نامه ی سرگشاده دوم به خدمت آقای دکتر علی بهزادنیا!

چهارشنبه, 14ام مهر, 1395
اندازه قلم متن

mehrasa

کسی که در تلویزیون تبلیغ دین دروغی می کند، باید منتظر پاسخ هم باشد.

یکی از دوستان بسیار نزدیک و عزیزم که از نظر فلسفی اندیشه ی مادیگرایانه دارد و خود را با مقولات ماوراء الطبیعه گیج و گول نکرده است، از راه پست الکترونیک دو ای میل برای من فرستاده که هر دو ضبط ویدئوئی است و مرا دقیقا! دو ساعت مجبور به گوش کردن به سخنان و دیدگاه هائی کرد که بسیار کهنه و عتیق بودند و گویندگان باز هم در این کشور سراسر صنعتی و علمی سخن از الله و آفریدگار جهان و قرآنی به میان آورده بودند که سراسر دروغ و خدعه است. من از اینکه دو نفرشان عنوان دکتر و مهندس دارند، برخود لرزیدم. البته یکی از ویدئوها تنها مربوط به سخنرانی های آقای دکتر علی بهزادنیا در یکی از تلویزیونهای این دیار بود که در ماه رمضان، یا برای رضای الله موهوم سخن می گفت و یا به گونه ای می خواست بینندگان را به بزرگی و عظمت کتاب قرآن آشنا کند.

ویدئوی دوم نیز فرموده های آقای مهندس عبدالعلی بازرگان است که دست از مهندسی شسته و به آخوندی تبدیل شده است که قرآن شناسی درس می دهد؛ و گویا در هفته چند جلسه این کار بی مایه وبی ارزش را ادامه می دهد .

هرچه در رفتار و کردار این دانشخوانده های دنیای جدید و عصر اینترنت می اندیشم، بیشتر به این نتیجه می رسم که این حضرات یا خود خواسته راه را گم کرده اند؛ و یا از اصحاب حقه و کید و شیدند.

به نظر من سخنان و تلاش این پزشک آخوند صفت، که برای جلب بیشتر مردم به سوی موهومات و لاطائلات دین تلاش بیهوده و عبث می کرد، در وهله نخست عدم شناخت خویشتن و در مرحله بعد ببو و ناقص العقل انگاشتن ایرانیانی است که از دست زهد و فسق و فجور و نکبت دینی که پایه حکومت ایران شده است، به این دیار دور از میهن گریخته و خود را از رنج شنیدن آیات قرآن و دعاهای سخیف عربی رهانیده اند.

تصور نمی کنم جناب دکتر علی بهزادنیا به این نتیجه محتوم نرسیده باشد که آن الله معرفی شده توسط محمد عرب نادان( به ادعای خودش بی سواد) حجاز آفریدگاری است نادیده و ناشناخته و موهوم و شیئی به غایت عجیب است که هیچ صاحب اندیشه و خردمندی نمی تواند از آن تصور و تصویری داشته باشد. این موجود خیالی و پنداری و ساختگی به نام آفریدگار عالم تنها ساخته ذهن همین آدمیانی است که تصورشان نه تنها نسبت به خدا بل نسبت به خود نیز از دایره خرد و منطق بیرون است.

ویدئوی ارسالی دوستم، یک ساعت نخستش مربوط به وعظ و خطابه جناب پزشک بیماری های داخلی بود که هرچه می گفت و می سرود، نفی دانشی بود که او دستکم با تخصصش، ۲۱ سال از عمرش را صرف یادگیری آنها کرده است. آقای دکتر رسماً فرمودند وقتی مریض می شوید و دعا می کنید و شفا می یابید، باید خدای را بهتر از قبل بشناسید. یعنی طبیب متخصص امریکا، دعاهای چرند و سخیفی که هزاران سال پیش توسط پیرزنان اقوام مختلف اختراع و اکتشاف مجنونانه شده است را موجب شفای بیماران و نابودی باکتریها و ویروسهای بیماریزا در بدن آدم بیمار می داند و دانش پزشکی خود را به خاطر مردی عرب اندک مایه و کم سواد که در چهارده قرن پیش کتابی قطور شامل ۶۰۰ صفحه هجویات و مزخرفات نوشته است، به کلی نفی می کرد.

آقای دکتر علی بهزادنیا!
به آدمیّت سوگند سخنان شما پزشک متخصص بر پیشانی منی که از همان مقولات دانش شما را خوانده و در همان دانشگاه بوده ام، عرق شرم نشاند. شرمم از دانش پزشکی می آید که توسط فرد خفته ار اعماقی چون شما چنین به حقارت می رود!

