نیم قرن از روزی که جهان پهلوان تختی این دنیای فانی را ترک کرد می گذرد، اما داغ رفتنش همچنان در ذهن و قلب اهالی کشتی و دوستدارانش تازه و جاودانه است.
به گزارش خبرنگار مهر، کمتر کسی در هر سن و سال و شغل و جایگاه با نام و مرام جهان پهلوان غلامرضا تختی بیگانه است و روایتی از مردانگی و جوانمردی او نشنیده است.کودکی که در پنجمین روز شهریور سال ۱۳۰۹ در محله خانی آباد تهران چشم به جهان گشود و به رغم عمر کوتاه ۳۷ سالهاش تا به امروز در یاد و خاطر هموطنانش جاودان مانده است.
آنچه جهان پهلوان را تا به امروز که نزدیک به نیم قرن از مرگش می گذرد، جاودانه می کند، نه تنها افتخارات ارزشمند و بزرگش در عرصه کشتی ایران و جهان است، بلکه مرام و منش پهلوانیاش بود که باعث شد نامش در تار و پود تاریخ ایرانزمین گره بخورد.
راز ماندگاری جهان پهلوان تختی در عرصه ورزش و سیاست، داستان طولانی و پر فراز و نشیبی دارد. داستانی بلند که البته نمی توان به تمام آن در این گزارش اشاره کرد. پس تنها باید بخشی کوتاه از برخی اتفاقات مهم آن را روایت کرد که توانست اسطوره دنیای گوششکستهها را تا به امروز به شخصیتی تکرار نشدنی و دست نیافتنی بدل سازد.
پهلوان جوانی که سردار و الگوی بزرگان شد
تختی بیش از آنکه بدنبال قهرمانی و مدال آوری باشد، پهلوان و جوانمرد بود. از گود زورخانه وتشک کشتی و میادین جهانی و المپیک گرفته تا اقدامات خیرخواهانه و خصایل اخلاقی او ثابت کرد، تختی علاوه بر مردم،الگوی هم دورههای خود بود که هر کدام از این همقطارانش نیز از بزرگان ورزش ایران بودند. در این میان می توان روی نقل قولها و خاطرات «محمدابراهیم سیف پور» حساب ویژه ای باز کرد، چراکه او نزدیک به یک دهه همواره به عنوان یکی از نزدیکترین دوستان تختی در اردوهای تیم ملی حضور داشت و به قول خودش یکی از هماتاقیهای ثابت جهان پهلوان در سفرهای مختلف بود.
سیف پور در توصیف خصوصیات اخلاقی تختی می گوید: “او شخصیتی آرام و خجالتی داشت و حتی مواقعی که ما در تمرین و و سفر و اردوهای تیم ملی در حال شوخی و فراغت بودیم، همواره با سکوت و لبخند همیشگی اش نظاره گر شیطنت اردونشینان بود. او به معنای واقعی یک سردار و کاپیتان مسوب می شد و تاثیر بسزایی روی تک تک کشتی گیران داشت. تختی همواره هوای جوانان و تازه واردان اردو را داشت. غم زودهنگام از دست دادن پدرش از همان کودکی از او مردی ساخته بود تا بتواند در سختترین شرایط زندگی و ورزش تسلیم نشود و برای رسیدن به هدفش بجنگد. البته در این راه به هیچ عنوان بدنبال تضییع حق کسی نبود و حتی بارها از حق مسلم خود گذشت تا بتواند دل فرد یا افرادی را شاد کند.”
زلزلهای که تختی را جاودانه کرد
نام جهان پهلوان تختی نه تنها در میادین و افتخارات ورزشی، بلکه در اتفاقات تلخ و شیرین تاریخ ایران نیز جاودانه شده؛ کمتر کسی است که به محض شنیدن نام شهرستان بوئین زهرا و زلزله ای که هزاران ایرانی را داغدار و بی خانمان کرد، به یاد جهان پهلوان تختی و جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی برای زلزلهزدگان نیافتد.
شامگاه روز دهم شهریور سال ۱۳۴۱ بود که زمینلرزهای به قدرت ۷٫۲ ریشتر، شهرستان بوئینزهرا را لرزاند و باعث مرگ حدود ۲۰ هزار نفر از هموطنان شد. تختی به محض شنیدن این خبر و همینطور نحوه نامطلوب جمع آوری کمک رسانی به زلزله زدگان، آستین بالا زد و به همراه چند نفر از دوستانش از پارک ساعی در خیابان ولیعصر تهران با پای پیاده به راه افتاد و تا میدان راه آهن، مقدار قابل توجهی پول و کالا برای زلزله زدگان جمع کرد. سیل جمعیت و چندین دستگاه وانت که پشت سر تختی به راه افتادند و کمک های مردم و کسبه را جمع می کردند که همین موضوع گویای جایگاه جهان پهلوان و اعتماد مردم به او بود.
تاخت و تاز در معتبرترین میادین ورزشی
جهان پهلوان غلامرضا تختی، کشتی باستانی را در سال ۱۳۲۴ از زورخانه پهلوان «سید علی» آغاز کرد و ۵ سال بعد در ۲۰ سالگی در باشگاه پولاد زیر نظر حبیبالله بلور بطور حرفه ای وارد دنیای کشتی آزاد شد. تختی در همان سال نخست ورود به عرصه کشتی توانست قهرمان ایران شود و طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ نیز این قهرمانی را تکرار کند.
