فهرستی از شکنجه های رژیم در زندان ها و شکنجه گاه های ایران

سه شنبه, 9ام بهمن, 1397
اندازه قلم متن

ایرج مصداقی

شکنجه های جسمی و روانی در دوران بازجوئی، زندان، بهداری، دادگاه، پیش و به هنگام اعدام و تداوم آن پس از آزادی از زندان، شکنجه هائی که بر خانواده‌ زندانیان اعمال می شد، گونه های شکنجه و …..

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

فهرستی از شکنجه های رژیم در زندان ها و شکنجه گاه های ایران

تمامی رژیم های سرکوبگر استفاده گسترده از شکنجه را به عنوان اصلی ترین و کارسازترین ابزار برای دستیابی به اطلاعات به منظور دستگیری، سرکوب، فروپاشی و نابودی نیروهای سازمان های مترقی و مبارز و مخالف خود می شناسند. آن چه که رژیم جمهوری اسلامی را از دیگر رژیم های سرکوبگر دنیا متمایز می کند تداوم شکنجه، آزار و اذیت و اقدام های خودسرانه و غیر انسانی بعد از دوران بازجوئی و در دوران تحمل کیفر و حتی بعد از آزادی از زندان است! دامنه اقدام های سرکوبگرانه تا آنجا است که خانواده و کودکان زندانیان را نیز در بر می گیرد! در نظام جمهوری اسلامی شکنجه در سه مرحله و به سه منظور انجام می گیرد:

۱- برای دستیابی به اطلاعات و تشکیل پرونده (اعتراف نزد بازجو و محافل قضائی رژیم)

۲- برای اعتراف به گناه و جرم در برابر جمع (زندانیان، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و دیگر رسانه‌‌های جمعی)

۳- توبه و بازگشت به دامان “اسلام” و نشان دادن و اثبات آن چه بر زبان آورده شده از طریق مشارکت در شکنجه، بازجوئی، جاسوسی، زدن تیر خلاص و یا همکاری در حلق آویز کردن یاران و دوستان پیشین! برای نیل به چنین اهدافی انواع شکنجه، آزار و اذیت و اقدام های خودسرانه‌ دیگر توسط عوامل رژیم اعمال می شوند که پاره ای از آنها در اینجا آورده می شوند. در این راه تلاش کرده ام تنها به ذکر مواردی بپردازم که به چشم دیده ام و یا در پاره ای موارد محدود از چندین منبع موثق شنیده ام و با رعایت دقت و وسواس زیاد آنها را آورده ام. با این‌ همه می دانم که تنها بخشی از واقعیت شکنجه و آزار و اذیت و اقدام های وحشیانه روزمره در زندان های جمهوری اسلامی را عنوان کرده ام! نباید از نظر دور داشت که هر یک از موارد شکنجه‌ و آزار و اذیتی که در زیر آمده است اثرات و عوارض زیانبار جسمی و روحی شدیدی روی قربانی داشته که گاه تا آخر عمر از بین نمی روند. شکنجه‌ در دوران بازجوئی: شایعترین انواع شکنجه هائی را که در دوران بازجوئی در زندان های رژیم اعمال می شوند می توان به  دو دسته جسمی و روحی تقسیم کرد:

★★★ شکنجه های جسمی ★★★

کابل زدن و شکنجه های توأم با آن

 زدن کابل در قطرهای گوناگون در مراحل مختلف شکنجه به کف پاها در حالی که کهنه ای کثیف یا جوراب در دهان زندانی فرو کرده‌اند! – زدن کابل به پشت کمر و باسن – زدن کابل به سر (حد سر در گوهردشت)، آلت تناسلی – کابل زدن روی پاهای شکنجه شده و بانداژ شده – کشیدن جسم سخت، نوک تیز یا برس سیمی به پاهای شکنجه شده و بی حس شده – اجبار زندانی به بالا و پائین پریدن روی پاهای شکنجه شده! – لگد کردن پاهای شکنجه شده با پوتین – قطع عضو زیر کابل، قطع انگشت و ناخن (هیچ شکنجه ای دردناکتر از زدن کابل به کف پا نیست، در واقع این نوع شکنجه کارسازترین، وحشیانه ترین و شایعترین نوع شکنجه است)

آویزان کردن

 بستن دست ها به شکل قپانی و رها کردن زندانی برای ساعت ها و روزهای متوالی – ترکیب بستن دست به شیوه‌ قپانی، خواباندن زندانی روی تخت، نشستن یک بازجو روی دست ها و فشار آوردن روی آنها با ضربات کابلی که همزمان از دو سو به کف پای زندانی زده می شوند! – آویزان کردن از سقف توأم با دستبند قپانی – صلیبی بستن زندانی، در این حالت یک سر طناب به دری که باز و بسته می شد وصل می شود و هر بار با باز و بسته کردن در شکنجه گاه، زندانی به صورت بسیار دردناکی کشیده می شود به گونه ای که احساس می کند بندهایش از هم جدا می شوند – آویزان کردن فرد از سقف به وسیله‌ دست ها – آویزان کردن زندانی از سقف به وسیله پاها و به صورت وارونه – جوجه کباب (نوعی از بستن زندانی و توأم کردن آن با ضربات کابل،هادی خامنه ای در اتاق ما خود به دیدن آن اعتراف کرد) – ترکیب آویزان کردن با کابل زدن!

