتی و نقش ایشان در آن کنگره ها ذکر شده بود، ولی «جریان چپ مارکسیست »، یعنی تمام فعالان و کوشندگان کنفدراسیون، پس از ترک طرفداران نهضت آزادی(و یا بنا بر اظهارات جناب مهندس، ترک «نیروهای ملی و مذهبی») بعد از کنگره چهارم از آن تشکیلات ، نام آن زنده یاد را از آن اسناد «حذف» کرده اند!!
قبل از وارد شدن به بحث درباره اظهارات جناب مهندس محمد توسلی درباره «حذف» نام دکترعلی شریعتی از گزارش کنگره لوزان، که آن جناب بعنوان نماینده در آن کنگره حضور داشته اند، ضروری می بینم به توضیحاتی چند اشاره کنم.
۱ ـ جناب مهندس توسلی در هنگام تحریر آن نوشته به این موضوع توجه نکرده اند که افراد صرفنظر از عقاید ، مسلک و مرامشان، با هویت شخصی و نه سازمانی و حزبی عضو کنفدراسیون بودند.
۲ ـ « کنفدراسیون جهانی »، تشکیلاتی« مستقل » از سازمانها، احزاب و جبهه های سیاسی ایرانی بود.
۳ ـ برای من روشن نیست که چرا ایشان اگر انتقادی به چگونگی نگارش مطالب مندرج در آن کتاب دارند، همانطور که تا کنون در بین پژوهندگان و «منتقدین کتاب» رسم است، مخاطب خود را نویسنده کتاب (یعنی آقای حمید شوکت )، قرارنداده و بجای او ، «جریان چپ مارکسیست» ، یعنی نیروئی که بنظر ایشان بعداز کنگره چهارم کنفدراسیون را در اختیار گرفت، مخاطب قرارداده اند؟ آنهم بدون اینکه روشن کنند، منظورشان کدام گروه از آن«جریان» است؛ چونکه «جریان چپ مارکسیست» شامل گروههای مختلف فکری و تشکیلاتی می شد که اتفاقاً در بسیاری موارد شدیدآً باهم اختلاف داشتند.
۴ ـ وانگهی، گروه «چپ مارکسیستی» که آقای حمید شوکت در دوران فعالیتهای کنفدراسیون جهانی طرفدار آن بود، در هیچ دوره ای از عمر کنفدراسیون جهانی در هیئت دبیران کنفدراسیون شرکت نداشته است، تا بنابر ادعای آقای مهندس توسلی، از آن طریق صاحب اسناد و مدارک کنفدراسیون شود و بخاطر دشمنی با نظرات دکتر علی شریعتی، ازاسناد و مدارک کنفدراسیون، نام دکتر علی شریعتی را «حذف» کند.
۵ ـ اتفاقاً من کپی بعضی از مدارک و اسناد کنفدراسیون را از طریق دوستمان مهندس فریبرز جعفرپور، آنهم با یک پیش شرط که مواضع اشتباهی که درباره جمع آوری کمک به آوارگان زلزله که آقای حمید شوکت در گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی در کتاب« نگاهی از درون به جنبش چپ ایران » به غلط درج کرده بود، برپایه اسناد موجود تصحیح کند؛ در اختیار آقای حمید شوکت قرار دادم. در باره این موضوع، من قبلا ًدربخش چهارم نوشته ای تحت عنوان « کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کیهان»به تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ – ۷ آوریل ۲۰۰۷ توضیحاتی داده ام. (۳۱) و (۳۲)
۶ ـ وانگهی، آقای حمید شوکت خود درباره جمع آوری اسناد و مدارک کنفدراسیون در آن کتاب توضیحاتی داده است و حتی نام عده ای از افراد که او با آنها در تماس بوده و آن افراد او را در جمع آوری آن مدارک یاری رسانده اند، ذکر کرده است.
در این بخش ازنوشته سعی دارم، تا با کمک گرفتن ازاسناد و مدارک، روشن کنم که اظهاراتی که آقای مهندس محمد توسلی در رابطه با «حذف» نام زنده یاد دکتر علی شریعتی، همچون دیگر مطالبی که قبلا ً به آنها اشاره رفت، برپایه ی ادعای غلط و خالی از حقیقت، آنهم بخاطر دشمنی و غرض ورزی با نیروهای دگراندیش تحریر کرده و متأسفانه، «سایت میزان خبر» آن نوشته را با تیتر «چپ و سانسور شریعتی »انتشار داده است »،!
من قبلا ً توضیح دادم که مطالب مندرج در کتابی که آقای حمید شوکت درباره «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی» تألیف کرده است، از دوبخش کاملا ً مجزا از هم تشکیل شده است.
۱ ـ بخشی که شامل توضیحات و تحلیل درباره مبارزات کنفدراسیون به قلم آقای حمید شوکت می باشد. محتوی آن بخش از کتاب، نظرات و برداشت های شخصی او بعنوان مؤلف کتاب است. مطالبی که صرفنظر از محتوی آن ــ همانطور که در بخش های قبلی اشاره رفت، دارای اشتباهات و نقائص می باشد که بعداً من به چند نمونه از آن اشتباهات و نقائص،اشاره خواهم کرد ــ ، اصولا ً به تشکیلات کنفدراسیون جهانی ربط ندارد!
مخاطب انتقاد آن بخش از مطالب کتاب مورد بحث، نویسنده کتاب( آقای حمید شوکت) و احتمالا ً مشاورینش باید باشد و نه فرد دیگری و یا نیروی سیاسی مشخصی و یا کنفدراسیون جهانی. مگر اینکه در آن بخش از کتاب مطالبی از نوشته هائی بعنوان سند و مدرک نقل شده باشد، که به آن مطالب انتقاد وارد باشد ، در چنان حالتی باید نویسنده آن «مطالب» ر مخاطب قرار داد.
