آلمان:”تکنولوژی و بنز”/فنلاند:”نظام آموزشی برتر”/برزیل:”قهوه و فوتبال”
آیا مسؤولان و مردم کشور ما به کلمه یا کلمات کلیدی که در پی نام “ایران” در ذهن مردم جهان متبادر می شود،برنامه ای دارند؟/چندی پیش، سفری به بلغارستان داشتم؛ در فرودگاه زنی میانسال وقتی فهمید ایرانی هستیم،با شوق و ذوق گفت:”اُاُاُ… اصغر فرهادی!”
جعفر محمدی – “بهتر است کشور من در جهان به چه چیزی شناخته شود؟” به عبارت دیگر” وقتی یک شهروند خارجی، نام کشور مرا می شنود، اولین چیزی که به ذهنش می رسد، کدام کلمه یا کلمات است؟”
این، مهم ترین سؤالی است که همه مدیران یک کشور به ویژه مقامات ارشد آن، باید مدام بدان اندیشه کنند و درباره اش برنامه ریزی و عمل کنند.
مقامات کره شمالی، این کار را کرده اند؛ آنها تصمیم گرفته اند وقتی کسی در دنیا نام کشورشان را می شنود، “بمب اتمی” به ذهنش متبادر شود.
در مقابل وقتی نام کره جنوبی در جای جای جهان شنیده می شود، کلماتی مانند سامسونگ، ال جی و هیوندایی با آن همراه می شود.
آلمان، نام “تکنولوژی و بنز” را به ذهن متبادر می کند؛ فنلاند، یادآور “نظام آموزشی برتر” است، برزیل، دو کلمه “قهوه و فوتبال” را به یاد می آورد، هلند، “باغ های گل و دام های برتر”، فرانسه، “فرهنگ، هنر، مد و توریسم” ، افغانستان ، “تروریسم و مواد مخدر” ، امارات “دوبی ، تجارت آزاد و هواپیمایی امارات” و قطر، “گاز” را به ذهن متبادر می کنند و … .
این نام ها، تصادفی با برند کشورها پیوند نخورده اند؛ هر کدام از این ها محصول عملکرد مدیران و مردم آن کشورها هستند.
حال سؤال این است: آیا مسوولان و مردم کشور ما به کلمه یا کلمات کلیدی که در پی نام “ایران” در ذهن مردم جهان متبادر می شود، برنامه ای دارند یا حتی فکرش را کرده اند؟!
چندی پیش، سفری به بلغارستان داشتم؛ در فرودگاه زنی میانسال از دخترم پرسید: از کدام کشور آمده اید؟
وقتی فهمید ایرانی هستیم، لبخندی زد و با شوق و ذوق و لهجه خاص خودش گفت: “اُاُاُ… اصغر فرهادی!”
برایم خوشحال کننده بود که نام کشورم نه با سلاح هسته ای و نقض حقوق بشر و … که با نام یک هنرمند بزرگ و محبوب همراه می شد.
در روزهای بعد، با یک مرد لهستانی آشنا شدم که تعمیرکار خودرو بود؛ او وقتی نام ایران را شنید، کمی مکث کرد و گفت: آهان! در کشورتان جنگ است؟!
برایش توضیح دادم که ایران سه دهه قبل با عراق می جنگید، آن هم در مناطق مرزی و الان ۳۰ سال است که جنگی وجود ندارد. او رابه ایران دعوت کردم و پاسخ داد: شاید در تعطیلات بعدی.
چند سال پیش نیز یک راننده تاجیک در شهر دوشنبه، ایران را به احمدی نژاد می شناخت و او را می ستود که خوب مقابل آمریکا ایستاده است.
در ترکیه نیز پیرمردی تا فهمید ایرانی ام، بلافاصله وضعیت زنان در ایران را مورد انتقاد قرار داد.
هدف از این خاطره گویی ها این است که یادآور شوم که بالاخره قرار است نام ایران با چه کلماتی همراه باشد؟ شعر و حافظ؟ فرهنگ و تمدن کهن؟ توریسم؟ تروریسم؟ هنر و سینما؟ نقض حقوق بشر؟ منشور کوروش؟ فرش و پسته و گلاب؟ جنگ؟ سرزمین چهار فصل؟ تقابل با آمریکا؟ کُشتی؟ مهربانی و مهمان نوازی؟ موشک؟ یا … ؟
برنامه ریزان و مدیران کشور و البته مردم ایران باید هم اندیشی کنند به این سؤالات پاسخ دهند: می خواهیم نام کشورمان با چه کلماتی در ذهن مردم جهان همراه شود؟ برای رسیدن به این هدف راهبردی چه کارهای باید کرد و از چه کارهایی باید دوری گزید؟ همراهی چه کلماتی با نام ایران، آزارمان می دهد؟ چه برنامه ای برای جدا کردن مفاهیم منفی از نام کشورمان باید اجرایی کنیم؟ هر بخش از حکومت و نیز مردم، چه وظایفی برای رسیدن به این اهداف دارند؟ چگونه این روند پایش شود؟
فراموش نکنیم که دنیا امروز، دنیای برند است و اگر برند ایران با تداعیات زیبا همراه باشد، هم اعتبار و حیثیت چند هزار ساله مان حفظ می شود و هم این همنشینی هدفمند مفاهیم، می تواند تبدیل به قدرت و ثروت برای ملت ایران شود.
از: عصر ایران