بمناسبت ۱۲ فروردین چهل و چهارمین سالگرد درگذشت اللهیار صالح

جمال صفری
زنده یاد اللهیار صالح (۱۲۷۷- ۱۳۶۰ ﻫ .ش) یکی از رهبران نهضت ملی ایران و از یاران دکتر مصدق بود. در آزادمنشی، شهامت و استواریش در وطن دوستی واز نظر فضیلتهای اخلاق انسانی وخصوصیات اخلاق از نوادر شخصیتهای تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است. به تعبیر دکتر مهدی آذر وزیر فرهنگ حکومت ملی دکتر مصدق: … به فکر نوشتن خاطرات خویش ازمرحوم صالح افتادم متذکر این شعر ابوبکر احمد ازجانی قاضی که در وصف یکی از بزرگان عصر خود گفته است شدم و آن این است یا سائلی عنه لما جئت امدحه- هذا هو الرجل العاری عن العار «ای آنکه از من میپرسی که در ستایش او چه خواهم گفت؟ او مردی است که از هر عار و ننگی عاری است… »(پرونده صالح ، صص ۱۳۲ – ۱۳۱)

دکترغلامحسین صدیقی از رهبران نهضت ملی ایران و از یاران دکتر مصدق و وزیر کشور حکومت ملی …در تعزیتنامه خود برای صالح، چه هوشیارانه و درست نوشته بود:
«سبکبارمردم سبکترروند – حق این است و صاحبدلان بشنوند»(پیشین، ص ۲۰۱)
اللهیار صالح به دعوت داور وزیر عدلیه (دادگستری) از سال ۱۳۰۶ با سمت مستنطق شعبه اول تهران در وزارت دادگستری وارد خدمات دولتی گردید و اشتغال ایشان به سمتهای مهم مختلف در دادگستری تا سال ۱۳۱۲ ادامه یافت. و درهمین سال به وزارت دارایی منتقل وبه ریاست کل انحصار دخانیات از مهمترین ادارات این وزارتخانه و در سال ۱۳۱۷ به معاونت وزارت دارایی منصوب شد.
زنده یاد صالح؛ مسؤلیتهای مختلف وزارت؛ وزیر دارائی حکومت علی سهیلی (بهمن ۱۳۲۹)- وزیر دادگستری حکومت محمد ساعد (۱۳۲۳)- وزیر دادگستری، مشاور، کشور حکومت ابراهیم حکیمی «حکیمالملک» (۱۳۲۴)- وزیر دادگستری حکومت قوامالسلطنه (کابینه ائتلافی ۱۳۲۵)- وزیر کشور حکومت ملی دکتر محمد مصدق (۱۳۳۰) انجام وظیفه کرده است.
اوبه عنوان نماینده مجلس شورای ملی(دوره شانزدهم)، عضو کمیسیون مخصوص نفت در مجلس، رئیس هیئت مختلط خلع ید از شرکت نفت [سابق]، عضو هیئت اعزامی به شورای امنیت، مشاور نخستوزیر برای شرکت در دیوان دادگستری لاهه، سفیر کبیر ایران در امریکا، در تصویب و تحقق «قانون ملی شدن صنعت نفت درسراسرکشور» شرکت صمیمانه داشت. ازرهبران جبهه ملی سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ بود.
برخی از خصیصه های اللهیار صالح
۱- پس ازکودتا « شش تن ازنمایندگان سیاسی ایران در کشورهای خارجی که ازحکومت ملی پشتیبانی کرده بودند احضار ومنفصل شدند: آقایان باقر کاظمی سفیر در فرانسه، مظفر اعلم سفیر در عراق، شمس الدین امیرعلائی وزیر مختار در بلژیک، عباس فروهر وزیر مختار در سوئد، حسین پیرنظر وزیر مختار در یوگسلاوی و غلامعلی نظام خواجه نوری وزیر مختار و کاردار در ایتالیا. ضمناً مرحوم الهیار صالح سفیر درایلات متحده آمریکا همکاری با رژیم کودتا را نپذیرفت و به رغم اصرار زاهدی از سمت خود استعفا داد.
