حجت‌الاسلام محمود دعایی: زبان فارسی و اهمیت آن

پنجشنبه, 30ام شهریور, 1396
اندازه قلم متن

حجت‌الاسلام سید محمود دعایی
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به نوای آشنایی، بنوازد آشنا را

اهمیت زبان فارسی، چه به عنوان زبان ملی ما ایرانیان و چه به عنوان زبان دوم جهان اسلام، بر کسی پوشیده نیست. در این زبان که برآمده از فعالیت همه اقوام ایرانی در طول تاریخ است، شاهد ظهور و بروز ادبیاتی هستیم که نه‌تنها گل سرسبد فرهنگ ماست، بلکه پرچم‌دار آثار علمی، هنری و فرهنگی ادبیات سرزمین‌های پیرامونی ما از قبیل شبه‌قاره هند، امپراتوری پهناور عثمانی و جهان عرب نیز بوده و برای غربیان هم در قرون اخیر مایه آموزش و الهام ‌بوده است. در این میان، بنا به دلایلی، «شعر»، جایگاه منحصربه‌فردی داشته و رکن استوار ادبیات فارسی بوده است. از رودکی و فردوسی تا نظامی و خاقانی؛ از سعدی و مولوی تا حافظ و جامی؛ از صائب و بیدل تا بهار و شهریار و برومند و از نیما تا سایه و سرشک و اخوان، به قول سپهری: «شاعران، وارث آب و خِرد و روشنی‌اند».اگر قدیمی‌ترین متن مکتوب ایرانی را سروده‌های زردشت در نظر بگیریم، ‌پیشینه شعری ما قدمتی حدودا سه‌هزارساله می‌یابد؛ ٣٠ قرنی که خوشبختانه تا امروز، مستمر و به‌هم‌پیوسته است و این شاید در تمام جهان بی‌نظیر باشد. همچنان که می‌توانیم به این سابقه طولانی ببالیم، می‌توانیم به محتوای ژرف و انسان‌ساز این گنجینه گران‌بار و گران‌بها نیز مفتخر باشیم. چه آنجا که زردشت، حق تعالی را «خدای دانش و خرد» (اهوره‌مزدا) معرفی می‌کند و به ستایش او و آفریده‌هایش می‌پردازد و طبیعت‌دوستی را با نگاه به «آیات الهی»، تا مرز طبیعت‌پرستی پیش می‌بَرد؛ چه آنجا که حکیمِ فرزانه توس، خِردنامه‌اش را در قالب حماسه ملی عرضه می‌کند و چه آنجا که سعدی شیرین‌سخن، حماسه اخلاقی بوستان را ساز می‌کند و چه آنجا که مولانای شگفتی‌آفرین، به‌راستی بزرگ‌ترین حماسه معنوی جهان را به این زبان و به همگان ارزانی می‌دارد. در شعر فارسی که حاصل پیوند آموزه‌های اسلامی با تاریخ و تجربیات ایرانی است، از زندگی ساده روزمره دشت‌بانان و روستاییان گرفته تا زندگی آرمانی حکیمان و عارفان، از ابتدایی‌ترین احساسات و خواسته‌ها و بایسته‌های حیات ظاهری تا پیچیده‌ترین رویدادها و عمیق‌ترین مسائل هستی‌ و معرفتی و پاک‌ترین عواطف روحانی و معنوی، نشانه‌ها و شواهد فراوان می‌یابیم.از «رودکی» ـ پدر شعر پارسی ـ شادمانه‌زیستن را می‌آموزیم؛ از «فردوسی» خِردورزی و میهن‌دوستی را و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی را در بیرون و درون؛ از «فرّخی» نیز زبانِ نرم و روان را که البته «اَنوری» تکمیلش کرد و «سعدی» آن را به اوج رساند و به اخلاق و عرفان آراستش. اگر «نظامی» از عشق زمینی می‌گوید، «مولوی» آن را به آسمان می‌برد و «حافظ» رازآلودش می‌‌کند. در این مسیر، تازیانه‌های سلوکی «سنایی» و «عطار» است که نواخته می‌شود و راه می‌برد.

از عرفان مردمی و بی‌آلایش «باباطاهر» و ساده‌گویی‌های «فائز» تا شور و مستی عاشقانه «عراقی» و «فروغی» و «هاتف اصفهانی»، از اندیشه‌های فلسفی «خیام» تا نازک‌خیالی‌های «صائب» و «بیدل»، از طنز و ریشخند اجتماعی «عُبید» تا تلخ‌گویی و ظلم‌ستیزی «ناصرخسرو» و مَراثیِ «محتشم»، از سرمستی «مهستی گنجوی» تا اندرز نجیبانه و غمخواری مادرانه «پروین»، از زاهدانه‌های «نظامی گنجوی» تا عاشقانه‌های «سعدی» و ریاستیزی «حافظ»، از اجتماعیّات «عارف» و «عشقی» تا حماسه‌سازی‌های «بهار» و «ادیب»، از انبوه سنت‌گرایان تا خیل نوپردازان، همه و همه را در این گنجینه پربار شعر پارسی می‌توان یافت و سیراب شد.

از رودکی بشنویم که:
شاد زی با سیاه‌‌چشمان شاد/ که جهان نیست جز فَسانه و باد
ز آمَدِه، تنگ‌دل نباید بود/ وز گذشته نکرد باید یاد

از فردوسی حکیم بیاموزیم که:
ستم، نامه عزلِ شاهان بوَد/ چو دردِ دلِ بی‌گناهان بُوَد
نباشد جهان بر کسی پایدار/ همه نام نیکو بوَد یادگار
ستایش نبُرد آن که بیداد بود/ به گنج و به تختِ مِهی شاد بود
گسسته شود در جهان کام اوی/ نخواند به گیتی کسی نام اوی

با حکیم نظامی همدل شویم که:
همه عالم، تن است و ایران، دل/ نیست گوینده زین قیاس، خَجل
چون که ایران، دلِ زمین باشد/ دل ز تن به بوَد، یقین باشد

و از سعدی، این پیر جهان‌دیده سردوگرم‌چشیده بپذیریم که:
نام نیکو گر بماَد ز آدمی/ به کزو ماند سرای زرنگار
نام نیک رفتگان ضایع مکن/ تا بماند نام نیکت پایدار
از درون خستگان اندیشه کن/ وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح/ سخت گیرد ظالمان را در حصار

و با «شهریار» که با مهربانی تمام، درس نوع‌دوستی می‌دهد، هم‌صدا بگوییم:
آدمیان، شاخه و برگِ هَمند/ کاین‌همه، از یک تنه آدمند
جمله برادر به هم و خواهریم/ کاین‌همه از یک پدر و مادریم
شرطِ اخوّت نه ستمکاری است/ حقِّ برادر، همه غمخواری اَست
شرط بوَد با همه یک‌روشدن/ درد بشر دیدن و دارو شدن
رسمِ خودی با همگان داشتن/ خود، همگان را خودی انگاشتن

از: شرق


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.