یکپارچگی سر زمینی، خط قرمز ایرانیان

شنبه, 7ام بهمن, 1391
اندازه قلم متن

khosrow seifخسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران
6 بهمن ۱۳۹۱

پس از دو جنگ روسیه علیه ایران،دوقرارداد ننگین گلستان(۱۱۹۲-خورشیدی-۱۸۱۳ میلادی)و ترکمانچای (۱۲۰۶ خورشیدی- ۱۸۲۸ میلادی) برایران تحمیل شد که بنا بر آن بخش های بزرگی از خاک ایران از جمله اران(جمهوری آذربایجان امروز!)و قره باغ،گنجه،شکی،شیروان،قبه،دربند،بادکوبه،گوگچای ایراوان،آغداش، تفلیس،گروسی، بولاخ،لنکران،سالیان،اردوباد(علاوه برمنطقه ی اران،تمام داغستان وگرجستان وقسمتی از مغان وآستارا وتالش)به اشغال روسیان درآمد و ایران مجبور به پرداخت غرامت جنگی ودادن امتیازات بسیار سیاسی،اقتصادی و نظامی و محدودیت در دریای مازنداران گردید.

انگلستان،رقیب روسیه نیزکه دربسیاری موارد دست در دست روسیه داشت با تحمیل جنگ هایی به ایران،هرات را از میهن جدا نمود،جزیره ی ایرانی خارک را تصرف کرد و بوشهروبخش هایی از جنوب خوزستان وسراسرحاشیه های جنوبی فارس وجزایر بحرین،تنب کوچک وتنب بزرگ وابو موسی و چند جزیره ی دیگر ایرانی را به اشغال خود درآورد. در اثر توطئه ی انگلیس و روسیه بخش هایی از شرق و شمال شرقی ایران نیز از میهن جدا گردید. دوکشورمذکوربا انعقاد قراردادی محرمانه( ۱۹۰۷) ایران را به دو منطقه ای نفوذ تقسیم کردند و پس از جنگ جهانگیر اول،انگلیسی ها بعضی ازعشایرو قبایل خوزستان،فارس و بلوچستان را تحریک به تجزیه طلبی نمودند و به انواع سلاح مجهز کردند. پس ازکشف نفت درایران،حق انحصاری استخراج و فروش نفت عملا در دست انگلیس ها قرار گرفت و روس ها نیزادعای نفت شمال کشور را مطرح کردند.

در جریان جنگ جهانگیر اول،علیرغم اعلام بی طرفی ایران، قوای روسیه وعثمانی وارد خاک ایران شدند وآذربایجان را اشغال کردند و خسارت های جانی و مالی بسیاری به بارآوردند اما مردم دلیر و از جان گذشته ی آذربایجان متحدویکپارچه دربرابراشغالگران مقاومت کردند وآنان را به عقب نشینی وادار نمودند. اگر چه با شکست امپراتوری عثمانی درجریان جنگ و ازبین رفتن امپراتوری روسیه و مقاومت مردم آذربایجان،نقشه ی جدایی این بخش از میهن ما و الحاق آن به یکی از دو قدرت مزبور بی نتیجه ماند ولی جانشینان آنان یعنی ترکیه و شوروی همچنان آزمندانه به آذربایجان چشم دوخته بودند آن چنان که ترکیه با ادامه سیاست های پان ترکیستی و شوروی با زیر پا نهادن قول خود مبنی بر الغای قراردادهای گلستان و ترکمانچای و با اتخاذ روش های جدید پان ترکیستی/مارکسیست لنینیستی توطئه های پیشین خود را پی گرفت و همچنان در پی اجرای وصیت نامه پتربرآمد تا با اشغال ایران خود را به آب های گرم خلیج پارس برساند.