سوزاندن

 داغ کردن – سوزاندن نقاط مختلف بدن با سیگار – سوزاندن با فندک، سوزاندن با نفت و گازوئیل و سوزاندن عورت با چوب گازوئیلی (نامه‌ محمود محمدی یزدی یکی از نمایندگان منتظری در زندان ها به خمینی در آبان ۶۶ که در کتاب خاطرات منتظری نقل شده است) – روشن کردن شمع زیر بیضه ها که از آن به عنوان مراسم جشن تولد یاد می‌شود! (در رابطه با متهمان دادگاه ویژه روحانیت در تهران به کار برده می شد، از یک منبع کاملاً موثق شنیده ام) – سوزاندن با اتو و اجاق برقی

ضرب و شتم

 توپ فوتبال! چند نفر بازجو زندانی را در میان خود به شکل توپ فوتبال با ضربات مشت و لگد به یکدیگر پاس‌ می دهند! – زدن با چوب بیس بال و یا چماق، قنداق تفنگ، سنگ، وزنه‌ سنگین و زنجیر به نقاط مختلف بدن – شکستن دست و پای زندانی، دنده، از جا در آوردن کتف و ….. – ضربه زدن با پوتین های نوک فلزی به ساق پا که منجر به شکستن ساق پا می شود – وارد کردن ضربات محکم از دو طرف به گوش که ارتعاشات زیادی در مغز را باعث می شود – پرتاب کردن از بلندی و پله ها (هنگام بردن فرد به شکنجه گاه ۲۰۹ که در زیرزمین آن واقع بود غالباً با ضربات مشت و لگد زندانی را از پله ها به سمت پائین پرتاب می کردند!) – تمرین ضربات و فنون کاراته و جودو روی زندانیان! – نگاه داشتن سر در زیر آب – گرفتن از گیس و مو و کشیدن زندانی به روی زمین – زدن ضربات سیلی به صورت زندانی به وسیله دمپائی پلاستیکی (توضیح: هیچ ‌یک از موارد فوق از نظر بازجویان شکنجه‌ و تعزیر محسوب نشده و از آن به “ملی خوری” یاد می شود!)

انواع دیگر شکنجه های جسمی

 استفاده از دستگاه آپولو (به طور گسترده مورد استفاده قرار نمی گرفت) کلاهخودی که بر سر گذاشته می شود تا فریادهای زندانی در زیر شکنجه‌ در گوش‌ او پیچیده شود! – گذاشتن سر در کیسه‌ مخصوص و دادن حالت خفگی به زندانی توأم با ضرب و شتم او – شوک الکتریکی – استفاده از باتوم برقی برای ضرب و شتم افراد – استفاده از دستکش های برقی که ضرباتش باعث ایجاد شوک در زندانی می شوند – بستن وزنه سنگین به بیضه – قرار دادن بیضه ها در یک گوی ویژه که به بیضه ها فشار آورده و تولید درد وحشتناکی‌ کرده و باعث بیهوش شدن زندانی می شود – قطره چکان، بستن فرد و چکاندن قطره های آب روی سر او که در دراز مدت کارساز است (هادی خامنه ای در اتاق ما اعتراف به دیدن آن کرد) – کشیدن ناخن (در تهران چندان معمول نبود) – فرو کردن میخ در نقاط مختلف بدن زندانی (در شهرستان‌ها معمول بود)

تجاوز، تهدید و سوء استفاده جنسی

 تجاوز به زنان زندانی توسط بازجویان، حکام شرع، پاسداران و ….. – سوء استفاده جنسی از زنان و دختران زندانی به هنگام بازجوئی – اجبار زندانی به لخت شدن به ویژه در مورد زنان – زدن تهمت های جنسی به افراد، به ویژه زنان – به کاربردن الفاظ رکیک و دادن نسبت های زشت به زنان هنگام بازجوئی – تهدید به تجاوز جنسی به ویژه در رابطه با زنان – تجاوز جنسی مکرر به مردان به ویژه در مناطق کردنشین به منظور تحقیر، شکستن و گاه برای به همکاری کشاندن‌ آنها ! – استعمال اشیاء سخت در مقعد مردان به منظور تحقیر آنان – اجبار زندانی به اقرار نسبت به داشتن گناهان و انحرافات جنسی (زنان و مردان) – تهدید فرد نسبت به انتشار اقاریر او در روزنامه ها و جراید عمومی کشور!

شکنجه و آزار و اذیت در بهداری

 امروزه پزشک موظف است تا آخرین لحظه از محکومان به مرگ پرستاری و مراقبت کند و بدین ترتیب در مقام مأمور آسایش و تسکین دهنده‌ درد، در ردیف کارگزارانی جا گیرد که وظیفه شان پایان بخشیدن به زندگی است. هنگامی که لحظه‌ اعدام نزدیک است‌ به محکومان داروهای آرام بخش تزریق می شود. اوتوپیای ملاحظه کاری قضائی چنین است:‌ در عین آن که زندگی را از محکوم می گیرد مانع از آن شود که آن را حس کند،‌ او را از تمامی حقوقش محروم کند بدون آن که درد و رنجی به او برساند‌ و کیفرهائی عاری از هر گونه درد بر او تحمیل کند. کارکردهای این رژیم در تمامی زمینه ها قرون وسطائی است و با دستاوردهای بشر سر جنگ و ناسازگاری دارد! در زندان های رژیم، بهداری، پزشک و کادر پزشکی جزئی از سیستم شکنجه بوده و کارشان تحمیل درد به جسم و روح زندانی است!

 کندن بانداژ روی زخم با شدت هر چه تمامتر توسط بازجو و یا پرسنل بهداری که منجر به کنده شدن پوست و بافت آسیب دیده می شود! – عمل جراحی بدون بی هوشی و یا بی حسی موضعی – در اختیار نگذاشتن داروهای مسکن – قطع تزریق داروی مسکن در سرم زندانیِ تحت دیالیز و کسانی که از درد به خود می پیچند به دستور بازجو! – فرو کردن پنس و جسم تیز در زخم های ناشی از شکنجه توسط بازجو در بهداری – حضور یافتن بازجویان با انواع و اقسام وسائل شکنجه در بالای تخت بیماران و بررسی وضعیت آنان جهت بردن به شکنجه گاه و انجام تهدید‌های مکرر – اجبار بیماران به کشیدن پتو روی سرشان، تا بازجویان شعبه هفت و ۲۰۹ بتوانند زندانی بیمار مورد نظر را در همان اتاق روی تخت بهداری مورد بازجوئی و شکنجه قرار دهند! برای حضور حاکم شرع در بهداری و برگزاری دادگاه در کنار تخت زندانی نیز به همین شکل عمل می شد! – کشیدن دندان بدون استفاده از داروی بی حسی! – عدم رعایت موازین و اصول پزشکی در درمان زندانیان – تلاش برای درمان مقطعی زندانی به منظور آماده کردن وی برای شکنجه بیشتر!