تختی نخستین کشتی گیر ایرانی است که توانست در سه وزن مختلف صاحب مدالهای جهانی و المپیک شود. او همچنین نخستین ورزشکار ایرانی بود که در سه دوره المپیک به مدال رسید. افتخاری که بعدها توسط محمد نصیری و هادی ساعی نیز تکرار شد. در کارنامه جهان پهلوان تختی، یک مدال طلای المپیک ۱۹۵۶ ملبورن و دو نقره المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی و ۱۹۶۰ رم و همچنین دو مدال طلای جهانی ۱۹۵۹ تهران و ۱۹۶۱ یوکوهاما و دو نقره جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی و ۱۹۶۲ تولیدو به چشم می خورد. ضمن اینکه او در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸ توکیو نیز توانست به مدال طلا برسد.
جهان پهلوان در طول تاخت و تاز ۱۴ ساله اش در عرصه های جهانی و المپیک با رقبای خارجی فراوان و نامداری دست و پنجه نرم کرد که از معروفترین آنها می توان به الکساندر مدوید از بلاروس و احمد آئیک از ترکیه، بوریس کولایف روس، دیتریش آلمانی، پت بلر آمریکایی و …. اشاره کرد.
ایستگاه آخر؛ اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک
جهان پهلوان رفته رفته در سالهای آخر با مشکلات و دغدغه های فراوانی همراه بود. از ناکامیهای سالهای پایانی دوران قهرمانی تا برخی مشکلات عاطفی و خانوادگی او را حسابی تحت تاثیر قرار داده بود. این روند در نهایت در روز ۱۷ دیماه سال ۱۳۴۶ به مرگ مشکوک و پرابهام تختی در اتاق شماره ۲۳ هتل آتلانتیک تهران منتهی شد تا تمام ایران در غم از دست دادن اسطوره و پهلوان نامدار خود شوکه و عزادار شود. داستان های زیادی در خصوص مرگ جهان پهلوان زبان به زبان چرخید. عده ای از خودکشی او گفتند و برخی دیگر از کشته شدن تختی بدست عوامل ساواک و نیروهای شاه صحبت می کردند، اما این راز هنوز بعد از نیم قرن در اتاق شماره ۲۳ هتل آتلانتیک مدفون مانده و تا به امروز فاش نشده است.
ابرمردی که دیگر تکرار نشد
تاریخ ورزش ایران به ویژه عرصه کشتی و گوششکسته ها همواره شاهد ظهور قهرمانان ملی و بزرگی بوده که ایرانیان با موفقیت این چهره ها جشن گرفتند و با شکست شان اشک ریختند، اما فقط یکی از آن ستاره ها،جهان پهلوان تختی شد. او یکی از معدود قهرمانان ملی ورزش ایران بود که در زمان شکست، روی بازگشت به وطن و آغوش گرم هموطنانش را نداشت و بارها خود را به دلیل ناکامی در معدود میادین ورزشی ملامت می کرد. جهان پهلوان تختی همواره خود را بدهکار مردم می دانست. او با خیلی ها فرق داشت. او بر خلاف برخی از چهرههای امروزی ورزش، افتخارات ملی و عناوین قهرمانی خود را پله ترقی و پیشرفت خود نکرد و تمامی موفقیت هایش را نوعی ادای دین به کشورش و بدهی به مردم می دانست. مطمئنا به همین دلیل دیگر تکرار نشد و بعد از گذشت نیم قرن از زمان رفتنش به دیار حق،هنوز برای او سوگواری می ریزند و یادش را گرامی می دارند.
از: خبرگزاری مهر
سایت ملیون ایران: تختی بارها روی سکوی قهرمانی جهان ایستاد و برای ایران و ایرانیان افتخار و غرور کسب نمود. اما آنچه تختی را در نزد ملت ایران به اسطوره ای بلندآوازه و فراموش نشدنی تبدیل کرد، تنها پیروزی های درخشان ورزشی او نبود. بلکه روحیه جوانمردی و مردم دوستی و مبارزات سیاسی او علیه استبداد و تسلیم نشدنش به صاحبان زر و زور و پایمال کنندگان حقوق مردم بود. (از اعلامیه جبهه ملی ایران)
وی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ به دنیا آمد. در تابستان ۱۳۴۰ خورشیدی از طرفداران محمد مصدق و جبهه ملی ایران شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، مدتی دچار غمزدگی ناشی از تحولات سیاسی و کنار گذاشته شدن محمد مصدق از مقام نخست وزیری شد و تلاش میکرد تا نامش در مجامع عمومی زیاد برده نشود.
در ۱۳۴۲به عنوان عضوی از شورای مرکزی جبهه ملی ایران برگزیده شد. این واقعه باعث شد تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرینهای تختی جلوگیری میکرد و به هر شکل میکوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بینالمللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو میشد، جلوگیری کند.
هنگام درگذشت دکتر محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرا نداد و به افسران میگفت «دستگیرم کنید»
مردم در مراسم درگذشت تختی
غلامرضا تختی نوه جهان پهلوان تختی