زمامداران حکومت برآمده از انقلاب بولشویکی ۱۹۱۷ با ادامه اشغال “اران”نام جعلی جمهوری سو سیالیستی آذربایجان شوروی برآن نهادند تا با برقراری جمهوری آذربایجان،آذربایجان ایران و جمهوری مجعول آذربایجان (اران)یکی شوند. قصد پان ترکیست های فاشیست /مارکسیست لنینیست از عوض کردن نام اران و نامیدن آن به جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی ظاهرا آن بود که به زعم آنان مردم آذربایجان جنوبی! به خلق آذربایجان شمالی! بپیوندند وازمزایای بی شما ر بهشت موعود! بولشویکی بهرمند شوند، در صورتی که هدف آنها جدا کردن آذربایجان و وارد کردن آن به جهنم ساخته و پرداخته ی دارو دسته ی تزارهای سرخ دیکتاتور،و خفه کردن هر گونه اعتراض و فریاد آزادی خواهی و سر کوب خیزیش های ایران گرایی در قفقاز که بازگشت به ایران را آرزو می کردند بوده است.

در جریان جنگ جهانگیر دوم،قوای متفقین که از مدت ها قبل خود راآماده حمله به ایران کرده بودند در سوم شهریور ۱۳۲۰ از شمال،غرب و جنوب بدون آنکه با مقاومتی جدی روبرو شوند به کشور ما یورش آوردندودراندک زمانی توانستند مقاومت های پراکنده ی مردم و برخی ازارتشیان میهن پرست را درهم بکشنند و به بهانه رساندن سازو برگ نظامی به شوروی،میهن ما را اشغال نمایند. قدرقدرت قوی شوکت را به تبعید روانه کردند و در پی آن فرماندهان بله قربان گوی که سالها به اطاعت از دیکتاتوری خو گرفته بودند هر یک به گوشه ای خزیدند وآنچه بر جای ماند میهن مجروح بود که حضوربیگانگان را درجای جای سر زمین خویش نظاره می کرد. و ملتی مظلوم که از جوراستبداد و استعمار می نالید و از درد به خود می پیچید و پایمال کردند استقلال میهن را بر نمی تابید.

انگلستان،شوروی و آمریکا بر همه ی اوضاع و مملکت چیره شده بودند و هر کدام ازآنها با اتخاذ شیوه های گوناگون در پی تحکیم موقیعت خویش برمی آمدند تا بتوانند پس از پایان جنگ، درمیهن ما باقی بمانند و منابع این سرزمین را بیش از پیش به تاراج ببرند وازموقیعت استراتژیک ایران برای پیشبرد سیاست های استعماری بهره گیرند . انگلستان بر نفت جنوب ایران چنگ انداخته بود وآمریکای تازه نفس با تمام قدرت منافع خویش را جستجو می کرد و شوروی نیز به کمترازمتحدان خود قانع نبود و برای این کار تصمیم جدی مبنی بر دست اندازی به ایران را گرفته بود هر چند به قیمت تکه تکه شدن ایران تمام شود.

خشم روز افزون ملت ایران و تنفرمردم از حضور اشغالگران از سویی و نیز شرایط جهانی از سوی دیگر موجب شد که بر اساس مفاد معاهده ی سه جانبه ی ایران،اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان (بهمن ۱۳۲۰ –ژانویه ۱۹۴۲)،متفقین پذیرفتند که ظرف شش ماه پس از پایان جنگ خاک ایران را ترک نمایند پس از شکست آلمان در اردیبهشت ۱۳۲۴ و شکست ژاپن در ۱۱ شهریورهمان سال، جنگ جهانگیر دوم پایان یافت و متفقین می بایست به قول خویش وفا کنند وقوای خود را ازایران خارج سازند. اما مطامع استعماری و امپریالیستی اشغالگران صفحات جدیدی بر روی ملت ایران می گشود. انگلستان نفت جنوب را در اختیار داشت،آمریکا خواهان نفت بلوچستان بود و شوروی نفت شمال کشور شامل استان های خراسان مازندران و گیلان وآذربایجان را می خواست که البته طومار همه این زورگویی ها در جریان نهضت ملی ایران و ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق در هم پیچیده شد.