★★★ شکنجه های روحی ★★★

شکنجه روحی زندانی در ارتباط با خانواده

 اجبار زندانی به زدن کابل به همسر، بستگان، دوستان نزدیک و ….. – شکنجه‌ کردن اعضای خانواده‌ در مقابل دیدگان زندانی، شنیدن فریاد‌های استغاثه آمیز و ملتمسانه‌ همسر، پدر و مادر، فرزند و ….. در زیر شکنجه – تهدید به دستگیری اعضای خانواده (اعم از پدر و مادر، همسر و فرزند، خواهر و برادر) – گروگان گرفتن اعضای خانواده! – گرسنگی دادن به طفل شیرخوار برای فشار آوردن روی مادر! – شکنجه‌ کردن مادر و پدر در مقابل دیدگان فرزند خردسال – دادن اطلاعات نادرست در مورد سرنوشت اعضای خانواده (کشته شدن فرزند و یا اعضای خانواده و …..) – مصادره‌ اموال و در به در کردن خانواده و یا تهدید به انجام آن!

خرد کردن شخصیت زندانی

 اجبار زندانی به در آوردن صدای حیوانات مانند عرعر کردن، پارس کردن، قارقار کردن و یا صداهای نامفهوم! – نشستن روی پشت زندانی و اجبار او به حرکت به شیوه چهارپایان! – مسخره کردن زندانی با شیوه های گوناگون – اجبار زندانی به بر زبان راندن عبارت های تحقیرآمیزی چون: گه خوردم! غلط کردم! و ….. – اجبار زندانی به انتخاب نوع شکنجه مانند انتخاب نوع و اندازه‌ کابل مورد استفاده در شکنجه!

اعدام مصنوعی و …..

 قرار دادن زندانی در جوخه اعدام و تیرباران افرادی که در کنار او قرار دارند! – اجرای نمایشی مراسم دار زدن زندانی! (طناب به دور گردن زندانی انداخته شده و به آهستگی و با احتیاط وی را بالا می کشند! پاها از روی زمین جدا شده و حالت خفگی به زندانی دست می دهد، این عمل چندین بار تکرار می شود!) – بردن زندانی به اتاق وصیت و اجبار او به نوشتن وصیتنامه، نوشتن اسم زندانی با ماژیک روی پایش که یکی از مراحل قبل از اعدام است! – فراخواندن های متوالی زندانی در شب به منظور آماده شدن برای اجرای حکم اعدام و منتظر نگاه داشتن وی! – تهدید به کشتن و دفن جنازه در محلی نامشخص به گونه ای که کسی از سرنوشت زندانی آگاه نشود! – خواباندن چندین ساعته‌ زندانیان در گودال افراد و تهدید آنان به اعدام (تابستان ۶۰ اوین) – تهدید به اعمال شکنجه های وحشیانه و کشتن زیر شکنجه (با توجه به سوابق امر و تجربیات زندانی، تنها شکل تهدید نداشته است!)

اجبار زندانی به دیدن صحنه های دلخراش

 بردن زندانی بر سر جنازه‌ افراد خانواده، دوستان و رهبران جریان های سیاسی – بردن زندانیان برای دیدن جنازه در بالای دار، سطل آشغال و ….. – دار زدن زندانی در مقابل چشمان حیرت زده‌ دیگر زندانیان – بردن زندانیان به صحنه های اعدام و اجبار آنها به شرکت در جوخه اعدام، زدن تیر خلاص، حمل جنازه، دادن شعار علیه قربانیان و ….. – نشان دادن پیکر درهم شکسته شده‌ فرزند، همسر و بستگان به زندانیان – اجبار زندانی به دیدن صحنه دلخراش اعدام همسر، برادر و …..

چشمبند، سلول انفرادی و …..

 استفاده از چشمبند در مراحل دستگیری، بازجوئی و شکنجه که گاه تا ماه های متوالی ادامه می یابد! – نشاندن زندانی پشت در شعبه‌ بازجوئی، شکنجه گاه و راهروها برای ساعت ها و روزهای متوالی (گاه این مدت در کمیته مشترک تا ماه ها ادامه می یافت!) – بیدار نگاه داشتن زندانی برای ساعت ها و روزهای متوالی – فراخواندن های متوالی زندانی برای بازجوئی در شب – استفاده از سلول انفرادی برای مدت های متوالی – اجبار زندانی به گوش کردن مصاحبه های افراد درهم شکسته و گاه بحث با آنها ! – بلاتکلیفی طولانی زیر حکم و یا زیر بازجوئی – نداشتن ملاقات با بستگان درجه‌ یک

شکنجه و آزار و اذیت در دادگاه

 حضور در دادگاه با چشمبند و عدم رؤیت حاکم شرع (در غالب دادگاه های سال های ۶۰-۶۱) – تهدید زندانی به پذیرش کیفرخواست و یا ارجاع  دوباره‌ پرونده به بازجوئی و اعمال دوباره شکنجه روی او – صدور حکم تعزیر و شکنجه به خاطر “دروغگوئی” در دادگاه و یا عدم پذیرش کیفرخواست! – حضور بازجو در دادگاه و تهدید زندانی به پذیرش کیفرخواست! – ضرب و شتم زندانی در دادگاه توسط حاکم شرع! – برقراری دادگاه در شعبه‌ بازجوئی و در کنار تخت شکنجه (بعد از ۵ مهر ۶۰ در شعبه هفت) – برقراری دادگاه در بهداری و در کنار بدن های زخمی و مجروح دیگر بیماران زندانی – اعمال فشار روحی روی زنان زندانی از طریق طرح سؤال در مورد آماد‌گیشان برای ازدواج با پاسداران و افراد حزب اللهی! (سوء استفاده‌ های زیادی به این ترتیب به ویژه از زندانیان تواب‌ زن در کلیه‌ مراحل بازجوئی، دادگاه و دوران زندان به عمل آمده است!) – اعمال فشار بر روی زندانیان متمول برای هبه‌ کردن (بخشش) بخشی از اموالشان به دادستانی انقلاب و دولت! – تهدید به پذیرش مصاحبه و محکوم کردن گروه های سیاسی – صدور حکم شلاق در کنار محکومیت به زندان!