آقای دکتر شما تاکنون چند بیمار مشرف به موت را دیده اید که با دعای فامیل و اطرافیان و سادات و شیوخ و اولیا و انبیا از مرگ گریخته باشند و زندگی دوباره یافته باشند. بیماری یا ساده است که با مقاومت بدن و مبارزات گلوبولهای سفید خود برطرف می شود و بیمار شفا می یابد؛ و یا اندکی حادتر است و نیازمند معالجه توسط پزشکانی است که بیشتر از الله به دانش خویش ایمان دارند؛ یا چنان حاد و خطرناک است که با وجود معالجات منجر به مرگ می شود. پس معلوم می شود شما به معلوماتی که در مدت ۲۱ سال درس خواندن در مغز خویش فروکرده اید، باور ندارید و یک پزشک حاذق نیستید و به جای معالجه به اطرافیان مریضتان توصیه می کنید که برای بیمار از خدا و پیامبر و امامان مرده طلب شفا کنند.

آقای دکتر بهزادنیای گرامی!
شما نیک می دانید که محمد نیز با مریض شدن از دنیا رفت و دیگر امامان نیز یا ناخوش شدند و یا توسط دشمن کشته و در سن کم به دیار نیستی شتافتند و این به قول شما بزرگان و به دید من بی کاران، نتوانستند از خود مواظبت کنند و دستکم نود سالی عمر داشته باشند!

آقای دکتر بهزادنیا!
دعا کردن برای بیمار درست مانند این چند بیت شیخ اجل سعدی شیرازی است که باوجودی که مفتی شهر بود، سروده است:

یکی روستائی سقط شد خرش – علم کرد بر تاک بستان سرش
جهاندیده مردی بر او بر گذشت – چنین گفت خندان به ناتور دشت
مپندار جان پدر کین حمار – کند دفع چشم بد از کشتزار
که این دفع چوب از سر و روی خویش – نمی کرد، اکنون که مرده است و ریش

آری مفتی شهر شیراز چنین پندی می دهد و به خرافات باور ندارد. اما پزشک متخصص آمریکا چنان ناپسندی می گوید و به جای معالجه علمی بیمار، به اطرافیانش توصیه می کند برای شفایش دعا کنند! سعدی چون می دانست ممکن است آن روستائی نابخرد در گوش جهاندیده گوینده این سخن سیلی بزند، می فرماید: خندان با او سخن گفت!! چون تعصب را می شناخت!

باید با کمال شرمندگی خدمتتان عرض کنم که شما و مهنس عبدالعلی بازرگان رنج بیگار می برید و سعی بیمار می کنید که دین اسلام را در این دیار برای ایرانیان فراری از دین، زنده و جاوید سازید. همین جوانان در میزان حد اکثر، به وجود جفنگهائی که به نام دین موسای یهودی از لُغُز واسطوره هائی که در بیش از چند هزار سال پیش مردم نادان ساخته بودند، پی برده اند. و یهوّه مخلوق ذهن یهودیان خودخواه و خود برتربین را می شناسند و می دانند که چنین موجود توهمی و لاوجود نتیجه خیالبافی کسانی است که جاهطلبی و شوق حکومترانی، آنان را به راه پیامبرسازی کشانده و لاجرم برای ارضای این آرزوی عاشقانه مجبور به خلق آفریننده ای شده اند که خود را رسول او معرفی کنند. تاریخ عهد عتیق می گوید تمام پیامبران بنی اسرائیل درهمان حال پیغمری، سلطان قوم یهود نیز بوده اند و برآنها فرمانروائی داشته اند. پس جوانان می دانند نه آدم، نوح، ابراهیم و موسائی بوده است و نه پدر آسمانی عیسی پیامبر بوده است. به تبع آن الله عرب و محمد نیز موجودی وهمی و دروغی به حساب خواهند آمد.

آقای دکتر بهزادنیای گرامی!
من چون شما را تاحدی روشن بینتر از مهندس عبدالعلی بازرگان می شناسم، طرف خطابم در این مورد شمائید. این دومین نامه سرگشاده این حقیر به خدمت شما است و در آنها به شمای پزشک متخصص بیماریهای داخلی توصیه کرده و می کنم که دست از این آخوند مسلکی بردارید و اسلام فقاهتی را با پزشکی مخلوط نفرمائید. زیرا نتیجه کارتان بی شبهه معجونی به دست خواهد داد که بوی تعفنش دانشگاه های جهان را آزرده می کند. شما اگر مجبور به تبلیغ دین اسلامید و خود را در جای متولیان آن می بینید و دوست دارید وظیفه آخوندها را برعهده گیرید، هیچ ایرادی ندارد که عمامه ای سفید یا سیاه نیز به دور سر ببندید و خود را همپای دیگر متولیان به بینندگان این جعبه جادوئی نشان دهید. یه شما شرافتمندانه قول می دهم که باز شما را دکتر خطاب خواهیم کرد. چون شما آن دانشنامه ها را از دانشگاه دریافت فرموده اید!

