از آقای محمد نوریزاد ویدئویی دیدم که باعث تاسف بود. در این ویدئو ایشان به سفر خامنه ای به مناطق زلزله زده اشاره کرده بود و این که «احتمالا» بدل خامنه ای به جای خودِ او به این سفر رفته است. البته آقای نوریزاد این موضوع را قطعی قلمداد نکرده و اظهار داشته که بر فرض هم که بدل خامنه ای به کرمانشاه رفته باشد، در این موضوع ایرادی نیست. در تاریخ بزرگان دیگری هم بوده اند که در زمان
حاکمیت شان، بدل داشته اند و در موارد خطرناک آن ها را به خدمت می گرفته اند.
آقای نوریزاد یک درجه هم از احتمال فراتر می رود و به شخصی به نام «میر طاهر» اشاره می کند که بدل خامنه ای می تواند باشد.
نقطه ی اوج ادعای نوریزاد بیان این داستان است که برای مشخص نشدن اصل و بدل، «احتمالا» دست بدل را عمل کرده اند تا به شکل ناقص در آید و در اثر حرکت دست سالم مشخص نشود که او بدل است!
این داستان نخستین بار با نشان دادن دو عکس از خامنه ای و تفاوت میان گوش اصل با بدل در سطح نت منتشر شد و صحبت های نوریزاد بعد از انتشار این عکس بود؛ صحبت هایی که اگر بر زبان نمی آمد، هم برای نوریزاد و هم برای مخالفان حکومت اسلامی بهتر بود!
این که آقای نوریزاد طرح «احتمال» کرده است دلیل خوبی برای گریز از مسوولیت سخنان نیست. هر کس می تواند هزاران احتمال به خامنه ای نسبت دهد و راست و دروغ را در ظرف «احتمال» بگنجاند.
ولی موضوع، فراتر از طرح یک احتمال است. حرف یک مخالف حکومت اسلامی باید سنجیده و مبتنی بر مدرک و در صورت فقدان مدرک مبتنی بر عقل و منطق باشد.
برای مردم ما، آن چه بیش از هر چیز اهمیت دارد، تکیه بر راستی و درستی مخالفان حکومت است. چیزی که در طول ۴۰ سال گذشته از دست رفته راستی و درستی است؛ اعتماد به خرد و کلان در درون حکومت و خارج از آن است.
ممکن است عوام خود را با داستان های شگفت انگیز سرگرم کنند ولی این دلیل بر اعتبار آن داستان ها و موجب افزایش علاقه ی مردم به داستان سرایان نمی شود. مردم ما، حتی آنان که با علاقه به داستان های عجیب غریب علیه مسوولان حکومت گوش می دهند، به راستی و درستی کسانی که مخالف سیاسی نامیده می شوند اهمیت می دهند. آن داستان ها مشغولیت است و اعتباری به گوینده نمی دهد.
مخالف سیاسی، نیاز به انجام کار خاص و محیر العقول ندارد. نیازی نیست که مخالف سیاسی از هر موضوعی، داستانی بسازد و بخواهد آن را «به خورد» مردم بدهد. منطق داشتن، وزین بودن، پیگیری، پایداری و استواری اساس کار سیاسی ست. گروه های بسیاری آمده اند و خواسته اند با عمل ساختگی و نشان دادن تصنعی خود در عرصه ی مبارزه، کار تغییر حکومت را سریع تر کنند ولی نتیجه ی عکس گرفته اند.
امروز ما می بینیم که پرستو فروهر، سالی یک بار برای برگزاری مراسم یادبود پدر و مادرش به ایران می رود. حکومت با این مراسم بر خورد می کند. قرار نیست در این مراسم اتفاقی بیفتد. قرار نیست پرستو سخنرانی داغی ایراد کند یا شرکت کنندگان در این مراسم دست به عملیات خاصی بزنند.
اما حکومت از همین مراسم آرام می ترسد. از همین مراسم آرام وحشت دارد. حکومت بعد از سال ها ممانعت، امسال اجازه داد که این مراسم در آرامش برگزار شود. عده ای در این مراسم شرکت کردند. ماموران امنیتی جزو تصویربرداری کار دیگری انجام ندادند و مزاحمتی برای شرکت کنندگان به وجود نیاوردند.
همین مراسم به ظاهر بی سر و صدا، کمر حکومت را می شکند. این حرکت بر راستی و درستی استوار است. واقعیت زشت حکومت را نشان می دهد. صدای مورد ظلم قرار گرفتگان را به گوش مردم می رساند. این سکوت، فریاد است. نیازی به حرف زدن های بیهوده و داستان سرایی های شگفت انگیز نیست. همین که مردمی بیایند و یاد و خاطره ی فروهر ها را گرامی بدارند برای تَرَک انداختن بر کاخ در هم ریخته ی حکومت کافی ست.
خامنه ای نیازی به بدل ندارد. برای درک این مطلب نیازی به طرح احتمال نیست. احتمالی که بتواند دست میرطاهر را کج کند، قطعا در زمینه ی صدا و نحوه ی صحبت کردن خامنه ای کم خواهد آورد و احتمال دهنده را فردی سبک و در سطح عوام معرفی خواهد کرد.
راستگو باشیم و اعتماد مردم را از دست ندهیم؛ بقیه ی کارها در طول زمان به نفع مخالفان حکومت خواهد شد…
از: گویا