شکنجه و رفتار وحشیانه پیش از اعدام، به هنگام اعدام و تداوم آن بعد از اعدام

 در آئین های مدرن اعدام تلاش می شود عنصر نمایش و درد از اعدام گرفته شود و مرگ تنها تلاشی باشد برای گرفتن حیات و زندگی از قربانی. مرگی که بیشتر از یک لحظه طول نکشد، از پیش با هیچ شکنجه ای همراه نشود یا آسیبی بر جسد وارد نیاید، اعدامی که بیشتر به زندگی اصابت کند نه به بدن. دیگر از آن مرحله های طولانی‌ که در آنها مرگ با وقفه هائی حساب شده به تعویق می افتاد و با ضربه هائی متوالی تشدید می شد‌ خبری نبود. در نظام قضائی جمهوری اسلامی از بدو تأسیس تا کنون، هیچ چیزی مانع از اجرای حکم اعدام نگردیده است! حتی بارداری و بیماری و …..  بر عکس تلاش شده است تا هر چه زودتر حکم اعدام را در مورد قربانی اجرا کنند! چرا که اعدام حکم خداست و حکم خدا نباید روی زمین معطل بماند و در اسرع وقت باید اجرا شود! همچنین تمامی تلاش ها به خرج داده می شوند تا حیات و زندگی را به جانکاه ترین شکل از زندانی بستانند اما این که چرا بعد از مرگی جانکاه نیز دست از سر جنازه‌ زندانی برنمی داشتند برمی گشت به یک اعتقاد قدیمی که ریشه در دوران بربریت و قرون وسطی داشت که معتقد بودند: پس از مرگ نیز نباید از تعقیب مُشرک دست بر داشت!

زجرکش کردن زندانیان به شیوه های مختلف

 شلیک در رحم و بیضه زندانی – تأخیر در زدن تیر خلاص به زندانی به منظور جانکاه تر کردن مرگ – شلیک از کمر به پائین و رها کردن زندانی – مرگ در زیر شکنجه و ضربات کابل – زنده به گور کردن افراد! (در شهرستان ها اتفاق افتاده است) – کشیدن خون قربانی قبل از اعدام که در سال های اولیه دهه‌۶۰ مرسوم بوده است – تجاوز به زنان باکره قبل از اعدام – محکوم کردن زندانی به تحمل ضربات شلاق پیش از اجرای حکم اعدام (زندانیان محکوم به اعدام در مواردی از میان تونلی از پاسداران مسلح به کابل و زنجیر و ….. یا دیوار مرگ عبور داده می شدند! پاسداران که به عدم بازگشت زندانیان محکوم به اعدام مطمئن بودند ضربات مرگبار را بر سر و روی آنان وارد می کردند! گاهی جوخه های اعدام تنها پیکر بی جان زندانیان را به رگبار می بست!) – بردن زندانیان زیر اعدام و کسانی که عملیات نظامی داشتند بر سر قبرهای کشته شدگان جنگ و کسانی که در عملیات های مسلحانه مجاهدین از بین رفته بودند (این عمل در شب های جمعه با ضرب و شتم شدید زندانیان توسط خانواده های تحریک شده‌ کشته شدگان و اوباش حزب اللهی در محل همراه بود!) – خفه کردن به جای دار زدن! – به رگبار بستن زندانی روی برانکارد و پتو (هنگامی که زندانی به علت شدت جراحات وارد زندانی قادر به ایستادن نباشد) – نگاه داشتن زندانی و انداختن طناب به دور گردنش در مواردی که وی به علت شدت جراحات وارده و یا فلج شدن قادر به ایستادن نباشد – آویزان شدن از پای کسانی که به دار آویخته‌‌ شده اند! – اعدام زنان باردار – دار زدن با جراثقال و گرداندن جنازه در شهر – قرار دادن جنازه در محل های عمومی شهر مانند میدان ها، پل های معروف و دیگر مکان های پر رفت و آمد!

شکنجه های معمول و رایج در طول دوران سپری کردن محکومیت

 شکنجه در طول دوران زندان نه لزوماً برای به دست آوردن اطلاعات (گاه به این منظور نیز انجام می‌گرفت) بلکه با هدف شکستن هر شکلی از مقاومت در مقابل سیستم و ایجاد وحشت و اضطراب دائمی در میان زندانیان اعمال می شد تا از آنها افراد دست آموزی بسازند که فرمان های بازجویان و شکنجه گران را انجام داده و بوسه بر دستان آنان زده و پس از آزادی از زندان نیز از مبلغان “حقانیت و اصالت” رژیم در جامعه شوند!

نگاه‌ داشتن زندانیان در فضاهای کوچک

 جای دادن ده ها زندانی در سلول های مجرد با مساحت کمی بیش از ۴ متر مربع در قزلحصار و عدم برخورداری از حداقل نور و هوا – حبس چندین زندانی به شدت شکنجه شده در سلول های انفرادی ۲۰۹ – حبس بین ۷۰ تا ۱۰۰ نفر در اتاق هائی با مساحت حدودا ۳۶ متر مربع در اوین – حبس کردن زندانیان در محل های بسیار کثیف و نمور و تاریک بدون کمترین امکانات اولیه (گاودانی قزلحصار) – حبس در سلول های تاریک و بدون منفذ گوهردشت (تاریکخانه) با حداقل جیره‌ غذائی و محرومیت استفاده از توالت! (زندانی تنها یک بار در شبانه روز به توالت برده می شد!) – حبس کردن زندانی در سلول انفرادی بدون امکان مطالعه، هواخوری و ….. برای ماه ها و سال ها که گاه سلول فاقد زیرانداز، موکت و پتوی کافی بود! – حبس کردن زندانی در سلول انفرادی همراه با جیره کتک و انواع آزار و اذیت‌

بی خوابی و سرپا نگاه داشتن

 سرپا نگاه داشتن زندانی با چشمبند به مدت روزهای متوالی (گاه تا ده روز) و ترکیب آن با نشستن های کوتاه مدت و ادامه این سیکل تا شکستن اراده زندانی – سرپا نگاه داشتن زندانی با چشمبند از شب تا صبح (زندانی باید پاهایش را به قدر شانه باز می کرد!) و اجبار او به انجام کارهای سنگین ساختمانی و ….. از صبح تا غروب و ادامه‌ این سیکل برای روزهای متوالی – سرپا نگاه‌ داشتن زندانی از شب تا صبح در سرمای زمستان، در هوای آزاد و بدون لباس گرم – اجبار زندانی به سرپا ایستادن و نخوابیدن در زیرهشت بند برای روزهای متوالی در حالی که دیگران شب ها در طول راهروی بند و سلول ها گوش تا گوش در کنار هم خوابیده بودند و زندانی با دیدن آنها مجبور به تحمل شرایط فوق العاده وحشتناکی می شد – لگد زدن به در سلول های انفرادی در نیمه های شب – بی خوابی مزمن به خاطر نبود جای خواب، روشن بودن چراغ اتاق در شب و …..