۲ ـ بخش دیگری از مطالب آن کتاب که باز نویسی و کپی اسناد و مدارک کنفدراسیون جهانی از جمله گزارش کنگره های پاریس و لوزان می باشند. اسناد و مدارکی هستند که بهیچوجه به آقای حمید شوکت (مؤلف آن کتاب) ربط ندارند. چون این بخش از مطالب، مصوبات کنگره ها و یا اعلامیه های هیئت دبیران و گزارش های مربوط به فعالیتهای آن تشکیلات (کنفدراسیون) می باشند.اگر انتقادی به مطالب این بخش از کتاب مطرح باشد، مخاطب انتقاد باید تشکیلات کنفدراسیون جهانی، ویا احیانأ نمایندگان کنگره و دبیران آن دوره ای که مطلب مورد انتقاد شاملش می شود باشند و نه مؤلف آن کتاب.
در رابطه با محتوی این بخش از کتاب (بخش اسناد و مدارک) نیز فقط زمانی می توان به مؤلف آن کتاب انتقاد و اعتراض نمود که احیانا، از سوی او (حمید شوکت) تغییراتی در محتوی آن اسناد داده شده باشد! برای مثال، مطالبی از محتوی آن حذف ــ یعنی جملاتی و یا نامی «سانسور» شده و یا جملاتی با محتوی دیگری به آن اضافه شده باشند!
با توجه به توضیحی که رفت، مطالب مورد انتقاد آقای مهندس محمد توسلی مربوط به مطالب مندرج در آن بخش از کتاب می شود که دربرگیرنده اسناد و مدارک کنفدراسیون جهانی است. همان اسنادی که در هر دوره فعالیت و مبارزات کنفدراسیون، ازسوی هیئت دبیران و مسئولین آن تشکیلات منتشر شده و پس از انتشار در اختیار تمام سازمانها واعضای کنفدراسیون جهانی ، از جمله سازمان پاریس ــ سازمانی که زنده یاد دکتر علی شریعتی در آن عضو بود ــ ، قرار گرفته بودند.
مطالب مربوط به گزارش کنگره اول کنفدراسیون جهانی در پاریس (۱۱ تا ۱۵ دیماه ۱۳۴۰/ ۱ تا ۵ ژانویه ۱۹۶۲) ــ کنگره ای که طرفداران حزب توده در مخالفت با بعضی از تصمیمات اکثریت نمایندگان کنگره، آن نشست را ترک کردند. گزارش کنگره دوم در لوزان (۱۰ تا ۱۵ دیماه ۱۳۴۱/ ۳۱ دسامبر ۱۹۶۲ تا ۵ ژانویه ۱۹۶۳)، کنگره ای که طرفداران حزب توده مجدداً در آن شرکت کردند، و بدین خاطر به «کنگره وحدت » معروف شد و جناب مهندس محمد توسلی نیز پیام آور شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» در آن کنگره بودند.
آن گزارشها، اسناد و مدارکی هستند که هرکدام از آنها حدودا ً یکی دوماه بعد از پایان هر یک از آن کنگره ها برپایه صورت جلسات و مصوبات کنگره مربوطه از سوی مسئولین منتخب همان کنگره ها تنظیم و منتشر شده اند!
در همین رابطه ضرورت دارد تا بخاطر جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم و پیش داوری ، متذکر شد که هیئت دبیران منتخب کنگره های پاریس و لوزان و همچنین مسئولین دفتر اروپائی کنفدراسیون ، افرادی که مسئولیت انتشار گزارش کنگره ها را بعهده داشتند، در آنزمان، همگی ازطرفداران و یا نزدیکان به جبهه ملی و در واقع منتسب به طیف «مصدقی»، بودند.همان طیفی که آقای مهندس محمد توسلی و مرحوم دکتر علی شریعتی در آنزما ن ، خود را وابسته به آن می دانستند.
دبیران منتخب کنگره اول کنفدراسیون جهانی (کنگره پاریس) عبارت بودند از آقایان:
۱ ـ فرج الله اردلان، ۲ـ مجید تهرانیان، ۳ ـ علی محمد فاطمی، ۴ ـ صادق قطب زاده، ۵ ـ حسن لباسچی.
و دبیران منتخب کنگره دوم کنفدراسیون جهانی (کنگره لوزان) عبارت بودند از آقایان:
۱ ـ فرج الله اردلان، ۲ ـ علی برزگر، ۳ ـ علی محمد فاطمی، ۴ ـ صادق قطب زاده، ۵ـ حسن لباسچی.
و مسئولین دفتر اروپائی کنفدراسیون ، منتخب کنگره لوزان، عبارت بودند از آقایان: فرخ مجلسی، بهرام دهقان، حمید مهیمن.
باتوجه به توضیحاتی که درباره اسامی هیئت دبیران کنگره های پاریس و لوزان و مسئولین دفتر اروپائی کنفدراسیون، افرادی که مسئولیت تنظیم و انتشار آن گزارش ها را بعهده داشتند، آمد، برای من روشن نیست که آقای مهندس محمد توسلی برپایه کدام مدرک و سندی، «جریان چپ مارکسیست کنفداراسیون» را متهم به «حذف » نام دکتر علی شریعتی از آن اسناد نموده است؟!!!