(« سیاست خارجی در دوران پهلوی »، ۱۳۵۷ ، ۱۳۰۰ ، تألیف عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ چهارم، نشر پیکان،۱۳۷۷ ، ص۲۲۰ )
توضیح اینکه اللهیار صالح « بلافاصله پس از پیش آمدن بیست و هشتم مرداد و تسلط شاه بر مملکت، استعفاء داد. باید گفت و نوشت که اگر چه نخست وزیر منصوب به خواسته و توصیه شاه، از صالح دعوت و خواهش کرد که در آن سمت بر جای بماند، ولی صالح قاطعانه و مصرانه گفت خیر. دیگر ادامه کار برای من میسر نیست. استدلالش آن بود که من تا امروز مدافع نظریات ملی دولتی بوده ام که شما آن را سرنگون کرده اید. از من بر نمی آید که از فردا پیش دولت آمریکا نظریات مخالف آنچه را که قبلاً عنوان کرده ام عرضه کنم. می گفت: هم اخلاقاً درست نبود و هم آنکه آنها در نیافته بودند که من به ملی شدن صنعت نفت اعتقاد راسخ داشتم و نمی توانستم ببینم که خدشه ای بدان وارد آید.
(«پروندۀ صالح» درباره اللهیارصالح،به کوشش ایرج افشار،انتشارات کتاب روشن، چاپ اول، ۱۳۸۴ ، ص ۱۷۹ )،
نظر آیزنهاور در باره دکتر مصدق
به روایت دیگر، مرحوم صالح گفته است که: « ولی من دیگر ماندن در امریکا را به صلاح ومصلحت نمی دانستم.( وی در آن وقت سفیر کبیر ایران در امریکا بود ) بنابراین جواب دادم که من یک سال از پله های وزارت امور خارجه امریکا بالا رفته ام و گفته ام مصدق قهرمان است. مصدق ناجی ملت ایران است. مصدق پدر ملت ایران است. مصدق مظهر ملت ایران است وکسی است که با بزرگترین دولت استعمارگر جهان مبارزه نموده و او را به زانو در آورده است. آیا صحیح است که اکنون به خاطر پست و مقام از عقیده ام دست بردارم؟ خیر، چنین چیزی امکان ندارد. لذا از مقام خود استعفا دادم.
وقتی برای خداحافظی به حضور رئیس جمهور وقت امریکا مارشال آیزنهاور رسیدم، رسم بود برای همه سفرا پنج تا ده دقیقه وقت تعیین می کردند . ولی برای من چهل دقیقه وقت ملاقات گذاشته بودند. ( به دلیل آنکه آیزنهاور از موقع ستوان سومی با صالح آشنایی داشته و به ایشان احترام می گذاشته است) هنگام برخورد رو کرد به من و گفت من وجود دکتر مصدق را به شما و ملت ایران تبریک می گویم. افسوس که ما در آمریکا شخصیت هایی مثل دکتر مصدق نداریم که از وجود شان استفاده کنیم. من در جواب گفتم :
جناب مارشال، شما برای خوشامد من چنین فرمایشی می فرمائید، آیزنهاور ناراحت شده می گوید: من احتیاجی به تملق نسبت به شما ندارم. من گریه ام گرفت و با حالت گریه گفتم:
جناب مارشال ! اگر عقیده تان نسبت به مصدق چنین است. چرا یک هفته، ده روز پیش در ایران با کودتا، ملت ایران را خورد و خمیر کردید و شاه را برگردانیدید؟.
آیزنهاور از گریه من ناراحت می شود و دست مرا می گیرد و کنار خودش می نشاند و می گوید:آقای صالح شما دو مسأله را با هم قاطی کردید. فراموش کرده اید که من رئیس جمهور آمریکا هستم. باید تمام دنیا را جمع کنم و برای ملت آمریکا خرج کنم و مصدق نخست وزیر ایران بود و باید از همه دنیا برای منافع ملتش خرج کند. لذا این دو مسأله با هم جور در نمی آید. اگر آن چیزهایی را که شاه به ما داد، یک دهم آن را مصدق می داد، اصول انسانی و شرافت ایجاب می کرد که ما با مصدق کنار بیاییم. اما مصدق هیچی نداد.