در ۱۶ امرداد ۱۳۲۴ یعنی ۲۶ روز پیش ازپایان جنگ جهانگیر دوم،استالین برای رسیدن به هدف های سلطه جویانه خویش،فرمانی خطاب به دست نشاندگان خود صادر کرد که طی آن می باید اقدامات تجزیه طلبی برای ایجاد منطقه ی خود مختار ملی آذربایجان و هم زمان جنبشهای تجزیه طلبی جداگانه دراستا ن های گیلان،مازندران،گرگان، خراسان و کردستان انجام گیرد که درپی آن در روز دوازدهم شهریور ۱۳۲۴ یعنی یک روز پس از پایان جنگ،میرجعفر پیشه وری موجودیت “فرقه دموکرات آذربایجان “را اعلام کردوهم زمان تشکیلات ایالتی حزب دست نشانده توده به طور کامل به آن فرقه ی تجزیه طلب پیوست . هجوم گسترده نظامیان شوروی به همراه دست نشاندگان آن کشور که به انواع سلاح ها مجهز بودند به شهرتبریز در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ موجب سقوط آن شهر در دست فرقه ی دموکرات گردید که در جریان آن صد ها تن از مردم بی گناه کشته و مجروح شدند.
تبریزوتمامی آذربایجان به مقاومت برخاست تا باردیگر یاد آور دلاوری های بی شمار خود دربرابر بیگانگان باشد که درطی قرن ها نا امید ازهجوم های بی ثمر،سرخویش گرفتند و به لانه های سست پایه ی خود بازگشتند . تمام مردم ایران به حمایت ازهم میهنان آذربایجانی خود پرداختند و همگان فریاد ها و مشت ها را هماهنگ با همراهی نیروهای سلاحدارو دلیر میهن بر سر دشمن و دست نشاندگان حقیرش کوبیدند وآن دیکتاتور که چشم طمع به میهن ایرانیان دوخته بود همراه تفنگ به دستان بزدل روسی و پیشه وری و یارانش از ایران گریختند. شرایط جهانی نیز این گونه دست اندازی ها به سر زمین ملت ها را نمی پسندید و اشغال آذربایجان را محکوم می کرد. آذربایجان در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ از چنگال پان ترکیست های فاشیست/مارکسیست لنینیست آزاد شد تا گواهی باشد بر جان فشانی های مردمی که نمی خواهند از ملت خویش جدا شوند و نمی خواهند میهن خود را در بند بیگانگان ببینند.

آن گاه که مردم ایران متحد و آگاه یکپارچه و بالنده همراه با حکومتی،مسئول وپاسخگو و متعهد دربرابر حقوق تاریخی ملت ایران باشند و دست در دست هم نهند وبه استقلال این سرزمین بیاندیشند و برای حفظ آن به جدید ترین ابزارتدافعی مجهز شوند و گوهر انسانیت را پاس دارند و زیست سر فراز ملت ایران را در جهان ملت ها هدف اصلی قراردهند و ارج نهادن به هر فرد میهن دوست ایرانی را برابر همان آرمان ها ی تاریخی ملت به شمارآرند و پذیرای مسئولیت هایی شوند تا نظمی نوین در جهان برپا دارند که درآن هیچ جنگ و خونریزی درعرصه ی گیتی روی ندهد و هر زورگیری رامجازاتی کوبنده وآهنین شایسته باشد درآن صورت هیچ بیگانه ی پلید اندیشی را یارای آن نیست که حتا خیال تجاوز به میهن مقدس ایران را درسر بپروراند چه رسد به آن که پای در رکاب ستمگری نهد و به خاک اهورایی ایران بتازد و بخش هایی ازآن را مجروح،اشغال و یا جدا کند.