مطلب نقل شده از نوشته آقای مهندس محمد توسلی، بیانگر این واقعیت تلخ است که هدف ایشان از نگارش آن نوشته بهیچوجه کمک به روشن کردن جوانبی از تاریخچه جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در دوران رژیم شاه نبوده، بلکه ایشان از آن طریق به تبلیغات منفی علیه نیروهای دگراندیش که با ایشان درتبلیغ «ایدئولوژی اسلامی» همنظر و همسو نبودند، دامن زده اند!
آقای مهندس محمد توسلی،اگر اسناد و مدارک مندرج در آن کتاب (تاریخ بیست ساله کنفدراسیون…) را با دقت و هیچگونه پیشداوری خوانده بودند، حتما ً در نوشته باصطلاح انتقادی خود از آقای حسن لباسچی بعنوان «رئیس کنگره لوزان» نام نمی بردند ــ در حالیکه در آن گزارش از آقای حسن لباسچی بعنوان «رئیس موقت کنگره» نام برده شده است ــ ؛ و همچنین متوجه می شدند که در همان گزارش از رئیس انجمن لوزان که از طرف هیئت مهماندار به کلیه نمایندگان و حاضرین خوش آمد گفته بود، بجای ذکر نام او (یعنی آقای علی شاکری ـ زند، همان فردی که از سوی نمایندگان کنگره پاریس نیزبعنوان رئیس کنگره انتخاب شده بود)، از«آقای رئیس انجمن» و یا از اسامی هیأت رئیسه کنگره (که شامل آقای رضا قاضی مقدم (رئیس) و آقایان حسن رسولی و علی برزگر(معاونین) می شد)، اصولا ً نامی برده نشده است. در حالیکه برخی از آن افراد نیزهمچون آقای دکتر علی شریعتی از زمره شخصیتهای معروف و «شاخص» در کنگره لوزان بودند!!
در زیر بخشی از گزارش کنگره لوزان مندرج در آن کتاب را نقل می کنم تا در رابطه با توضیحاتی که اشاره رفت، سند و مدرکی هم، ارائه داده شده باشد و خوانندگان این نوشته خود ملاحظه کنند که در آن گزارش اصولا ً از سخنگوی هیئت تدارکات کنگره لوزان (رئیس انجمن لوزان) و حتی هیئت رئیسه کنگره، نیزنامی برده نشده بود و از آقای حسن لباسچی با چه سمتی یاد شده است.
در صفحه سوم گزارش کنگره لوزان ، گزارشی که در صفحات ۳۷ و ۳۸ جلد دوم همان کتاب مورد بحث درج شده است، می خوانیم:
«… درحالیکه شصت و شش نماینده، قریب بیست مشاور و صدتن ناظر در سالن آراسته به تصاویر شهیدان دانشگاه، دبیرستانهای تهران و پرچمهای ایران و سوئیس جای گرفته بودند آقای رئیس انجمن دانشجویان ایرانی مقیم لوزان از طرف هیأت مهماندار کنگره به کلیه نمایندگان و حاضرین خوشآمد گفته برای کنگره موفقیت فراوان آرزو کردند. ایشان حضورنمایندگان دانشگاههای ایران را که برای اولین بار در یک کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان شرکت میکردند به نهضت دانشجوئی شادباش گفتند و در اینوقت دو حلقه گل زیبا از طرف هیأت مهماندار بگردن نمایندگان دانشگاههای ایران آویخته شد. در اثر احساسات شدید و آتشینی که از طرف کنگره نسبت بنمایندگان کشور ابراز میشد که نشانی از ارجگزاری، ستایش و احترام عظیم کنگره نسبت بمبارزات درخشان دانشجویان دانشگاههای ایران بود، صحن کنگره را طوفانی از شور و هیجان در خود غرق کرده بود.
پس از پایان خوشآمد آقای رئیس انجمن ریاست موقت کنگره را به آقای حسن لباسچی رئیس هیئت نمایندگی آمریکا سپردند…
…قسمت بعد دستور کار کنگره انتخاب هیأت رئیسه نشست ها بود که بیش از شام انجام گرفت و طی آن یک رئیس، دو نایب رئیس و چهار دبیر انتخاب گردیدند.
بعد از شام دومین نشست کنگره شروع بکار کرد و خواندن پیامها از طرف فدراسیونهای مختلف آغازگردید. ابتدا پیام شورانگیز، عمیق و شیوای نمایندگان دانشگاه تهران قرائت شد که کنگره را بدریائی از شور و احساس مبدل ساخت.». من کپی آن صفحاتی که ذکرشد را، در شبکه اینترنتی قرار دادم.
(۳۳) (تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)
جالب اینکه، آقای مهندس محمد توسلی خود بخشی ازمطالب همان صفحاتی که قسمتهائی از آن نقل شد را در نوشته ی تبلیغاتیشان درج کرده، یعنی کاملا ً با این موضوع آشنائی داشته که در آن گزارش حتی اسامی بسیاری ازجمله «رئیس انجمن دانشجویان مقیم لوزان» و «رئیس کنگره لوزان و معاونین آن» هم ذکر نشده است.
زنده یاد دکتر علی شریعتی گزارش کنگره لوزان و همچنین گزارش کنگره پاریس را، حتما ً باید ملاحظه کرده باشند. چونکه آن زنده یاد تا سال ۱۳۴۳ هنوز در اروپا بسر می بردند و دقیقا ً در جریان فعالیت های آن زمان کنفدراسیون جهانی قرار داشتند!
