آنچه که شبکه های اجتماعی و رسانه های داخلی و خارجی از فرآیند دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران منعکس کرده اند حاکی از این است که میزان مشارکت اگر چه بالا بوده است (حدود ۷۳ درصد) اما رکورد مشارکت در ۸۸ با ۸۵ درصد واجدان شرایط شکسته نشده است اما به دلیل رشد و گسترش فضای مجازی و تکنو لوژی ارتباطات طی ۸ سال گذشته که حضور گسترده مردم را بمباردمان تبلیغاتی کرده است این ذهنیت در برخی افراد شکل گرفته که گویا مشارکت در این دوره از ۸۸ هم بیشتر بوده است اما بر پایه مستندات موجود شکسته شدن رکورد مشارکت مردود است هر چند نمی توان کتمان کرد که مشارکت بالایی در داخل و به ویژه در حوزه های خارج از کشور که ایرانیان تحریمی بیشتر و مخالفان جمهوری اسلامی مجتمع هستند وجود داشته و به ثبت رسیده است.
در خصوص تحلیل وضعیت موجود و چرایی این حضور گسترده به لحاظ جامعه شناختی و هم چنین از منظر سیاسی نکات متعددی وجود دارد اما در سطح تحلیل کلان باید گفت آنچه در ایران شاهدیم مانور قدرت مندانه اپوزیسیون داخلی در برابر اپوزیسیون خارجی است.
از منظری واقع گرایانه باید گفت که در سالهای اخیر به یمن رشد شبکه های اجتماعی و فراخ شدن عرصه اطلاع رسانی و دسترسی بیشتر مردم به گردش آزاد اطلاعات، مسیر های تسلط حاکمیت بر افکار عمومی و به عبارت گویاتر مهندسی افکار عمومی، به شدت سخت و شاید بتوان گفت ناممکن شده است. طبقه متوسط شهری آگاه و تحصیل کرده ایران که در جریان جنبش سبز و ایستادگی میر حسین موسوی به دلیل کودتای انتخاباتی به خیابانها ریخت و فضای اجتماعی کشور را از مطالبات خود متاثر ساخت هر چند به لحاظ سیاسی در دستیابی به هدف تعریف شده خود که ابطال آن انتخابات بود توفیقی پیدا نکرد اما سبب ساز عمیق شدن روز افزون شکاف سیاسی میان حاکمیت و مردم و رشد آگاهی آنان نسبت به انگاره های موجود در خصوص اصلاح ساختار سیاسی گردید.
حصر رهبران جنبش سبز و سرکوب خونین مخالفان، اگرچه پرونده انتخابات ۸۸ را ظاهرا مختومه کرد اما امتناع حکومت از محاکمه آنان، باعث شد که این استخوان لای زخم بماند. در نخستین انتخابات پس از کودتای ۸۸، یعنی سال ۹۲ مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی پیر سیاست ایران که عملگرایی در خون او بود تصمیم گرفت خودش را بار دیگر در معرض رای مردم بگذارد اما شورای نگهبان قانون اساسی منصوب رهبری، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب رهبری را رد صلاحیت کرد. هاشمی رفسنجانی در جریان در گیری میر حسین موسوی با آیت الله خامنه ای در سال ۸۸، نه تنها در سمت درست تاریخ ایستاد بلکه پیش از آنکه کودتا شود در نامه معروف بدون سلام خود تلویحا آیت الله خامنه ای را توصیه کرد که در روند تصمیم مردم دخالت نکند. پس از رد صلاحیت، در چنین وضعیتی بود که هاشمی و خاتمی محبوبیت خود شان را خرج رای آوری رو حانی کردند و نظام نیز که در باتلاق تحریم های فلج کننده بین المللی و ذیل فصل هفتم منشور گرفتار بود نه می خواست و نه می توانست که کودتای دیگری را علیه آرای مردم تدارک ببیند در این میان مباحثه گازانبری روحانی و قالیباف نیز رویای دست یابی قالیباف به پست ریاست جمهوری را نقش بر آب کرد.
جدای اینها اما شعار رفع حصر روحانی و وعده او برای رفع تحریمهای کمر شکن در کمپین های انتخاباتی، اگرنه تمامی بدنه جنبش سبز دست کم نیمی از آنان را مجاب کرد که دوباره پای صندوق های رای حاضر شوند و با رای به روحانی منتظر تحقق وعده ها باشند. حسن روحانی در جریان برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام، موفق شد تا با دادن امتیازاتی به غرب، بخش مهمی از تحریم های بین المللی را لغو کند، اقدامی که اگرچه در تثبیت وضعیت اقتصادی و کاهش تورم موثر بود اما رکود ایجاد شده به واسطه سیاست های مالی و پولی انقباضی دولت و بهم ریختگی ها ی ناشی از عدم انضباط مالی دولت گذشته، نگذاشت که ثمرا ت برجام به شکلی ملموس در دل جامعه احساس شود. در چنین وضعیتی احساس می شد که برآورده نشدن انتظارات مردم از برجام و بیکاری گسترده می تواند روحانی را از ادامه اعتماد مردم برای دوره دوم ریاست جمهوری بازدارد. اما حریفانی که وارد رقابت با حسن روحانی شدند تا پاستور را از او پس بگیرند به واسطه آنکه سوابق مشعشعی در سرکوب داشتند پیش از آنکه بتوانند خود نمایی کرده و برنامه های دولت را نقد کنند باز ی انتخابات را واگذار کرده بودند. اگرچه اسحاق جهانگیری مدعی حضورش در انتخابات از سوی اصلاح طلبان بود اما همگان به درستی او را کاندید پوششی می دانستند.