در بزرگی و عظمت مصدق ما هیچ گونه شکی نداریم ولی من باید منافع ملت امریکا را در نظر بگیرم. ما با انگلستان دارای منافع و قرار دادهای دو جانبه می باشیم که در مواقع حساس و سختی باید از همدیگر دفاع کنیم. اما اگر این سخن مرا در مورد دکتر مصدق در این شرایط جایی نقل کنید بلافاصله تکذیب میکنم. ولی بعد از مرگ من اشکالی ندارد. مرحوم صالح اضافه کردند که بعد از شنیدن این سخنان اشک های من خشک شد وبلافاصله خدا حافظی کردم و ازدر آمدم بیرون.» (مصدق وحاکمیت ملت، محمد بسته نگار، انتشارات قلم ، چاپ اول، ۱۳۸۱ ، صفحه های ۴۰ و ۴۱)
نگاه کنیدبه ابوالحسن بنی صدر- جمال صفری « نهضت ملی ایران و دشمنانش به روایت اسناد»، انتشارات انقلاب اسلامی در هجرت ، ۱۳۸۸ ،ص ۴۰۲ )
۲ – وقتی ابوالحسن ابتهاج بانک ایرانیان را پس از سال ۱۳۳۳ به وجود آورد به سراغ صالح رفت و مقام پردرآمدی را..به او پیشنهاد کرده بود تا بانک از حیث و اعتبار خوشنامی صالح اعتبار بیابد.
ابتهاج چون می دانست صالح زندگانی دشواری را از لحاظ مالی می گذراند، خواسته بود او را در تنگنای سختی به چنگ خود در آورده باشد. اما صالح که از سختی نمی هراسید و در فکر گستردن پهنای زندگی خود نبود، آن پیشنهاد را رد کرد.» (پرونده صالح ، ص ۱۷۸)
۳ – به یکی دیگر از خصیصه های صالح هم باید اشاره کرد و آن قناعت و بی نیازی بود. در مناصب دولتی که بود ازدریافت وجوه مختلفی که مرسوم و معتادست امتناع می کرد. از عجایب کارهای او که در خزانه داری شهرت پیدا کرده بود. بازگردانیدن مبلغی زیاد پول خرج سفر از بابت ایّامی بود که در هندوستان مأموریت خرید کالا داشت و طبق رویۀ متعارف، آن وجوه از آن خودش باید باشد ولی او به خزانه برگردانیده بود.» ( پرونده صالح، ص ۱۸۷)
۴- « پس از بازگشت از مأموریت خارج از کشور، مقداری از پولی را که بابت مخارج روزانه به او داده بودند بازگرداند.»
نامۀ صالح به خزانه داری کل:
دوم آذر ۱۳۳۰
ریاست محترم خزانه داری کل
از مبلغ وجهی که برای مخارج فوق العاده مسافرت اخیر امریکا به اختیار اینجانب گذاشته شده بود مبلغ چهار صد و چهل وهشت دلار امریکا و پنج لیرۀ مصری باقیمانده که مورد احتیاج واقع نگردیده و باید به اعتبار مربوطه به دستور نخست وزیری برگشت داده شود. عین مبلغ مزبور را لفاًفا ارسال و خواهشمندم فعلاً آن را به نام امانت در خزانه داری کل نگاه دارند و قبض رسید به اسم اینجانب صادر فرمایند تا دستور مقتضی از طرف نخست وزیری صادر گردد.
با احترام و ارادت صمیمانه
اللهیار صالح
(پیشین ، ص ۴۰۵)
منبع: جمال صفری «محمود نریمان از نوادر تاریخ ایران از یاران مصدق» ، انتشارات مصدّق – فاطمی، فروردین ۱۳۹۸ – صص ۴۰ – ۳۶