همچنین ضروریست یادآور شد که آقای مهندس محمد توسلی حتی متن کتاب «طرحی از یک زندگی» به قلم بانو دکتر پوران شریعت رضوی(همسر دکتر علی شریعتی) را نیز با دقت مطالعه نکرده اند، وگرنه متوجه می شدند که در صفحه ۷۴ آن کتاب ذکر شده است:
«…علی از آغاز کنگره تا پایان آن که چند روز به طول انجامید، از سالن اجتماعات خارج نشد. از همان روز اوّل از من جدا شد و با اعضای کنگره بود و حتی جزء سخنرانان هم نبود.من هم به همراه سایر خانمها، به خانه ای که برای ما اختصاص داده بودند، رفتیم. فقط در ساعات تشکیل جلسه به محل کنفرانس می رفتیم، حتی در میان جمع هم علی را کمتر می دیدم….». (۳۴) (تاکید در همه جا از منصور بیات زاده)
ولی در نوشته تبلیغاتی آقای مهندس محمد توسلی می خوانیم:
«در این کنگره دو طیف ملی و اسلامی و چپ مارکسیست در مقابل هم صف آرایی کرده بودند. محور شاخص طیف ملی و اسلامی دکتر علی شریعتی از فدراسیون فرانسه و محور شاخص طیف چپ مارکسیست پرویز نیکخواه از فدراسیون انگلیس بود.».(تاکید از منصور بیات زاده)
برای من روشن نیست، فردی که در طول کنگره «جزء سخنرانان کنگره» نبوده است، یعنی اصولا ً بطور مستفیم در آن «صف آرائی» شرکت نداشته است، برپایه کدام معیار وضوابط سیاسی، «محور شاخص» طیف مصدقیها (یا بنابر ادعای جناب مهندس توسلی، «طیف ملی و اسلامی»)، و یا مرحوم پرویز نیک خواه ( که در آن کنگره یکی از فعالین طیف چپ بود)، بعنوان «محورشاخص» طیف چپ مارکسیست، در آن کنگره تبدیل شده اند؟!!
با توجه به این واقعیت که مرحوم پرویز نیکخواه به اتهام شرکت در ماجرای سوء قصد به جان محمدرضاشاه پهلوی در کاخ مرمر در فروردینماه ۱۳۴۴ باتفاق ۱۳ نفردیگر که چهارنفراز آنها (احمد منصوری، منصور پورکاشانی، رسول مقدم، فیروز شیروانلو) از اعضای سابق انجمن دانشجویان انگلیس وابسته به کنفدراسیون جهانی بودند، دستگیر می شود. کارزار دفاعی کنفدراسیون جهانی در سطح جهان در همکاری با «کمیسیون بین المللی حقوقدانان»، «سازمان عفو بین المللی» و بسیاری از سازمانهای دانشجوئی و شخصیتهای معروف جهان از جمله برتراند راسل فیلسوف انگلیسی و ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی و بسیاری از نمایندگان مجالس برخی از کشورهای اروپائی … سبب شد تا اوبه «فرد شاخص» طیف چپ معروف شود، آنهم درمقطع تاریخی بعد از کنگره لوزان.
آقای مهندس محمد توسلی که با«دروغ پراکنی» و تحریرچنان داستانسرایی، فعالین چپ کنفدراسیون را متهم به «حذف» نام مرحوم دکتر علی شریعتی از اسناد کنفدراسیون نموده است، باید از خود سئوال کند، که اگر بناباشد درامر تاریخنگاری، «صداقت»، «اخلاق سیاسی» و «حقیقت جوئی» هم نقش داشته باشند، چرا و بچه دلیل پیامی را که دکتر علی شریعتی در محل کنگره لوزان، آنهم بنا بردرخواست جناب ایشان تحریر کرده بودند را، بعنوان پیام « هیئت نمایندگی» سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به کنگره ارائه ندادند و در آن رابطه متذکر نشدند که آن پیام با کمک دکتر علی شریعتی در لوزان تهیه شده است و آنرا بنام پیام «کمیته دانشجویان دانشگاه تهران»، قرائت کردند؟
با توجه به توضیحی که اشاره رفت، اگر بنا باشد از «حذف» و یا «سانسور» نام دکتر علی شریعتی در رابطه با گزارش کنگره لوزان صحبتی بمیان آید، با صراحت باید بر این امر تاکید داشت که آن «سانسور» و «حذف» از سوی آقای مهندس محمد توسلی صورت گرفته است، که چگونگی تحریر «پیام» منتسب به سازمان دانشجویان دانشگاه تهران ازسوی دکتر علی شریعتی را در کنگره لوزان مطرح نکردند. حال بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال از آن دوران، چگونگی آن ماجرا را در نوشته تبلیغاتی خود توضیح داده اند، و در آن رابطه فعالین و کوشندگان دگر اندیش کنفدراسیون که مخالف با حاکم شدن «ایدئولوژی اسلامی » برکنفدراسیون بودند را، متهم به «حذف» نام دکتر علی شریعتی ازاسناد و مدارک آن سازمان نموده اند! بدون اینکه لحظه ای به این موضوع توجه داشته باشند که می گویند، فرد مسلمان نباید دروغ بگوید!
واما توضیخی کوتاه درباره چگونگی شیوه کار«کمیسیون قطعنامه و پیامها » .
رسم براین بود که در هر یک ازکنگره ها، اعضای «کمیسیون قطعنامه و پیامها» که از اعضای کنگره بودند، البته اگر کمیسیونی در آن رابطه در آن کنگره تشکیل شده بود ــ مثلا ً در کنگره نهم کنفدراسیون چنان کمیسیونی در رابطه با قطعنامه ها و پیامها تشکیل نشد ــ ، پس از گفت وگو وبحث مابین اعضای کمیسیون ، تعیین می کردند که درباره چه مسائلی پیام و یا قطعنامه باید صادر شود و درباره محتوی آنها پیشنهادهائی داده می شد. پس از پایان کار کمیسیونها، جلسه کنگره مجددا ً رسمیت پیدا می کرد تا مصوبات «کمیسیون» ها مجددا ً در کنگره مطرح شود و اگر احتیاج به بحث و گفت و گو در آنباره باشد، پس از پایان بحث و در صورت وجود پیشنهاد های اصلاحی و یا ترمیمی، به رأی نمایندگان کنگره گذاشته شود.