واقعیت آن است که رقبای روحانی به عنوان رئیس جمهور مستقر، یعنی ابراهیم رئیسی و محمد باقر قالیباف هر دو چهره ای مخدوش و به شدت ملکوک داشتند. سید ابراهیم رئیسی تولیت فعلی آستان قدس رضوی به واسطه فایل صوتی منسوب به آیت الله منتظری نامش بر سر زبانها افتاد و در میان افکار عمومی به این نام شهرت یافت که جزء هیات سه نفره موسوم به مرگ بوده و نقش مستقیم در جریان کشتار ۶۷ داشته است، غوغایی که بر سر کاندیداتوری داماد علم الهدی امام جمعه مشهد، در شبکه های مجازی راه افتاد و روستا های دور افتاده را نیز به برکت این شبکه ها در جریان قرار داد ضربات کاری بر پیکر او فرود آورد. بی گمان رقیب او یعنی حسن روحانی کارنامه در خشان تری از او در اصرار به از بین بردن و بر دار آویختن مخالفان در اوایل انقلاب نداشته و در پست های مهم امنیتی مشغول به خدمت بوده است اما تفاوت او با رئیسی در آن است که تلاش جدی و قابل اعتنایی برای فاصله گذاری با حسن روحانی دهه ۶۰ و ۷۰ انجام داد هم چنانکه میر حسین موسوی در سال ۸۸، کمتر نشانی از موسوی دهه ۶۰ داشت.
جریان اصلاح طلب در ایران اگر چه رویکردهای منفعت طلبانه ای دارد و اهل بده بستان با هسته سخت غیر دموکراتیک قدرت هست اما از انصاف هم به دور است که بر هزینه هایی که امثال تاج زاده، رمضان زاده، فائزه هاشمی و در تقابل با استبداد داده اند چشم ببندیم.
رقیب دیگر او محمدباقر قالیباف از فرماندهان اسبق سپاه و نیروی انتظامی و شهردار فعلی تهران که با شعار مضحک کپی برداری شده مبارزه ۹۶ در صدی ها با ۴ در صدی ها از جنبش وال استریت، پا یه میدان گذاشته بود هیچ گاه نتوانست از سابقه نظامی اش فرار کند و با یادآوری موکد تصمیمات به برخوردهای چکشی او با دانشجویان توسط روحانی وجهه ای برای او باقی نماند. اودر مناظره ها جز گل پاشی به صورت رقیب کاری نکرد و از آغاز ورود به انتخابات نیز هویدا بود که سربازی است که به نفع فرماندهان کناره گیری می کند.
اصول گرایان چون در بن بست تئوریک نحوه سیاست ورزی گرفتار آمده اند و از سال ۷۶ تا ۹۶ چیزی قریب به بیست سال هنری جز تکرار مواضع آیت الله خامنه ای نداشته اند ائتلافشان نیز چون در بستر واقعی متن جامعه اتفاق نمی افتد، آنها را به پیش نبرد و نخواهد برد. اصول گرایان علی رغم تلاش هایی که برای جدا کردن سفره خود از احمدی نژاد کردند اما در عصر دیجیتال که همه چیز ثبت و ضبط می شود و به راحتی قابل بازیابی است جامعه این دروغ را نتوانست هضم کند. پیش از آنکه اصول گرایان بخواهند احمدی نژاد را از خودشان برانند این او بود که با تکرار اینکه از کسی حمایت نمی کند، تا حدودی استقلال خودش را نشان داد و به لحاظ حیثیتی ضربه بدی به آنان وارد کرد.
آنچه به لحاظ جامعه شناختی در خصوص شرکت گسترده مردم در انتخابات می توان گفت این است که اپوزیسیون تقلبی نظام سیاسی یعنی اصلاح طلبان که بیشترین مشکلشان این است که چرا ولی فقیه از جناح رقیب است و از آنان نیست و با ساختار نظام مشکلی ندارند توفیق داشتند که عده کثیری را برای شکست رقیب روحانی پای صندوق ببرند. ائتلاف بخش مهمی از اپوزیسیون واقعی با اپوزیسیون تقلبی در این انتخابات نتیجه سیاسی روشنی دارد که باید از آن استقبال کرد. حسن روحانی که سرنوشت روسای جمهور قبلی یعنی مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد را دیده نه می خواهد و نه می تواند که از سایه گسترده ائتلاف این دو اپوزیسیون که او را در پاستور علی رغم هم افزایی بی سابقه ای که میان نهادهای حاکمیت (سپاه، صدا وسیما، قوه قضائیه و نهادهای زیر نظر رهبری) برای به زیر کشیدنش شکل گرفت بگریزد. او ناچار است کابینه ای جنگنده داشته باشد وخود نیز بکوشد در سطوح بالای قدرت نماینده ای از میانگین خواسته های ائتلاف شکل گرفته باشد.
او بیش از همه وامدار میرحسین موسوی و جنبش سبزی است که نتایج اعلام شده با مشارکت ۷۳ درصدی در سال ۹۶، هیچ جایی برای تردید در خصوص پیروزی او در شامگاه ۲۲ خرداد ۸۸ در دور نخست انتخابات با مشارکت ۸۵ درصدی باقی نگذارده است.
از: گویا