قفس، واحد مسکونی

 نشاندن زندانی در جعبه با چشمبند برای ماه های متوالی – خواباندن زندانی بر روی تخت و بستن دست و پای وی به تخت، همراه با داشتن چشمبند برای ماه های متوالی – واحد مسکونی: محل خاصی در زندان قزلحصار ویژه زنان مجاهد، در آنجا زندانیان ترکیب وحشتناکی از سرپا ایستادن مداوم همراه با ضرب و شتم و تحقیر، اجبار به شکنجه‌ دوستان، بی خوابی، زندگی با چشمبند، حضور دائم بازجو در محل، فشارهای روحی مداوم، تحقیر و تجاوز جنسی و ….. را تحمل می کردند – حبس زندانی در محل های نامتعارف مانند قرار دادن وی در کمد، توالت و …..

انواع دیگری از شکنجه‌ و آزار و اذیت معمول در زندان‌

 حمله و یورش پاسداران و مسئولان زندان به بندها و ضرب و شتم شدید زندانیان با کابل، زنجیر، چوب، مشت و لگد و ….. – اتاق گاز: اتاقی بدون منفذ که در گرمای تابستان ده ها نفر به جرم ورزش دسته جمعی کردن در آن انداخته و به خاطر تعرق بالا و نبود اکسیژن افراد دچار تنگی نفس و غش می شدند! – تونل: پاسداران در دو طرف به صف ایستاده و زندانی را که مجبور بود از میان آنها بگذرد با کابل و مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار می دادند! – بیگاری کشیدن از زندانیان: مجبور کردن زندانیان به کارهای ساختمانی، حمل و نقل، تعمیرات، نظافت و ….. در زندان مانند کندن کانال، تفکیک زباله، تخلیه بار و بارگیری، تخلیه فاضلاب، آسفالت کردن محوطه و بندهای زندان، شستن راهرو‌های زندان و ….. – ضرب و شتم شدید زندانیانی که در اعتصاب غذا به سر می بردند و اجبار آنها به شکستن اعتصاب غذا – ضرب و شتم شدید زندانی قبل از پخش غذا در سلول های انفرادی گوهردشت – تنبیه دسته ‌جمعی کلیه افرادی که در سلول های یک بند به سر ‌می بردند به خاطر عدم معرفی کسی که در حال مورس زدن بوده است! – تزریق دارو در زیر پوست زندانی که منجر به زخم عمیق می شد – اجرای حکم شلاق در هر وعده برای زندانیان مارکسیستی که نماز نمی خواندند! (بعد از قتل‌عام ۶۷) – به بهداری نبردن بیماران و در اختیار قرار ندادن داروهای حیاتی به زندانی – گرسنگی مفرط دادن به زندانیان – سوء استفاده‌ جنسی نگهبانان و پاسداران مرد از زندانیان کم سن و سال

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

★★★ شکنجه های رایج در دوران تسلط بهزاد نظامی در قزلحصار ★★★

(هدف: کسب اطلاعاتی که زندانی در دوران بازجوئی ارائه نداده است!)

شلاق زدن با کابل در حمام بند و در زیر دوش آب سرد در هوای سرد زمستان در شب ها – بیدار نگاه داشتن افراد بند و اجبار آنها به شنیدن و دیدن شکنجه دوستانشان – سوراخ کردن گوش – زدن آمپول هوا – زدن دستبند قپانی و آویزان کردن زندانیان – ضرب و شتم شدید زندانیان – خواباندن زندانیان در کف راهرو بند و دویدن از روی‌ آنها ! – زدن موی سر زندانی و ریختن آن در توالت و اجبار او به خوردن آن! – اجبار زندانیان به زدن کابل به دوستانشان! – اجبار زندانیان به انجام اعمالی که آنها فرمان می دادند و سپس تنبیه افراد به خاطر درست‌ انجام ندادن فرمان ها و یا دقیق و صحیح انجام دادن آنها !

★★★ شکنجه‌، آزار و اذیت و فشارهای روحی ★★★

اعمال روش‌های تحقیرآمیز و ایجاد شرایط آزاردهنده‌ برای آزادی زندانیان

 عدم آزادی زندانیان پس از اتمام محکومیت و ابلاغ حکم جدید و یا ابلاغ حکم ثانویه مبنی بر این که تا اطلاع ثانوی( احراز توبه ) در زندان می مانید! – الزام به نوشتن انزجارنامه و شرکت در مصاحبه های اجباری به منظور آزادی از زندان – الزام افراد به گذاشتن وثیقه، ضامن و سند ملکی بعد از اتمام محکومیت برای آزادی از زندان

فشار‌های ایدئولوژیک

 اجبار به شرکت در کلاس ها و برنامه های فرهنگی، مذهبی، سیاسی و ….. – اجبار به شرکت و تماشای مصاحبه های اجباری که زندانیان مجبور به انجام آنها شده بودند! – اجبار به انجام مصاحبه، اعلام انزجار در جمع، همکاری با مسئولان زندان و ….. در طول دوران زندان در مقاطع گوناگون -اجبار زندانی به خواندن سرود “خمینی ای امام” به هنگام رفتن به هواخوری! – پخش نوارهای نوحه و زاری به صورت مداوم از بلندگوهای بند – اجبار زندانی به نوشتن مقاله برای سالروز ورود خمینی و یا مراسم مشابه‌ (در صورت امتناع زندانی وی را تنبیه می کردند قزلحصار- بند۶) – مجازات زندانیان مجاهد به خاطر انجام فرایض دینی جمعی مانند نماز و دعا و بزرگداشت اعیاد مذهبی و اجبار زندانیان غیر مذهبی به خواندن نماز و انجام فرائض دینی! – ممنوعیت برگزاری جشن های ملی مانند نوروز، شب یلدا و ….. – نگارش انواع و اقسام شعارها، سخنان خمینی، بهشتی و دیگر رهبران رژیم به دیوارهای بند و محل های آمد ‌و ‌شد زندانیان – تعارف کردن شیرینی و نان خامه ای به زندانیان بعد از موفقیت در انجام جنایتی از سوی عوامل رژیم و اجبار زندانیان به شرکت در جشن ها و سوگواری های رژیم!

