در روزگار قدیم که زندگی اجر و قُرب بیشتری داشت و رانندگی در جادهها، خاصه در جادههای خاکی روستایی پرخطر بود، مسافرانی که با اتوبوس به شهر سفر میکردند، بارها برای بهسلامترسیدن، صلوات میفرستاند. این صلواتها کارساز بود و به مسافران و راننده آرامشخیال میداد. لحظه پرالتهاب سفرها جایی بود که راننده اتوبوس را در سراشیبی جاده خاکی میراند، سکوت داخل اتوبوس را فرا میگرفت و معمولا شاگردشوفر برای غلبه بر ترس مسافران بلند فریاد میزد «در سراشیبیِ قبر مولا به فریادت برسد، بلند صلوات بفرست!» راننده و مسافران در این لحظه از ته دل صلوات میفرستادند. حالا این حکایت، حکایت ماشینِ دولت است. دولتهای ایران در چهارساله دوره دوم هم برای بهسلامترسیدن به مقصد نیاز دارند تا پیدرپی صلوات بفرستند و در جاهایی هم از ته دل. در این میان برخی هم تلاش میکنند، مسافران و راننده را وادارند تا برای منافع آنان دست به دعا و ثنا بردارند.
اینها همان کسانی هستند که این روزها دم از کابینه فراجناحی میزنند. این افرادِ اصلاحطلبِ اصولگرایِ پایدارچی که همواره در جمع اصلاحطلبان بوده و بهاصطلاح از سبد رأی آنان به مجلس و شورا راه یافتهاند، اینک نعل وارونه میزنند.
گاه از رفع حصر میگویند و گاه از کابینه فراجناحی و دفاع از اصولگرایان که مگر چه اشکالی دارد که در کابینه هم اصولگرایان باشند و هم اصلاحطلبان! این اصلاحطلبان که دم از اصولگرایی میزنند نه دل در گروِ جناح خود دارند و نه اصولگرایان. آنان صرفا به منافع درازمدت خود در بدنه قدرت میاندیشند که در هر شرایطی از آن حذف نشوند.
متأسفانه در چهار دهه بعد از انقلاب این افراد که اصول سیاسی نداشتهاند در شکاف جناحهای سیاسی بالیده و بالا رفتهاند و باید اعتراف کرد که تعداد ایندست چهرهها در میان اصلاحطلبان بیشتر از اصولگرایان است. بهراستی کابینه فراجناحی دیگر چه صیغهای است که برخی از اصلاحطلبان و نمایندگان مجلس آن را دنبال میکنند! مگر مردم خودشان نمیتوانستند به اصولگرایان رأی بدهند که حالا عدهای دنبال احقاق حق آنها هستند.
مردم از روحانی که با ۲۴ میلیون رأی قاطع آنها روی کار آمده، انتظار دارند کابینهای تشکیل بدهد که چهره واقعی آرای آنان را نشان دهد. صدالبته که هر کابینهای با هر مرام و مسلکی باید رویکردی فراجناحی داشته باشد. همانگونه که روحانی، رئیسجمهور همه مردم است و تصمیماتی که میگیرد جنبه ملی دارد. این گفتهها هم بدیهیات است، اما اشکال از اینجا ناشی میشود که عدهای برای منافع خودشان نهتنها این بدیهیات را نادیده میگیرند، بلکه مفاهیم سیاسی را نیز قلب میکنند. ایده «کابینه فراجناحی» قلبِ این مفهوم است. اگر قرار باشد،کابینه فراجناحی شکل گیرد، باید تمام طیفهای سیاسی جامعه حضور داشته باشند. اینکه اصولگرایان توان آن را دارند تا چوب لای چرخ دولت بگذارند و ازاینرو باید آنان را در قدرت شریک کرد، دیگر بهمعنای دفاع از کابینه فراجناحی نیست!
هر دولتی حق دارد کابینهای را شکل دهد که خواسته نهایی مردم است. در اینجا دولت نمیتواند با مخالفان و منتقدان خود با سعهصدر برخورد کند. چنین سعهصدری موجب میشود آرا، حق و سلیقه مردم مخدوش شود. مهمتر از همه اینکه جای منتقدان و مخالفان در کابینه دولت نیست و دولت یکدست و کارآمد میتواند انتظارات مردم را برآورده کند.