دکتر علی شریعتی مسئولیت تحریر پیام کنگره لوزان به دکتر مصدق را در کمیسیون مربوطه بعهده می گیرد. ولی آن پیام در جلسه رسمی کنگره از سوی آقای انواری قرائت می شود و برای تصویب محتوی به را ًی اعضای کنگره گذاشته می شود (۳۵)
قبلا ً اشاره کردم که آقای مهندس محمد توسلی کتابی را که برآن نقد نوشته ، با دقت مطالعه نکرده است. در واقع هدف ایشان از نگارش آن نوشته، همانطور که قبلا ً اشاره رفت، با داستانسرایی وتبلیغ سو و جوّ سازی علیه «عناصر چپ و مارکسیست عضو کنفدراسیون» و در آن رابطه «حذف» نام مصدقیها و طرفداران جبهه ملی از مبارزات درخشان کنفدراسیون جهانی بوده است. درحالیکه اگر ایشان با دقت همان بخش مربوط به «تحلیل» آن کتاب، بخشی که آقای حمید شوکت بعنوان مؤلف کتاب تحریر کرده اند، خوانده بودند؛ باید متوجه می شدند که آقای حمید شوکت، که در دوران جوانی یکی از جوانان رادیکال طرفدار اندیشه مائوتسه دون و راه چین درخارج از کشوربود، در هنگام تحریر کتاب مورد بحث، کوشش نموده جملات را بصورتی تحریر کند که خوش آیند سانسورچیان نظام ولایت فقیه هم باشد، تا از آن طریق بتواند کتابش را در ایران به چاپ برساند. او حتی
«نامه ساختگی منتسب به آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکترمصدق» در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد که هیچگونه ربطی به تاریخچه مبارزات و فعالیتهای کنفدراسیون جهانی نداشت را هم در آن کتاب درج می کند. در این رابطه سئوال انگیز است که بدون ارائه مدرک و سندی او را متهم به «حذف» نام دکتر علی شریعتی از اسناد کنفدراسیون جهانی نمود.
اتفاقاً جناب حمید شوکت برعکس ادعای آقای مهندس محمد توسلی، با ذکر نام دکتر علی شریعتی در آن کتاب مورد بحث، انتقادی بیجا و ناوارد متوجه سیاست و عملکرد امور دفاعی کنفدراسیون جهانی از زندانیان سیاسی نموده است. در همین رابطه است که در آن بخش از تحلیلش می نویسد:
«… کنفدراسیون هرچند در دفاع از نیروهای مذهبی فروگذار نکرد و از آیت الله خمینی همواره به نیکی و احترام یاد نمود، اما هیچ گاه سخنی از جنبش اسلامی که او مبلغ و محور آن بود به میان نکشید. سخن از روشنفکران اسلامی چون علی شریعتی، تنها از آن جهت بود تا نمونه ای دیگر از خود کامگی و دامنه سرکوب در نظام شاهنشاهی را پیش کشد. در اظهار نظرهای کنفدراسیون از تأثیر اجتماعی این حرکت بر وجدان عمومی جامعه و نقش غیر قابل انکاری که در تشکل جوانان ایفا می کرد، حرف و سخنی در میان نبود.».(تاکید از منصور بیات زاده) (۳۶)
ولی، مؤلف محترم کتاب مورد بحث در نوشتار خود نخواسته برای خوانندگان آن کتاب روشن کند که منظورش « از تأثیر اجتماعی این حرکت بر وجدان عمومی جامعه و نقش غیر قابل انکاری که در تشکل جوانان ایفا می کرد»، در آن مقطع تاریخی چیست ؟ آیا منظور از چنان گفتاری به این معنانیست که کنفدراسیون جهانی می بایستی مبلغ «ایدئولوژی اسلامی» می شد؟!!
و همچنین مؤلف محترم در هنگام تحریر آن مطالب انتقادی نخواسته باین موضوع توجه داشته باشد که کنفدراسیون حهانی در اثر انشعاب بعد از کنگره شانزدهم در سال ۱۳۵۳ ، بعنوان یک «اتحادیه ملی» دیگر وجود خارجی نداشت؛ و به تشکلاتی چند تقسیم شده بود؛ در حالیکه «جنبش ملی و اسلامی ایران» در اعتراض به نوشته ای تحت عنوان « ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضاء احمد رشیدی مطلق که بنا بر فرمان شاه در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات انتشار پیدا کرد، تازه شروع شد.(در رابطه با موضوع فوق در بخشهای اول و دوم این نوشته توضیحاتی داده ام.).
ولی فرض را بر این موضوع می گذارم که کنفدراسیون جهانی می بایستی در همان سالهای اول تأسیسش که تعدادی از طرفداران نهضت آزادی را بعنوان عضو در جمع خود داشت، به پیشنهاد آنان مبنی بر خواست طرفداری و تبلیغ «ایدئولوژی اسلامی» ازسوی کنفدراسیون صحه می گذاشت و حاضر می شد، همچون آنان، «ایدئولوژی اسلامی» را بپذیرد و به تبلیغ آن همت گمارد، تا مورد انتقاد آقای حمید شوکت (ــ همان حمید شوکت که در دوران فعالیتهای کنفدراسیون از طرفداران دو آتشه اندیشه مائوتسه دون و” راه چین” بود ــ )، که آن کتاب را در سال ۱۳۷۲ انتشار داد،قرار نگیرد.