ایجاد فشار از سوی تواب ها

 اجبار زندانیان به فرمانبرداری از تواب ها و عناصر خودفروخته – اجبار زندانی به زندگی در کنار تواب ها و کسانی که در جنایت های رژیم دست دارند – کنترل دائم زندانیان از طریق تواب ها و عناصر بریده و ارائه گزارش لحظه به لحظه از اقدامات زندانیان به بازجویان و مقامات زندان

ایجاد محدودیت در استفاده‌ از توالت و حمام

 اجبار زندانیان به استفاده از توالت در نزد دیگران در سلول های انفرادی به علت قرار داشتن توالت در سلول! – عدم فرصت کافی برای استفاده از توالت و حمام (۲۰ دقیقه برای اتاقی ۸۰ تا ۱۰۰ نفره!) – اجازه ندادن به زندانی برای رفتن به توالت هنگام لزوم و نیاز فوری، مجبور شدن زندانی به رفع حاجت در حضور ده ها نفر! – بستن شیر آب گرم و سرد و یا قطع آب هنگامی که تعداد زیادی از زندانیان داروی نظافت استفاده‌ کرده بودند! – اجبار زندانی به استفاده از آب سرد برای استحمام

فشار روحی شدید به واسطه‌ اعمال مقررات  ضد کمونی ( اشتراکی )

 ممنوعیت کمک به همسلول و همبند تحت عنوان ممنوعیت زندگی کمونی و اشتراکی! – ممنوعیت گفتگو و تماس با افراد سلول – ممنوعیت رفت و ‌آمد به اتاق ها و سلول های دیگر – اجبار زندانیان به عدم استفاده اشتراکی از پوشاک، مواد غذائی، بهداشتی و هر آن چه که در تصور بیاید! – ممنوعیت تعارف کردن چیزی به دوستی – اجبار زندانی به گرفتن اجازه‌ نامه از همسر و یا پدر و مادر برای کشیدن سیگار! (قزلحصار- بند ۶) – ممنوعیت آموزش به دیگران – ممنوعیت آموختن زبان خارجی و ….. – ممنوعیت انجام‌ کارهای دستی و هنری‌ و ….. – اجبار افراد به بایکوت کردن هم اتاقیشان، زندانیان حق نداشتند با زندانی بایکوت شده صحبت کنند! – حبس زندانی در روی تخت! زندانی اجازه‌ خارج شدن از تخت در طول روز و شب و نیز اجازه گفتگو با کسی را نداشت! تنها هنگام رفتن به دستشوئی می توانست از تخت پائین بیاید! – ممنوعیت استفاده از قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه برای زندانیان مجاهد به ویژه در بند زنان در سال‌ ۶۲-۶۳

آزار و اذیت روحی از طریق سیاست ادغام زندانیان و …..

 ادغام زندانیان سیاسی و عادی و بعضاً خطرناک – همسلول کردن زندانیان مسلول (سل ریوی، غدد لنفاوی، مغز استخوان) با زندانیان سالم در انفرادی گوهردشت که منجر به شیوع بیماری سل در زندان شد! – اجبار به زندگی همراه با بیمارانی که از روان پریشی شدید و مزمن رنج می بردند – اجبار مادران به نگهداری کودکان‌ خردسالشان در زندان بدون داشتن کوچکترین امکانات بهداشتی، درمانی، رفاهی و ….. – نگاهداری زندانی در سلول انفرادی به همراه زندانی روان پریش – اجبار زندانی به کار در کارگاه زندان

اقدامات آزار دهنده

 زدن موی سر زندانیان از ته و اجبار آنها به پوشیدن لباس زندان – اجبار زندانیان به انجام کارهائی بر خلاف میلشان که به منظور تحقیر کردن آنان صورت می گرفت مانند تراشیدن سبیل – اجبار زنان به سر کردن چادر سیاه – اجبار زنان به رعایت حجاب در سلول انفرادی!

محرومیت از امکانات محدود زندان

 ممنوعیت ملاقات برای مدت های طولانی – عدم امکان ملاقات اعضای درجه یک خانواده‌ (برادر و خواهر) بعد از چندین سال اجازه داده شد که خواهر و برادر بالای ۳۵ سال، سالی یکبار به ملاقات بیایند! – عدم امکان نامه نگاری مرتب با اعضای خانواده، در صورتی که این امکان فراهم می شد تنها پنج خط آن هم روی برگه های ویژه‌ زندان مجاز شمرده می شد! – قطع هواخوری برای ماه های متوالی – قطع سیگار، روزنامه‌، تلویزیون و ….. – حمله به بندها و تخریب وسائل دست ساز زندانیان، اموال آنان و گاه همراه با جریمه نقدی زندانیان!

 تحقیر و توهین مداوم

 اجبار زندانیان مارکسیست و غیر مذهبی به انجام فرائض دینی مانند نماز، روزه و ….. – تحقیر زندانیان غیر مذهبی و غیر مسلمان با نجس خواندن آنها و اعمال محدودیت هائی در رابطه‌ با آنها مانند ممنوعیت شستن دیگ غذا و ظروفی که مورد استفاده عمومی قرار می گیرند، ممنوعیت رفت و آمد به مسجد بند، ممنوعیت استفاده از توالت های عمومی بند و ….. – تحقیر زندانیان مجاهد و اجبار آنها به استفاده‌ از کلمه “منافقین” به جای “مجاهدین” به هنگام پاسخ به پرسش درباره‌ اتهام!

