با همه اعتمادی که میتوانیم نسبت به حسن نیت اصلاح طلبان داشته باشیم و نگرانی صادقانه آنها نسبت به خطراتی که موحودیت کشور را تهدید می کند، نمیتوان در باره مقالاتی که این روزها از جانب «متفکرین» این گرایش سیاسی در باره امکان خروج اصلاح طلبان از بن بست میشود سکوت نمود. همه این ابراز نظرات یک مصداق بیشتر ندارد که میتوان آنرا در ضرب المثل «خود کرده را تدبیر نیست» خلاصه کرد.
منشا همه گرفتاری ها از زمانی آغاز شد که این عده مانند بسیاری دیگر به هشدارهای منطقی دکتر شاپور بختیار در دوران نخست وزیری وقعی نگذاشتند، قانون اساسی جمهوری اسلامی را که از نظرحقوقی متضاد و نافی حقوق مردم است را جایگزین قانون اساسی مشروطه نمودند که خونها برای آن ریخته شده بود. دکتر بختیار در هشدار خود جمهوری اسلامی را یک محهول خواند و در مورد خطراتی که نظام جمهوری اسلامی میتواند موجودیت کشور را بخطر بیاندازد به همه اخطار داد. این هموطنان مانند بسیاری دیگر این سخنان را ناشنیده گرفتند، و با پای خود قدم به کجراهه ای گذاشتند که امروز بعد از سی و چهار سال به یک بن بست ختم شده است. حتی امروز نیز نمیخواهند بپذیرند که همه این مصائب از آن اختلاف برداشت حقوقی آغاز شد که بین دو قانون اساسی وجود داشت. روح قانون اساسی مشروطه بر این مبنا گذاشته شده که «همه قوا ناشی از ملت است» ودر قانون اساسی جمهوری اسلامی جای ملت با ولایت فقیه عوض شد. سالهاست که «همه قوا ناشی از اراده ولی فقیه میباشد» حاکم است و مبنای همه گرفتاری های موجود در این نهفته که کسی نمیداند مبنای حقوقی این اراده چیست و حد و مرز آن در کجاست.
برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی هر چهار سال یکباراین تضاد و تناقض ریشه ای را برخ ما میکشد که در یک سوال ساده خلاصه شده: آیا این مردم هستند که سرنوشت سیاسی کشور را تعیین میکنند یا مقام رهبری که نام ولایت فقیه را یدک میکشد؟
بنظر میرسد که متفکرین اصلاح طلب متوجه نیستند تا کجا در منجلاب استبداد دینی فرو رفته اند و خروج از بن بست زمانی ممکن میشود که استبداد قدرت را به مردم باز گرداند.
خانم فاطمه راکعی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در روز چهارشنبه ۲۱ فروردین با اشاره به انتخابات پیش رو یادآور میشوند: «ما قویا منتظر تصمیم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شخص آقای خاتمی هستیم» و از خود نمیپرسند که آقای خاتمی منتظر کیست. میفرمایند: «در هر شرایطی سیاسیون یک کشور باید برای بهبود اوضاع تلاش کنند به ویژه اینکه هم اکنون جای قهر و کناره گیری در کار سیاسی نیست اما چنانچه شرایط به گونهای پیش رود که ابتداییترین خواستههای اصلاح طلبان و حداقل انتظارات آنها فراهم نگردد نمیتوان انتظار شرکت فعال اصلاح طلبان در انتخابات را داشت». چه کسی باید حداقل انتظارات اصلاح طلبان را برآورده کند، به زبان نمی آورند. میگویند انتخابات ولی منتظرند که مقام رهبری اجازه دخالت در انتخابات را صادر بفرمایند و اصلا متوجه نیستند که شرکت در انتخابات با اجازه رهبری یک تناقض است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بیانیه ای که اخیرا منتشر کرده اند لا اقل در این مورد با صراحت بیشتری سخن میگویند: «رویکرد غلط و پر هزینه رهبری و نهادهای مختلف نظامی، اطلاعاتی، فرهنگی، اقتصادی و تبلیغاتی تحت فرمان و نفوذ قاطع او» باعث همه این گرفتاری هاست. و تلویحا میگویند که آدمی با خصائص خاتمی با تردیدها و دودلی هایی که دارد نمیتواند و نمیخواهد به مصاف رهبری برود. پس چه باید کرد؟
مینویسند: «برای یک جریان سیاسی اجتماعی مانند اصلاح طلبان،علاوه بر تحریم یا عدم شرکت، انتخابهای دیگری نیز وجود دارد. تحمیل خود به عنوان یک نیروی سیاسی و بلکه یک جنبش اجتماعی بر حاکمیت، وادار ساختن حاکمیت به پذیرش موجودیت خود، شکستن فضای امنیتی موجود و بازگرداندن حیات و سرزندگی به فضای سیاسی کشور، حفظ انسجام و پویایی سیاسی اجتماعی خویش، بازسازی تشکیلاتی و حفظ نیروهای خود که در شرایط بیتحرکی سیاسی با خطر استحاله مواجه خواهند بود، ارتباط با لایهها و اقشار مختلف اجتماعی و آگاه ساختن ایشان از دیدگاهها و مواضع خود که در شرایط غیر انتخابات به علت محدودیت و سانسور شدید امکانپذیر نیست، … میتواند اهداف اصلاح طلبان از شرکت در انتخابات باشد. بنابراین گزینه شرکت در انتخابات برای یک نیروی سیاسی منحصر به احتمال پیروزی و حتی لزوماٌ مشروط به آزادی انتخابات نیست.»