در چنان حالتی ، اگرچه تأسیس «سارمان ها و انجمن های اسلامی» که بعدا ً بوجود آمدند، ازسوی دوستان و همفکران آقای محمد توسلی در دستور کارشان قرار نمی گرفت، اما در آن رابطه، بدرستی این سئوال مطرح می شود که آیا،اصولا ً چنان تشکیلاتی می توانست افرادی همچون آقای حمید شوکت و بسیاری دیگر از اعضاء و فعالین چپ آن دوران و همچنین بخش بسیار بزرگی از ما مصدقیها را بعنوان عضو دربرگیرد؟ علاوه بر آن، آیا چنان تشکیلات سیاسی، نقش سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی که کنفدراسیون جهانی در طول حیات سیاسی خود ایفاکرد و از آن طریق پشتیبانی بسیاری از نیروهای آزادیخواه و دمکرات در جهان را از مبارزات مردم ایران جلب کرد، همچنان می توانست بعهده داشته باشد ؟!!
برای پاسخ به این سئوال، می توان کارنامه فعالیتهای کنفدراسیون جهانی را با فعالیتهای انجمن های اسلامی مورد نظر آقای محمد توسلی با یکدیگرمقایسه کرد!!
اینکه زنده یاد دکتر علی شریعتی یکی از صاحبنظران آن دوران که کنفدراسیون تأسیس شد، بوده است. موضوعی نیست که مورد قبول تمام فعالین آن دوران کنفدراسیون ــ چه موافق و چه مخالف با نظرات و عقاید آن زنده یاد ــ نباشد.
ولی در باره چگونگی تنظیم و تحریر گزارش کنگره باید به این موضوع کاملا ً توجه داشت، زمانیکه گزارشی از چگونگی روند کار کنگره ای تهیه و تنظیم می شود، گزارش باید بر محور مسائلی دور بزند که در آن کنگره از سوی نمایندگان کنگره مطرح شده و به تصویب نمایندگان کنگره رسیده باشد و یا کنگره با آن مسانل مخالفت کرده است. روشن است در چنان حالتی، احتمالا ً اسامی افرادی در گزارش مطرح می شود که در بحث ها و گفت و گوها و در واقع جدل ها و ارائه پیشنهادها مستقیما ً شرکت داشته اند.
همانطور که قبلا ً اشاره رفت، دکتر علی شریعتی باوجود اینکه سخنور مجربی بود و می توانست با سخنان خود بر حاضرین در جلسات رسمی کنگره تأثیر بگذارد. ولی نه تنها آن جناب در طول جلسات رسمی کنگره دربحث ها و گفت و گوها شرکت نمی کند، حتی پیامی که مسئولیت تحریر آنرا در کمیسیون پیامهاو قطعنامه ها بعهده گرفته بود، همانطور که قبلا ً اشاره رفت ، شخصا ً در جلسه رسمی کنگره قرائت نمی کند؟ روشن نیست درچه رابطه ای می بایستی از آن زنده یاد، نام برده می شد؟
روشن است که اگر بناباشد درباره تاریخچه فعالیتهای دکتر علی شریعتی در خارج از کشور مطلبی به نگارش در آورد، حتماً ضرورت دارد که به تمام فعالیتهای آن زنده یاد، از جمله فعالیت در تشکیلات کنفدراسیون جهانی …اشاره نمود. البته بصورتیکه بیان واقعیات باشد و نه داستانسرایی خالی از حقیقت!
دکتر علی شریعتی علاوه بر فعالیت در صفوف کنفدراسیون در امر تأسیس جبهه ملی ایران در اروپا و انتشار نشریه «ایران آزاد»، ارگان آن تشکیلات نقش مثبت و تعیین کننده ای در آنزمان داشته است. (۳۷) بانو دکتر پوران شریعت رضوی(همسر دکتر علی شریعتی) به رئوس بعضی از فعالیتهای آن مرحوم درکتاب «طرحی از یک زندگی» اشاره کرده است. جهت اطلاع خوانندگان ، کپی صفحات ۷۳ تا ۸۱ آن کتاب را در رابطه با پانویس شماره ۳۴ همین بخش از نوشته، در شبکه اینترنتی قرار دادم.
همچنین ضرورت دارد به این موضوع اشاره کرد که جریانات سیاسی طرفدار «ایدئولوژی مارکسیستی» با نظرات و عقاید مذهبی دکتر علی شریعتی توافق نداشتند، و در نوشته ها و تبلیغات گروهی خود به بحث و مجادله با آن نظرات و عقاید پرداخته اند؛ ولی سئوال انگیز است که چرا و بچه دلیل،فعالیت آن گروه ها، سازمانها و احزاب چپ و مارکسیست را جناب مهندس توسلی به «تشکیلات کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحاد یه ملی»ربط داده است؟!
بخاطر بیاوریم که بخش بسیار بزرگی از«روحانیون مذهب شیعه» ، در دوران رژیم شاه با نظرات و عقاید دکتر علی شریعتی مخالف بودند! همانطور که ناروا است که مخالفت آن بخش از روحانیون مذهب شیعه را که حتی بعضی از آن افراد بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ ، مقامهای کلیدی در جمهوری اسلامی تصاحب کردند، به حساب «انجمن های اسلامی» گذاشت، نمی توان و نباید مخالفت سازمانها و احزاب چپ و مارکسیست که با نظرات و عقاید مرحوم دکتر علی شریعتی مخالف بودند را بحساب کنفدراسیون گذاشت!