بنا برآموزه های ملت گرایی ایرانی،برای حفظ یکپارچگی ایران،همه ی مردم در هر زمانی باید خود را مسئول در برابر ملت که همان مردمان گذشته حال وآینده ی باشنده درفلات ایران هستند بدانند و حکومت ها بایسته است به وظیفه هایی که برگردن شان نهاده شده با راستی و درستی عمل کنند و نگهبان تمامیت سرزمینی واستقلال میهن باشند و اگرجزاین کنند و درانجام مسئولیت های خویش تعلل ورزند و یا فقط در پی حفظ موقیعت خویش و بهره گیری از مردمان باشند دیر زمانی نمی گذرد که بیگانگان آزمند در پی دسیسه های اهریمنی خویش برآیند.

تاریخ دویست ساله ی گذشته ی ایران به روشنی نشان می دهد که به سبب نا آگاهی مردم از حقوق اجتماعی و تاریخی خود و خیانت های گوناگون حکومتگران وابسته، پلید، ستمگر، ناشایست و بدفرجام بخش هایی از میهن ایرانیان دراثریورش استعمارگران بیگانه ی متجاوز جدا شده است و اکنون نیز اگر به فرمان های غیر قابل تغییر ملت گوش فراندهیم واز گذشته عبرت نگیریم و خود را برای مقابله با هر گونه دست اندازی دشمن آماده نکنیم ممکن است به سر نوشت پیشینیان خود مبتلا شویم که نتیجه ی آن نفرین آیندگان است و داغ ننگ همیشگی بر چهره ی کسانی که خطر را می بینند و به وظیفه ی خود عمل نمی کنند و مات و مبهوت روزگار می گذارانند . اگر چه بسیارند کسانی که وطن را عاشقانه دوست دارند وآن را می ستایند و وظیفه ی خود را در پیشگاه ملت ایران صمیمانه انجام می دهند و جز سر فرازی ایران پاینده به چیزی دیگر نمی اندیشند.

به تمام بیگانگان و تجزیه طلبان و عوامل کژاندیش که چشم طمع به سر زمین اهورایی ما داشته باشند یادآور باید شد تا ملت ایران زنده است با پیروی از فرمان های برآمده از تاریخ خود،پاسدار استقلال و شرف وآزادی ایران بزرگ خواهد بود و ایران یکپارچه و سر فراز و نیرومند به زندگی جاودانه خویش در جهان ملت ها ادامه خواهد داد.

و این نغمه های شوم که این روزها از شیپور بدآهنگ رسانه های بیگانه دمیده می شود می تواند هشداری برای ملت ایران تلقی شده تا نسبت به رویدادهای پیرامونی میهن خویش آگاه تر از گذشته باشند.

دامن زدن به مقوله ی محرومیت های سیاسی و اقتصادی هم میهنان ما در ناحیه خوزستان از سوی افرادی معلوم الحال و مزدورچه اهدافی جز تفرقه افکنی را می تواند در پی داشته باشد؟این اشخاص وابسته و نا سپاس که سالهاست برای خوش رقصی به اربابان از هیچ اقدام ضد میهنی و فرومایگی دریغ نکرده اند چگونه می توانند نماینده بخشی از ملت ایران باشند؟و اساسا این نمایندگی خود خوانده را چه کسی جز اربابانشان به آنان عطا نموده؟

ملت ایران در طی هزاره ها همچون رنگین کمانی از تیره های باشنده ایرانی در نهایت صلح و همبستگی در کنار هم زیسته اند و هر گاه نیز که دشمن متجاوز اندیشه دست اندازی به مام میهن را داشته همه در کنار هم، همچون پیکره ی واحدی به مبارزه با متجاوز بر خاستند که نمونه بارزآن هشت سال نبرد میهن پرستانه ایرانیان ازهرتیره و تباری در کنارهم میهنان مرز نشینان کشور بوده است.