نگاه داشتن تیغ بازجوئی و شکنجه و اعدام بر سر زندانی

 مفتوح بودن پرونده‌‌ زندانی و تهدید دائم او مبنی بر تجدید بازجوئی، شکنجه و محاکمه! – تداوم شکنجه و بازجوئی در طول دوران زندان به منظور تجدید محاکمه و افزایش حکم – انتقال زندانی به وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی و مجبور کردن وی به پر کردن فرم ها و لیست های مختلف

فشار روی زندانیان روان پریش

 ضرب و شتم شدید زندانیان روان پریش در یک پروسه‌ طولانی برای اطمینان یافتن نسبت به صحت بیماری‌ آنها ! – نگاهداری زندانیان روان پریش در یک اتاق بدون پنجره (گوشه ای از محوطه‌‌‌ آموزشگاه در اوین) بین‌ سالن های ۱ و ۲ را دیوار کشیده و تبدیل به یک اتاق کوچک کرده بودند (اتاق ۳۸) – نگاه داشتن زندانیان روان پریش در وضعیتی به غایت اسفناک و وارد آوردن انواع فشارهای طاقت فرسا و همراه با تجاوز و سوء استفاده‌ جنسی به منظور اطمینان یافتن نسبت به صحت بیماری آنها ! – نگاه داشتن زندانیان روان پریش در کنار ‌هم در یک فرعی ویژه در گوهردشت بدون کوچکترین امکان درمانی و یا بهداشتی به منظور افزایش فشار روی آنها و اطمینان کسب کردن نسبت به صحت بیماری‌آنها ! – حبس طولانی مدت زندانیان روان پریش در سلول انفرادی برای اطمینان یافتن نسبت به صحت بیماری آنها ! – در اختیار قرار ندادن داروهای ویژه برای کنترل زندانیان روان پریش!

آزار و اذیت کودکان زندانی به خاطر والدینشان!

 حضور کودکان در شکنجه گاه به هنگام شکنجه‌ والدین و تحمل فشارهای بعدی ناشی از آن – تنها شدن کودک در سلول انفرادی به هنگام شکنجه‌ والدین و شنیدن صدای آنها در زیر شکنجه – مشاهده‌ وضعیت ناگوار پدر و به ویژه مادر بعد از شکنجه – حبس در سلول های انفرادی در شرایط فاجعه بار – تلاش بازجویان برای کسب اطلاعات از کودکان در مورد پدر و مادر و رابطه هایشان با دیگران که به روش های گوناگونی انجام می شد – محرومیت از داشتن شیر خشک، پوشاک مناسب، پوشک، داروهای مورد نیاز و ….. – رنج بردن از سو‌ء تغذیه و عدم رعایت موازین بهداشتی در زندان – محرومیت از تنفس آزاد، بازی، دیدن کودکان همسن و سال، داشتن اسباب بازی و ….. – محرومیت از دیدار با بستگان نزدیک

فشار روی خانواده های زندانیان و اعدام شدگان

 آزار و اذیت و شکنجه روحی در گورستان – تحقیر خانواده های داغدار از طریق عدم صدور اجازه دفن عزیزانشان در قبرستان های عمومی (در بعضی موارد خانواده ها مجبور به دفن فرزندانشان در باغ و یا حیاط منزل مسکونیشان می شدند!) – اختصاص قبرستان های ویژه برای دفن زندانیان اعدام شده غیر مسلمان و مارکسیست – نبش قبر و بیرون آوردن جنازه و رها کردن آن در پشت درب خانه‌ والدین آنها ! (غالباً در شهرستان ها) – ندادن نشانی قبر و تاریخ اعدام فرد به خانواده (اکثر خانواده هائی که فرزندانشان در قتل‌عام ۶۷ در تهران به شهادت رسیدند با چنین مشکلی رو‌برو بوده اند) – ضرب و شتم، دستگیری، بازجوئی و شکنجه‌ مادران و همسرانی‌ که در بهشت زهرا و گورستان خاوران بر سر قبرهای فرضی فرزندانشان تجمع می کردند – شکستن سنگ ‌قبرهای زندانیان اعدام شده توسط عوامل رژیم – دفن کردن مجدد جنازه‌ در محل هائی که گفته می شد زندانیان سیاسی در آنجا به خاک سپرده شده اند به منظور جلوگیری از تجمع خانواده ها – تحقیر و توهین به گورستان هائی که اعدام شدگان در آنها به خاک سپرده شده اند از طریق نام گذاری هائی چون “لعنت آباد!” برای نامیدن آن مکان ها !

آزار و اذیت خانواده قربانی به هنگام اعلام خبر اعدام فرزند‌شان!

 مطالبه‌ پول تیر از خانواده ها برای دادن نشانی قبر فرزندان اعدام ‌شده ‌شان! – قرار دادن پیش شرط باطل کردن شناسنامه اعدام شدگان تحت عنوان “متوفی، مرگ به صورت عادی!” برای نشان دادن محل و نشانی قبر! – اطلاع دادن به خانواده‌ بعضی از دختران اعدام شده مبنی بر این که فرزندشان پیش از اعدام به عقد یکی از پاسداران درآمده است! در این رابطه پاسدار مربوطه  به همراه یک جعبه شیرینی و مقدار اندکی پول به خانواده مورد نظر مراجعه می کرد! – درخواست از خانواده‌‌ های زندانیان اعدام شده برای ابراز خوشحالی نسبت به اعدام فرزندانشان! – تهدید خانواده های زندانیان اعدام شده مبنی بر عدم برگزاری مراسم یادبود و یا سوگواری – ایجاد مانع و عدم ارائه مدرک مبنی بر اعدام افراد متأهل که موجب می شد همسران آنها نتوانند ازدواج کرده و یا کارهای حقوقی همسرشان را دنبال کنند!

قرار دادن خانواده‌ اعدام شدگان در بلاتکلیفی

 اعدام زندانی و عدم اطلاع آن به خانواده اش – اجبار زندانی به نوشتن نامه مبنی بر زندگی در پایگاه های مجاهدین و ارتش آزادیبخش، تهیه عکس از زندانی زیر عکس رهبران مجاهدین و ارسال آن برای خانواده‌‌ زندانی مبنی بر این که او در خارج از کشور به سر می برد! – عدم پذیرش مسئولیت دستگیری زندانی و قرار دادن خانواده‌ ها در بلاتکلیفی، این موضوع در واقع یکی از علت های اصلی بالا رفتن آمار مفقود شدگان بوده است!