درنوشته ای که در فروردینماه ۱۳۶۷ تحت عنوان «گزارشی ازجلسه یادبود ۲۸ همین سالگرد کنفدراسیون جهانی» نوشتم. (۳۸) (یعنی بیش از چهارسال قبل از انتشار کتاب تاریخ بیست ساله کنفدراسیون…در زمستان ۱۳۷۲ از سوی آقای حمید شوکت)، مطلبی از دفترچه «گزارش کنگره لوزان» که ازسوی مسئولین دفتر اروپائی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ـ آقایان فرخ مجلسی، بهرام دهقان و حمید مهیمن، منتخب کنگره لوزان در سال ۱۳۴۱ منتشر شده بود، نقل کردم. در آن گزارش ۲۹ صفحه ای ، کوچکترین مطلبی در رابطه با نام زنده یاد دکتر علی شریعتی درج نشده بود.
من کپی تمام صفحات آن گزارش را در شبکه اینترنتی قرار دادم، تا دقیقا ً روشن گردد که آقای مهندس محمد توسلی با توسل به دروغ پراکنی و داستانسرایی به جوّ سازی علیه نیروهای دگراندیش دامن زده است. (۳۹) عملی که شایسته فردی که خود را از یاران روانشاد مهندس مهدی بازرگان می داند، نیست!
ادامه دارد
سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۵ / ۴ اکتبر ۲۰۱۶
پانویس:
۲۶ ـ درنقد اظهارات خلاف واقع مهندس محمد توسلی در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) ـ بخش اول ـ دکتر منصور بیات زاده
۲۷ ـ درنقد اظهارات خلاف واقع مهندس محمد توسلی در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) ــ بخش دوم ـ دکتر منصور بیات زاده
۲۸ ـ کنفدراسیون و دانشحویان مسلمان ـ گفت و گو با دکتر ابراهیم یزدی ـ به نقل از سایت اینترنتی سازمان سوسیالیست های ایران
http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2426.htm
۲۹ ـ متن کامل پیام «کمیته سازمان دانشجویان ایران به دومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان دانشگاههای ایران» ، به نقل از گزارش کنگره دوم کنفدراسیون در لوزان ـ سوئیس/۱۰ تا ۱۵ دی ۱۳۴۱/ ۳۱ دسامبر ۱۹۶۲ تا ۵ ژانویه ۱۹۶۳. ـ
www.ois-iran.com/2016/tir-1395/ois-iran-7425-payame_daneshjuyane_daneshgahe_tehran_be_CISNU.pdf
۳۰ ـ پیام کنگره لوزان به دکترمصدق، به نقل از گزارش کنگره دوم در لوزان ـ سوئیس ـ برگرفته از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/ois-iran-1049-payame_confedration_be_dr_mossadegh.htm
۳۱ ـ توضیحاتی درباره چگونگی جمع آوری اسناد و مدارک کنفدراسیون:
“…زمانیکه آقای حمید شوکت با گرفتن بورس برای نگارش کتاب در باره کنفدراسیون، کوشش داشت تا مدارک و اسناد مربوط به کنفدراسیون را جمع آوری کند، من حاضر نشدم مدارک و اسنادی که شخصأ در باره کنفدراسیون جمع آوری کرده بودم را در اختیار او قرار دهم ، چون برایم روشن نبود که او بتواند با حفظ مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی خود، بطور بیغرضانه به مسائل تاریخی کنفدراسیون برخورد کند. من در بخش سوم این نوشته در رابطه با مصوبات کنگره سیزدهم کنفدراسیون در باره سیاست چین اشاره کردم و در همین نوشته ( بخش چهارم) توضیح داده ام که آن جناب از تبلیغاتی که آقای دکتر عباس میلانی [*] بنا بر دستود پرویز ثابتی بر پایه ی ادعاهائی دروغین و مدارک غلط ــ « کتابچه» ای علیه کنفدراسیون تحریر کرده بود ، که آن «کتابچه» یکی از اسناد محوری تبلیغات ساواک علیه کنفدراسیون و دیگر سازمانهای سیاسی چپ ایرانی بشمار می رفت ــ ، در کتابی که در گفتگو با خان بابا تهرانی تحریر کرده است، کوچکترین اشاره ای به آن، ننموده است.
سرانجام در اثر فشار و اصرار دوستمان مهندس فریبرز جعفرپور حاضر شدم کپی برخی ازاسنادی که او بدنبال جمع آوری آنها بود را به جعفر پور بدهم تا برای او ارسال دارد، بشرط اینکه آقای حمید شوکت کپی فیش دویچه بانک مربوط به حساب بانکی مربوط به زلزله ، که آدرس صندوق پستی کنفدراسیون بعنوان آدرس در روی آن درج شده بود ـ فیشی که از دوستمان کامران گرفته بودم ــ در آن کتاب که در صدد چاپ او بود، انتشار دهد، تا روشن گردد که آن پول آنچنانکه مهدی خانبابا تهرانی مدعی شده بود ، در اختیار من نبوده است. در خواستی که آقای حمیدشوکت در هنگام چاپ کتاب « تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی » به آن پاسخ مثبت داد و کلیشه آن فیش بانکی را در [جلد اول ـ صفحه ۵۱۷] آن کتاب چاپ نمود….” (۳۲)
مطالب ذکرشده در بالا، به نقل از پانویس شماره ۵۱ نوشته : “کنفدراسیون، جنبش دانشجوئی،ساواک شاه و روزنامه کیهان ــ بخش چهارم ـ مطالبی در باره تاریخچه کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی( افشاگری در باره تحریف تاریخ از سوی جاسوس ساواک و نویسندگان کیهان چاپ تهران)” که به تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۸۶ – ۷ آوریل ۲۰۰۷ منتشرشد، می باشد.
http://www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-1047.htm
[*] ـ من دربخش اول این نوشته در رابطه با نظرات و فعالیتهای آقای دکتر عباس میلانی که یکی از مشاورین آقای حمید شوکت در هنگام تنظیم و تحریر کتاب « تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ـ اتحادیه ملی » بودند در پانویس شماره ۳ آن نوشته ـ توضیحاتی دادم. آن توضیحات را در این بخش از نوشته مجدداً تکرار می کنم .