عرب زبانان هم میهن ما چگونه باید بپذیرند که چنین افرادی می توانند باز گو کننده خاست های مدنی و سیاسی آنان باشند در شرایطی که می بینند وآگاه هستند، این وابستگان دست دردست بیگانه کمر به چند پاره نمودن میهنشان بسته اند و در پی راه اندازی اختلافات قومی و نژادی و جنگ داخلی هستند.

آیا رویداد های سلسله وار تفرقه افکنانه در طی یک سال گذشته بدون برنامه می توانسته باشد؟تحرکات ترکیه و جمهوری جعلی آذربایجان در حمایت از پان ترکان فاشیست ،حمایت های گسترده مالی و لجستیکی عربستان و قطراز تروریست ها ی تجزیه طلب در جنوب و شرق ایران و همچنین حمایت های گسترده رسانه هاو بنگاه های خبری غربی از این جریانات وابسته آیا بی هدف می توانسته باشد؟بی گمان چنین نیست و در پس این اقدامات نا بخردانه و شوم دسیسه هایی برای ضربه زدن به تمامیت سر زمینی کشور و همبستگی ملت ایران نهفته است.

در گستره سر زمینی ایران اگر محدودیتی نیز وجود داشته باشد این محدودیت ها منحصر به یک حوزه جغرافیایی خاص نیست و تمام ملت ایران از پایتخت تا دور افتاده ترین نقاط این کشور با این محدودیت ها دست به گریبان هستند و البته به تناسب هایی کمتر یا بیشتر.

امروزه در یک برنامه مدون، دول بیگانه ازآمریکا و انگلستان تا ترکیه و عربستان و کشورک قطر با تمام امکانات خویش در حمایت از مزدوران تجزیه طلب پا به میدان نهاده اند تا آرزوی دیرینه خویش را عملی سازند و در این هم آوایی شوم عده ای دانسته و یا نا دانسته در کسوت دفاع از دموکراسی و حقوق بشردردام این بازی خانمان براندازافتاده و با دستان خود تیشه به ریشه مام میهن می زنند.

روزی چندین مقاله در باره فدرالیسم و قوم گرایی و یا هویت طلبان قومی نگاشته می شود و به همین میزان نیز مصاحبه های گوناگون و کنفرانس های متعدد روی می دهد. تا با ملت سازیهای جعلی، اینگونه وانمود کنند که در ایران تبعیض قومی و نژادی وجود دارد. در شرایطی که به اثبات تاریخ چند هزاره ساله، ایرانیان هیچگاه و تحت هیچ شرایطی دارای احساسات قومی و نژادی حتا نسبت به خون آشام ترین دشمنانشان نیز نبوده اند .آیا ملت تاریخ ساز ایران به عنوان ملتی که در طول تمام تاریخش حتامخالف برده داری بوده می تواند نژاد پرست و ستمگر باشد؟

هزاران سال است که تمام تیره های ساکن در فلات ایران به دوراز تعصبات اینچنینی که مرسوم دنیای غرب و کشورهای نا متمدن است به مسالمت زیسته اند و آنگاه دست به سلاح بردند که مورد یورش دشمن خارجی قرار گرفتند. چنین ملتی خردمند ترازآنی است که بخواهد اسیر دست، اندیشه های ضد بشری گردد.

باید باور داشت ملتی با چنین پیشینه ای پرافتخار هیچگاه وارد این بازیهای بیگانه ساخته نشده و نخواهد شد ودرشرایط کنونی نیز با هوشیاری از چالش های ایجاد شده توسط دشمنان بیگانه و ایادی آنان سر بلند برون خواهد آمد و به جهانیان ثابت خواهد نمود که ملت صلح طلب ایران، تمامیت سر زمینی را به عنوان خط قرمز خود دانسته و با هرگونه اقدامی که بخواهد،خدشه ای به یکپارچگی سر زمینش وارد سازد با تمام توان به مبارزه برخواهد خواست تا دشمنان متجاوز را درس عبرتی باشد،و این است راز مانایی ایران چندین هزار ساله.