اپوزیسیوننوازی با صندلی کابینه، مردم را از دولت روحانی دلسرد میکند. دولت روحانی یا دولتی «متوازن» است یا دولتی «توازنگر». دولت متوازن با چیدمان وزرای شایسته میتواند با کارایی، منتقدان و مخالفان خود را در ردههای پایینتر به مشارکت بگیرد و از نظراتشان بهره ببرد. توصیه به دولت فراجناحی توصیه به روش دولت توازنگر است. دولتی که آنقدر قوی است که میتواند طیفهای منزویِ سیاسی را حمایت کرده و آنان را در دستگاه دولت بالا بکشد. آیا دولت روحانی اینقدر مقتدر است که توازنگری کند؟ اگر دولت روحانی توازنگر است، چرا ابتدا چهرههای کنارگذاشتهشده اصلاحطلبان را که بیش از هر طیفی مستحق برکشیدناند، بهکار نمیگیرد؟ و بر فرض محال اگر کابینهای فراجناحی شکل بگیرد، آیا این کابینه میتواند منویات رئیسجمهور منتخب را پیش ببرد؟
کابینه فراجناحی یعنی کابینهای فئودال که هرکس در حیطه اختیارات خود اربابِ رعایای خویش است. ناگفته پیداست که در چنین وضعیتی هر وزیری هرکجا که دستش برسد باید به جریان خود خدمت کند. این وزرا در لحظات بحرانی دولت به چه کار خواهند آمد؟ اگر آنها به استقبال شکست برنامههای دولت نروند، برای پیشگیری از شکست اقدامی عاجل نخواهند کرد. ازاینرو کابینه فراجناحی قلب یک مفهوم و در تضاد با رأی مردم است. دولت با رأی مردم و به واسطه اصلاحطلبان روی کار آمده است، مجلس نیز اینگونه است. اگر رئیس فراکسیون امید به روحانی رأی مردم را گوشزد میکند، به نمایندگانی که بر کابینه فراجناحی میاندیشند نیز باید گوشزد کند که مردم خود بهتر میدانستند به چه کسانی رأی بدهند. حسن روحانی نشان داده در چینش کابینه دوازدهم قصد دارد با اقتدار بیشتری عمل کند. این سرشت قدرت است، کسی که در قدرت قرار میگیرد، تبعات و نتایج تصمیمات او هرچه باشد به پایش نوشته میشود. روحانی پاسخگوی منشأ قدرت خویش است و منشأ این قدرت مردماند و ازقضا آنچه در میان دولتمردان شایع است، فراموشی این منشأ قدرت است.
دولتمردان نادری به این فراموشی دچار نشدهاند، زیرا دولتمردان گاه تصور میکنند که قیم مردماند و هر تصمیمی میگیرند به خیر و صلاح آنان است. دولت روحانی در دوره گذشته هرگز نه کابینهای فئودالی داشته و نه خود را قیم مردم دانسته است. آنچه مردم را واداشت تا با میل به پای صندوقهای رأی بروند و در کنار همه کمیوکاستیها دوباره به او رأی بدهند، احساس همدلی با دولتی بود که میبایست فرازونشیبهای بسیاری را برای موفقیت پشت سر میگذاشت. اینک مردم چشم دوختهاند به دوره آخر و سراشیبی دولت، تا ببینند این کابینه تا چهحد نشانگر چهره واقعی آنها خواهد بود. مردم نشان دادهاند انتخاب از سر ناگریزی را بهخوبی درک میکنند، اما انتخابهایی را برنمیتابند که هیچ تناسبی با رأی آنان نداشته باشد. دولت روحانی با نگاهی گذرا به سرنوشت دولتهایی که سعی کردند چهره آرای مردم را عوض کنند، درمییابد که این کار تاوان سنگینی برای دولت او و راهِ دموکراسی در ایران دارد. کسانی که پیش و بیش از همه موظف به صیانت از چهره آرای مردماند، مجلسیان هستند و انتظار میرود آنان با پرهیز از منافع شخصی تنها به باورهای مردم فکر کند، همین و بس.
از: شرق