الف ــ اسرار فعالیتهای ضد ایرانی درخارج از کشور
www.tnpn.de/ois/ois-iran-212-a.htm
ب ــ آقای دکتر عباس میلانی در پانویس نوشته ای تحت عنوان «پاسخی به منتقدان»، همچنین به مطالبی که «ساواگ»ـ بنام او درباره کنفدراسیون جهانی منتشر کرده بود، اظهار نظر کرده است. او در آن نوشته می نویسد:
ـ «…زمانی که در زندان شاه بودم مقالاتی علیه کنفدراسیون در کیهان توسط ساواک منتشر شد. در آن نقل قولهایی از من بود. آن قولها را ساواک زیر نام دکتر ملک زاده میلانی منتشر میکرد. این مدعی میگوید از ان زمان به بعد برای فراراز مسئولیت نوشتههایم ازنام ملکزاده میلانی استفاده نمیکنم بیش از ۱۵ سال پیش خاطراتی به انگلیسی منتشر کردم که از قضا پرفروش هم بود و نقدهای فراوانی بر آن نوشته شد. به دیگر سخن، فقط انگلیسی زبانها نبودند که از وجود آن خبردار شوند. نیم نگاهی به آن کتاب برای یافتن جواب این اتهامات براستی شگفت آور کفایت میکرد. در تهران متولد شدم. دائیام در قزوین زندگی میکرد. در زندان هرگز نه مقالهای علیه کنفدراسیون نوشتهام نه در برنامه تلویزیونی حاضر شدهام. اگر حاضر به این کار میشدم، یک سال در زندان نمیماندم. ساواک بخشهایی از اوراق بازجویی مرا در نگارش مقالهای علیه کنفدراسیون استفاده کرد. مسئولیت مقالهها به عهده ساواک است، همانها بودند که از دکتر ملکزاده میلانی استفاده کردند (عباس ملکزاده میلانی نام کامل سجلدی من است )با این حال به حقانیت آن نقل قولهای برگرفته از اوراق بازجویی ام، همان زمان و هم امروز اعتقاد دارم. در کتاب خاطراتم هم ایراداتی به همین مضمون از کنفدراسیون مطرح کرده بودم. در اوراق بازجویی صرفا ً گفته بودم که کنفدراسیون نه یک سازمان دانشجویی که جبههای از گروههای مخالف شاه بود. گفته بودم که روابط حسنه شاه با چین مائو ما را که مائوئیسم بودیم دچار معضلات فراوان کرده بود. گفته بودم دبیران کنفدراسیون را نه انتخابات آزاد که بده بستانهای رهبران گروههای سیاسی تشکیل میداد. کماکان هم گمان دارم که این نظرات انتقادی درستاند.». (تاکید از منصور بیات زاده) ـ
به نقل از سایت ایران امروز
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/14077
۳۲ ـ کپی صفحه ۵۱۷ «تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) ـ حمید شوکت»، در باره فیش بانکی مربوط به حساب بانکی کمک به زلزله زدگان خراسان .
www.ois-iran.com/2016/mehr-1395/ois-iran-7458.pdf
۳۳ ـ صفحه سوم گزارش کنگره لوزان ، گزارشی که در صفحات ۳۷ و ۳۸ جلد دوم همان کتاب مورد بحث ــ «تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) ـ حمید شوکت» ــ درج شده است.
www.ois-iran.com/2016/mehr-1395/ois-iran-7459.pdf
۳۴ ـ کپی صفحاتی از کتاب «طرحی از یک زندگی» ـ به قلم بانو دکتر پوران شریعت رضوی ـ چاپ اول ۱۳۷۴ـ چاپ پژمان ـ انتشارات چاپخش
www.ois-iran.com/2016/mehr-1395/ois-iran-7460.pdf
۳۵ ـ موضوعی که در صفحه ۱۱ گزارش کنگره لوزان و صفحه ۴۷ جلد دوم تاریخ بیست ساله … ذکر شده است.
۳۶ ـ «تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)» ـ حمید شوکت ـ صفحات ۳۱۴ و ۳۱۵ ، جلد اول کتاب ـ چاپ اول ـ زمستان ۱۳۷۲ ـ نشر بازتاپ ـ چاپخانه مرتضوی ـ آلمان
۳۷ ـ جبهه ملی ایران در اروپا؛ــ چگونگی شکل گرفتن تشکیلات «جبهه ملی ایران در اروپا» بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ــ دکتر منصور بیات زاده
http://www.ois-iran.com/2011/esfand-1389/ois-iran-1154-dr_mansur_bayatzadeh-jebheyemelli_europa.htm
۳۸ ـ گزارشی ازجلسه یادبود ۲۸ همین سالگرد کنفدراسیون جهانی از تاریخ ۲ تا ۶ ژانویه ۱۹۸۸
به قلم: دکتر منصور بیات زاده
۳۹ ـ گزارش کنگره لوزان(کنگره دوم) که از سوی مسئولین دفتر اروپائی کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ـ آقایان فرخ مجلسی، بهرام دهقان و حمید مهیمن، منتخب کنگره لوزان درسال ۱۳۴۱ منتشر شده است.
www.ois-iran.com/2016/mehr-1395/ois-iran-7461.pdf