غیر از جمله: «وادار ساختن حاکمیت به پذیرش موجودیت خود» که معنی آنرا نمی فهمیم بقیه مطلب قابل فهم است ولی چه ربطی به انتخابات دارد؟ مانیفستی است برای مبارزه با استبداد ولایت فقیه ولی معلوم نمیکنند که هدف این مبارزه برای استقرار چه حکومتی است.
باز هم همین دیروز ابراز نظردیگری توجه مرا جلب کرد که ابعاد این «ندانم بکاری» را وسیعتر کرد. خبرنگار بی بی سی در مصاحبه ای که با سه خبرنگاراصلاح طلب انجام داد، اصرار داشت سر در بیاورد که احتمال نامزدی آقای محمد خاتمی و تائید صلاحیت او توسط شورای نگهبان چقدر است. یکی گفت، احتمال شرکت ایشان در انتخابات نمیرود. دومی گفت، اگر اعلام آمادگی کند ممکن است که رهبر تمکین کند و سومی که میخواست وسط را بگیرد، تخیلاتی پر از ضد و نقیض را پشت سر هم ردیف کرد و آخر سر خودش اقرار کرد که همه پیش بینی هایش مبنی بر درست بودن نامزدی محمد خاتمی در انتخابات کنونی بر اساس «اگر» بنا شده است. من «اگرها »ی اصلاح طلبان را در این چند روزه یادداشت کرده ام. میگویند، البته اگرخود ایشان قبول کند، اگرشورای نگهبان نامزدی ایشان را تائید کند، اگر رهبر ممانعتی بعمل نیاورد، اگرایشان رای بیاورد، اگر ایشان رای نیاورد (چون معلوم نیست مردم بعد از وقایع بعد از انتخابات ۸۸ به ایشان رای بدهند) و چند «اگر» دیگر.
سوال: آیا رهنمودی که همه اساس آن بر «اگر» بنا نهاده شده باشد، میتواند (مردم به کنار) هواداران آقای خاتمی را مجاب کند که در انتخابات شرکت کرده و رایشان را به نفع ایشان به صندوق بیاندارند؟
هموطنان اصلاح طلب سالهاست سرخود و مردم را گرم کرده اند که تنها یک راه برای تغییراستبداد دینی وجود دارد و آن هم عقب راندن اقتدارگرایان از عرصه حکومت از طریق شرکت در انتخابات است. بجای اینکه فکر کند، ببینند منشا گرفتاریها کجاست و رهائی از استبداد جمهوری اسلامی از داخل حکومت ممکن نیست و چشم اندازی امید بخش را برای فردای ایران قابل تصور کنند، ایرانی بدون نظام جمهوری اسلامی، سی و چهار سال است اینطور وانمود میکنند که پیشرفت فقط و فقط در چهارچوب این نظام ممکن است و لاغیر.
در حالیکه شرافتمندانه این است که به مردم گفته شود تمامی اقدامات برای تغییر و اصلاح نظام حمهوری اسلامی از درون تا کنون با شکست مواجه شده است و از این به بعد خود دانید، به وهم دامن میزنند. این شیوه تا کنون بجای اینکه اوضاع را بهتر کند بدتر کرده است. تا جائی که امروز دیگر بود و نبود کشور در میان است. بیائیم بجای مایوس کردن جوانان و ترساندن طبقه متوسط از این طریق که گفته شود با سقوط جمهوری اسلامی ایران با خطر تجزیه، جنگ داخلی و حمله نظامی روبرو خواهد شد و دائما دل مردم را را خالی کنیم، بیائیم رو راست به مردم بگوئیم، جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده و دیگر هیچکس قادر نیست جلوفروپاشی و سقوط آن را بگیرد و زمان آن رسیده که به آینده ای بدون این نظام منحوس فکر کنیم.
پیشنهاد من این است که بجای گمانی زنی، ردیف کردن اگر و مگرها و سناریو نویسی در مورد اینکه خامنه ای موافق است یا نه، خاتمی قبول میکند بیاید یا جایش را به رفسنجانی میدهد، احمدی نژاد و قالیباف و ولایتی چه خواهند کرد. بیائیم یکبار بعنوان شهروند و نه یک سیاست باز در صورت نفی این سیستم چه نظام حکومتی را در خور فرهنگ، تاریخ و مبارزات گذشته مردم این جامعه علیه استبداد میدانیم. اگر در این سی و چهار سال بجای پرسه زدن های بیهوده در کوچه های بن بست بصورتی آرام سطح آگاهی را نسبت به یک حکومت ملی، سکولار و طرفدار دمکراسی ارتقا میدادیم و مردم را حول برکناری این نظام حکومتی سازماندهی میکردیم، وضعیت ما و کشور امروز به گونه ای دیگربود.
ایران هرگز نخواهد مرد
حمید صدر
۲۷ فروردین ۱۳۹۲ برابر ۱۶ آوریل ۲۰۱۳