آزار و اذیت خانواده زندانیان سیاسی به هنگام ملاقات

 تبعید زندانیان به زندان هائی دور از شهر و محل سکونت خانواده که مشکلات زیادی را در راه ملاقات خانواده‌ ها با فرزندانشان ایجاد می کرد. اعزام زندانیان سیستان و بلوچستان، بندرعباس، بوشهر، مسجدسلیمان، برازجان، بهبهان، کردستان، کرمانشاه، مشهد و ….. به تهران و کرج نمونه ای از آن است. – دستگیری و بازجوئی و شکنجه خانواده هائی که خارج از مقررات و ضوابط ملاقات در زندان با زندانی صحبت کرده اند، زندانیان تنها مجاز به گفتگو درباره مسائل خانوادگی بودند! – دستگیری، بازجوئی و شکنجه‌ خانواده هائی که به شکل دسته جمعی به دادستانی و مراکز قضائی رژیم برای دادخواهی نسبت به وضعیت بستگانشان رجوع می کردند! – اجبار خانواده ها به فارسی صحبت کردن در زمان ملاقات علیرغم این که بعضی از افراد خانواده ها قادر به فارسی صحبت کردن نبودند و یا برایشان به سختی امکان داشت، به ویژه در رابطه با کُردها و بخشی از آذربایجانی ها – توهین، فحاشی، تحقیر و تهدید به دستگیری افراد خانواده ها پیش از ملاقات – نقل و انتقال خانواده زندانیان سیاسی به سالن ملاقات در مینی بوس های فاقد شیشه و پنجره و ایجاد جو رعب و وحشت در میان‌ آنها پیش از ملاقات (گوهردشت) – ایجاد فضای رعب و وحشت به هنگام دیدار خانواده با زندانی – ارائه اخبار نادرست درباره زندانی به خانواده‌ – ممنوع الملاقات کردن زندانی برای مدت های طولانی – عدم اجازه ملاقات حضوری فرزند بالای شش سال با پدر و مادر – تهدید، بازرسی، ایجاد جو رعب و وحشت در رابطه با کودکان خردسال زیر ۶ سالی که با پدر و مادرشان ملاقات حضوری می کردند! – فشار روی همسران بعضی از زندانیان سیاسی برای جدائی! – وعده های تو خالی به خانواده ها مبنی بر آزادی قریب الوقوع زندانی! – تلاش بی وقفه برای ایجاد تضاد بین خانواده و زندانی به ویژه در ارتباط با کسانی که متأهل بودند!

تداوم شکنجه و آزار بعد از آزادی از زندان

 اجبار زندانی به معرفی نوبه ای خود (هفتگی، ماهانه و …..) به وزارت اطلاعات، دادستانی و دیگر نهادهای سرکوبگر رژیم که معمولاً همراه با بازجوئی، ضرب و شتم، تهدید، تطمیع و ….. بود – احضار زندانی به وزارت اطلاعات در مقاطع گوناگون از جمله قبل و بعد از انتخابات و یا سرفصل های سیاسی و ….. همراه با بازجوئی و ….. – گرفتن تعهد و امضا از زندانی مبنی بر عدم تماس با زندانیان آزاد شده و خانواده های آنان و به ویژه خانواده های شهدا – دستگیری گسترده‌ زندانیان سیاسی آزاد شده به هنگام بروز بحران های اجتماعی و آزار و اذیت آنها – ارائه پیشنهاد همکاری اطلاعاتی با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی در مقاطع گوناگون و زمان هائی که فرد ملزم به معرفی خود به نهادهای امنیتی است – اجبار زندانیان سیاسی آزاد شده به امضای متن های از پیش تهیه شده از سوی وزارت اطلاعات خطاب به ارگان های بین المللی در رابطه با جریان های فعال سیاسی (به ویژه مجاهدین) و محکومیت فعالیت ارگان های حقوق بشری که در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران می کوشند! – اجبار زندانیان سیاسی جهت ملاقات با نماینده‌ ویژه ملل متحد و یا دیگر هیأت های بین المللی برای پیشبرد سناریوهای مورد نظر وزارت اطلاعات – ممنوعیت مسافرت به شهرهای مرزی و یا نزدیک مرز – عدم امکان ادامه‌ تحصیل در دانشگاه های دولتی – عدم امکان اشتغال در مراکز دولتی و نیمه دولتی – ضرب و شتم زندانی به قصد کشت در خیابان توسط تیم ها و افراد ویژه!

 ربودن، شکنجه و سر به نیست کردن زندانی پس از آزادی – تهدید به ربودن و کشتن به صورت رسمی از طریق بازجویان و تهدید غیر رسمی از طریق تماس های مکرر تلفنی – تعقیب و مراقبت علنی و غیر علنی برای ایجاد فضای رعب و وحشت دائمی برای زندانی آزاد شده – گرفتن تعهد از زندانی مبنی بر این که در صورت تماس گروه ها و یا افراد سیاسی با او مراتب را به وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب اطلاع دهد – ایجاد تشکیلات‌ سیاسی موازی با مجاهدین از سوی وزارت اطلاعات و دادستانی و تماس با زندانیان آزاد شده و ترغیب آنها به فعالیت سیاسی و سپس سر به نیست کردن آنان – ارسال فیلم، نشریه، جزوه، کتاب، اطلاعیه‌ جریان ها و گروه های سیاسی فعال (به ویژه مجاهدین) از سوی وزارت اطلاعات برای زندانیان آزاد شده جهت تحت فشار قرار دادن بعدی برای جلب همکاری آنها – کنترل تلفن و ضبط مکالمه‌های تلفنی زندانیان آزاد شده به منظور ایجاد فشارهای بعدی – قرار دادن زنان تن فروش و همکار وزارت اطلاعات بر سر راه سوژه مورد نظر به منظور ایجاد رابطه‌ جنسی با او و فیلمبرداری از آن برای تحت فشار قرار دادن سوژه! این شیوه در رابطه با کسانی به کار می رود که سابقه فعالیت سیاسی داشته و مقامات اطلاعاتی قصد سوء استفاده از آنها را دارند – گذاردن شنود حتی در اتاق خواب زندانیان آزاد شده و افراد فعال سیاسی به منظور ایجاد فشارهای‌ بعدی یا جلب همکاری آنها !


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.