ایران پا بر جاست تا گیتی به پاست

پاینده ایران


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۴ نظر

  1. متاسفانه بعضی از شماها بجای اینکه در نظر بگیرید فدرالیسم راهی برای جلوگیری از تجزیه و پاره پاره شدن ایران است همچنان حرف خودتان را میزنید و حتی یکبار از حق دیگر هموطنان غیر فارس زبان برای تحصیل به زبان مادری سخن نگفتید .
    ایا این همان فاشیسم نیست ؟
    متاسفانه شما دموکراسی و آزادی را فقط برای خود میخواهید .

  2. خیلی نگران هستید و خط قرمز دارید،خط قرمز غیر فارسها را رعایت کنید،آقایان خیلی روشنفکر و دمکرات.شما خود اشغالگر هستید،غبر فاسها را در محرومت محض فرهنگی و اقتصادی قرار داده اید.ارزشی برای هویت ،وجود ،فرهنگ و زبان مادریشان قایل نیستید،چگونه شعار دمکراسی میدهید و خط قرمز تعیین میکنید.تبعیض نژادی و قومی که در ایران اعمال می شود، در هیچ جای دنیا مساهده نمی شود.ارتجاعی ترین و زشت ترین نوع استبداد تحمیل فرهنگ و زبان خود به دیگران و خواستن از انها برای فراموش کردن هویت،زبان مادری و فرهنگ دیگر اقوام و ملتهاست.یا چون شما فارس تشریف دارید و برای اموزش دمکراسی به غیر فارسها و ملل،از اسمان نازل شده اید،اشکالی ندارد.و به قولی مرگ خوب است برای همسایه.لطفا تفصیر را بگردن اخوندها نبندازید،چون ابنها مدعی اسلام هستند،ابن همه بلا را بر سر غیر فارس اوردند،وای به روزی که شما ملی گراها،حاکم شوید،که خیلی دوست دارید سیاست رضاخان الدنگ را اعمال کنید.

  3. یک دوستدار ایران همیشه جاوید

    با سپاس از نویسنده این نوشته ,جناب خسرو سیف .براستی که خط قرمز مردم سرافرای ایران یکپارچگی آن است و برای آن آماده هر جانفشانی هستند.اما در پاسخ به دو نوشته بالا که هردو نیز بی شک پان تشریف دارند (َآنهم از گونه ترکش) , براستی در پاسخ به شماها که همیشه همه ی نوشته هایتان یک کلی گویی بیهوده و بی پایه است و بگفته یکی دوستدان فوتبالی روپایی با کلمات است چه باید گفت ؟!! یکمی گفته خط قرمز غیر فارسها , این خط چیست مگر از آذربایجانی های همیشه هم میهن , ترکی را سوا کنیم , فرهنگش هویتش تاریخش استورهایش و… با من کرد , من فارس من لر من گیلک چه تفاوتی دارد (کاری به تاریخ سازی خنده دار !!! پانترکها ندارم) که زنده یاد شهریار به درستی گفته :” ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان ” دومی گفته آبادانی آذربایجان مال زمان پیشه وری (وطن فروش و توده ای و عامل شوروی) است میشه بفرمایید این سلسله حکومت پیشه وری چند ده سال و شایدم چند سده حکومت فرمودند که اینهمه دانشگاه و آبادانی آفریدند , آخه خود را به اونراه زدن هم حدی دارد بخدا !!!

  4. سهم آذربایجان درتمام مدت حکومت پهلوی ها درایران جز تحقیر وتوهین وعقب ماندگی چیزی نبوده اگر آبادانی صورت گرفته مثل دانشگاه وغیره درزمان پیشه وری اتفاق افتاده که متاسفانه دولت مستعجل بود