بحران سازی در ارومیه، از ناکارآمدی تا غرض ورزی حکومت
به گواه تاریخ، در گستره ی تمدنی ایران، برگزاری جشن ها از جایگاهی ویژه برخوردار بوده، و در هر ماه اقلا یک جشن، در روزی که نامش هم نام آن ماه بوده، برگزار می گردیده است. از دیگر سوی در پیوند فرهنگ و طبیعت، کهن جشن و آیین نوروز می شکوفد، که همراه آن بهار طبیعت با آغازی نو در زندگی بشر رقم می خورد و نمادهای طبیعت در بستری فرهنگی بازتابگر پیام های ژرف اندیشه ورزانه می گردند و نوید آغازی نوین را می سرایند. از ویژگی های مهم این جشن آن است که به سراسر جامعه تعلق دارد و هیچ گروه و نهادی در آن برتری ندارد، چنان که اندیشمندان صاحب نظر،این جشن را تجلی آزادی، فرا روی از محدودیت ها و همبستگی اجتماعی خوانده اند.
اما دریغا و دردا که کاربدستان ناشایست و ناآگاه در جمهوری اسلامی دهه هاست، که با اندیشه هایی فرهنگ ستیز و واپسگرا، با شادمانی جمعی و نماد های ملی به گونه هایی نادرست برخورد کرده اند، که شاهد یکی از نتایج تاسف بار آن در رخدادهای اخیر ارومیه بوده ایم. نخست آن که نوروز به هیچ صنف و طبقه و گروهی تعلق ندارد و شهروندان ایران همگی آزادند بر اساس سنت مالوف خود به نکوداشت آن بپردازند. دوم آن که جشن در خدمت همبستگی و همدلی هاست، از خانواده تا عرصه ی ملی.
طبیعتا آیین ها و مراسم آن ها، روح فرهنگِ خاستگاهشان را با خویش دارند. فرهنگ ایران در تاریخ باستان، که نوروز از آنجا سرچشمه می گیرد، منادی احترام به حقوق انسان ها و ترویج مهر بوده است. عظمت این جشن آن گونه است، که نژادپرست خودکامه ی متجاوزی چون اردوغان مدعی این کهن جشن می شود و بی شرمانه دروغ پرداز پدرانگی برای تبریز می گردد. او از ضعف های ساختار سیاسی جمهوری آذربایجان و بحران سوریه نهایت سوء استفاده را برای مداخله جویی و پیگیری توهم احیای آرمان پانتورانیسم فاشیست های ترک در دیگر کشورها انجام داده است. وی در جنگ ۴۴ روزه قره باغ در سال ۲۰۲۰و بحران دالان زنگزور، اندیشه های خطرناک نژاد پرستانه ی خود را، که الهام گرفته از اندیشه هایی است که در سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ به نسل کشی ارامنه انجامید، به نمایش گذاشت. افسوس بسیارکه فردی بی مایه در تفکر اجتماعی و فاقد حد اقل توان اندیشیدن که نماینده مجلس فرمایشی اسلامی بوده، با اوباشیگری و لات مسلکی، به بهانه ی مراسم عزاداری با گروهی دیگر از صاحب منصبان جاهل و خائن، در آغاز عید نوروز فاجعه ای را رقم زد، که دشمنان این ملک و ملت از انجامش ناتوان بودند. او گویا در قامت نماینده ی گرگ های خاکستری و فاشیست های نوین حزب حرکت ملی ترکیه، بساط کشیدن زوزه گرگ را در شهر فرهنگ پرور ارومیه به راه می اندازد و فریب خوردگان ناآگاهی را با خویش همراه می سازد، آن هم در شهری که در طول تاریخ افتخارات بزرگی را برای ایران به ارمغان آورده است و نمادی کم مانند برای تکثرگرایی فرهنگی و دینی بوده و بازتابگر روا داری و مدارای فرهنگی به شمار می