واقعاً از اینکه چنین به گونه آخوندها مشغول تبیین خرافات و موهوماتید، از خود شرمنده نیستید؟ آیا چنین کاری را جزو چه نوع خدماتی برآورد فرموده اید؟ خدمت به خدای موهومی که تا کنون نتوانسته است به اندازه یک قرص مسکن روی مریضها اثر شفا بخش داشته باشد و کارش – اگر موجود باشد – تنها کشتن و مرگ جانداران است. من از جانب شما از حرفه خویش شرمسارم. اما شما به کارتان می نازید. اُف برشما…

جناب دکتر گرامی!
ماده، یعنی این یکسد و سی و چند عنصری که تاکنون شناخته شده است، ازلی و ابدی است. این مواد درگذار میلیاردها سال با حرکاتی که از همان ابتدا داشته اند، به هم وصل شده و کائنات را با میلیارها کهکشان ساخته است. کائنات چنان عظیم و لایتناهی است که دانشمند و متفکری چون انشتین را به شگفتی وا می دارد و او را ملزم می کند که بگوید: «دو چیز لایتناهی اند. اول کائنات دوم حماقت انسان؛ من اگر در اولی شک کنم؛ در دومی حتماً بر یقینم و شک ندارم»

می دانید چرا به حماقت لایتناهی انسان یقین کامل دارد، برای این که می بیند مردمان قرن بیستم که او در آن می زیست و بیست و یکم کنونی که من و دکتر بهزادنیا هنوز درآنیم، با همه دانائی و دانشی که کسب کرده اند، معتقد و پیرو بی سوادان شتر چران هزاران سال پیشند.

آقای دکتر مطمئن باشید شما و من خیلی با دانشتر و با فهم و شعورتر و با درایتتر از محمد و عمر و علی و دیگر عربهای شبیه آنهائیم. کاش آنچه را که من در مورد قرآنی که بدان می نازید و بدان اعتقاد شدید دارید، نوشته ام می خواندید تا دریابید چه اراجیفی را شما مسلمانان پزشک و مهندس به طور محکم باور کرده اید و گفتار یک مبتلا به بیماری شیزوفرنی را کلام الله می نامید.

اقای دکتر پزشک متخصص!
وظیفه شما کسانی که دانش آموخته اید و می دانید دانشها دامنه ای وسیع دارند و در عین حال محل شک و تردیدند، و با دستورهای دینی که مقولاتی موهوم و اعتقادی و غیر قابل تغییر و حکمی اند متفاوتند، باید ارشاد خرد ورزی و طرد موهوم پرستی باشد. خدای موهوم و ناشناس شما اگر خالق این کائنات با عظمت و بی نهایت است، باید موجودی چنان عظیم و هیولا و خارج از مقیاس باشد که بر این کائنات لایتنهاهی محیط باشد. آقای دکتر یقین داشته باشید در این کائنات لایتناهی کرات دیگری شبیه زمین وجود دارند و موجود زنده را در خود پرورش می دهند. پس انسان تنها دُردانه ی خدای شما نیست. دُردانه ای که به جای مورد لطف و عنایت قرار گرفتن، مرتب مورد طعن و ناسزای قرآن است و چنان با او رفتار می شود که گویا الله این موجود را فقط ساخته است تا محمد را سلطان جهان و شریک حتمی الله بداند. در غیر این صورت و اگر پیامبری و سروری این مرد عرب بی مایه را نپذیرد، جایش در جهنمی است که لهیب آتشش را تنها خدای ذهن شما و فرشتگان دروغین می فهمند. از سوی دیگر، برای هواداران محمد عرب بی سواد، نادان و دیوانه، بهشتی ساخته است پر از عیش و نوش، که علاوه بر نهرهای آب و شراب و شیر؛ و میوه هائی که یک دانه اش در خاک عربستان نبوده و نیست و بازرگانان آنها را از شامات برایشان می بردند که بخرند و بخورند و آدم شوند، فاحشه خانه ای دارد که هزاران بل میلیاردها حوری لخت سفید پوست در آن جولان دارند و دنبال مشتری می گردند. هزاران سال است که این حوریان با آن تعداد نجومی در انتظار روزی نشسته اند که خالق موهوم گفته است خواهد آمد و بهشت را ازهمان پیروان محمد پر خواهد کرد! اما متاسفانه مشتری ها یشان کسانی مانند خمینی و آیت الله شیرازی و خامنه ای و خوانساری و مرعشی و گلپایگانی و شما و مهندس بازرگانید که زمانی به خدمت این فواحش بدون نکاح خدائی می رسید، دیگر توان و قدرتی برای مواجهه با خواسته های این فرشته های بهشتی ندارید و تنها باید نگاه کنید و حسرت برید!! مگر اینکه حرف آخوند دست غیب سدپاره را باور کنیم که در کتاب معادش نوشته مؤمنان در آن وقت به قدرت الله موهوم، همه به سن ۱۸ سالگی بر می گردند و در نتیجه هم از شراباً طهورا مکیف می شوند و هم از بغل خوابی حوریانی که در همان کتاب معاد نوشته است اشیاء از پشت بدنشان نمایان است. خوبی چنین تخیل و خیالبافی در این است که تا هنگام مرگ دلخوشید که لذت چنان بهشتی را درک خواهید فرمود.

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۳/۱۰/۲۰۱۶

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.