رفته است. نماد این فرهنگ هرگز گرگی و درنده خویی نبوده است، خداوندان سخن در تاریخ این حوزه ی تمدنی بوده اند، که کلام آفریده اند و چون سخن داشته اند و گرگ صفت نبوده اند، زوزه گرگ نکشیده اند. این جاهل خائن سال ها صاحب مسند و قدرت و امکانات از بیت المال این مملکت بوده است. شورای انتصابی نگهبان که شریف ترین و فاضل تری فرزندان ایران را از شرکت در انتخابات به پشتوانه ی قدرتی نامردمی قریب چهاردهه محروم ساخته است، چنین کسی را در انتصابات فرمایشی به مجلس می برده است، تا برای کشور با چنین پیشینه و اعتباری قانون گذاری کند. فعالیتش حمله فیزیکی به خبرنگار در مجلس و سر دادن شعارهای مبتذل بوده است. هرچند رخداد پایان اسفند در ارومیه از جهت طرح برخی شعارها قابل نقد باشد، اما واکنشی فاشیستی به بهانه مذهب بالاترین خیانتی است که می توانست توسط کسانی چون آن عمال لمپن وابسته به حکومت صورت گیرد، و جالب تر آن که در حاشیه امن سیاسی قرار داشته باشند. رد پای حکومت، از در دست گرفتن باشگاه هایی توسط مقامات نظامی پیشین تا برگزاری چنین مراسمی، برای تنش آفرینی در مناطق مختلف ایران، قابل تامل و توجه است. در زمانه ای که حاکمیت بی کفایت از عهده ی ساده ترین امور مملکت داری بر نمی آید و فقر گسترده بر ملت تحمیل شده است و عوارضی چون نا امنی و سقوط رفاه حداقلی خانواده ها را در پی دارد و آزادی های مشروع سرکوب می شود و چهره های آزادیخواه و میهن گرا زیر فشار سنگین بوده یا در زندان به سر می برند و در عرصه ی بین الملل اعتبار ایران مخدوش گردیده، حاکمان نابخرد نه تنها سرمایه ملی و اعتبار کشور را برای ماجراجویی هایی جاهلانه و خائنانه به باد فنا سپرده اند، بلکه با عدم اتخاذ دیپلماسی مبتنی بر منافع ملی، کشور را در بحران های خانمانسوزی گرفتار ساخته اند.
جبهه ی ملی ایران در این شرایط، همبستگی ملی و هم اندیشی و هم کوشی اندیشمندان و گروه ها و اقشار مختلف ملت را ضرورتی تاریخی می داند، تا دوشادوش یکدیگر بدون هیچ تبعیضی با هر آیین و فرهنگ و پیشینه ای، به عنوان شهروندان محق این آب و خاک، در برابر استبداد و خودکامگی داخلی و نیز سلطه جویی برخی کشورهای تعدی طلب بایستند. این ایستادگی شهروند-محور مستبدان خودکامه را به وحشت می افکند، چرا که حکومت در برابر آنان مکلف به ادای حقوق شهروندیشان است، که مهمترینش نقش آفرینی مستقیم در سرنوشت سیاسی کشور است و صاحبان قدرت نامشروع با چنین جریان سازی هایی سعی در مخدوش سازی این حرکت ملی دارند، اما به یقین شهروندان آزاده ی این سرزمین، هوشمندانه و مسئولانه برای استقرار حاکمیت ملت می کوشند، دیگر سان بودن آداب وسنن یکدیگر را به رسمیت می شناسند و تعامل بین فرهنگی را موجب شکوفایی و پویایی کشور بر می شمرند، با درک و احترام متقابل و برابر، از حذف دیگری و از هم گریزی اجتناب می ورزند، در عین حال که دیگری فرهنگی را جایگاهی ارزنده می بخشند.
هیات رهبری اجرائی جبهه ملی ایران
تهران – هفتم فروردین ماه ۱۴۰۴