کیان ثابتی: پدیده مهاجرت اجباری بهاییان از ایران اسلامی

سه شنبه, 17ام اردیبهشت, 1392
اندازه قلم متن

بیشترین تعداد پناهندگان بهایی افرادی هستند که در ایران دچار مشکلات اقتصادی شده‌اند. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصیل بهایی هستند این گروه نیز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا‌ترین میزان سال های اخیر رسیده است. در بین پناهندگان بهایی افرادی هم هستند که به دلیل حفظ جان، راهی ترکیه شده‌اند. گروه‌های دیگر پناهندگان بهایی شامل بیماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ایران زندگی می‌کنند، می‌شوند

از‌‌ همان نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حاکمیت کشور که در اختیار معممین شیعه قرار گرفته بود بنای مخالفت و دشمنی را با هموطنان بهایی آغاز کرد. اماکن مذهبی و قبرستان‌های بهاییان مورد هجوم قرار گرفت و تخریب شد، بسیاری از کارخانه‌های تولیدی و شرکت‌های خصوصی فقط به دلیل آنکه یکی از صاحبانش فردی بهایی بود توسط بنیاد مستضعفان یا دادگاه انقلاب مصادره گردید، بهاییان از همه مشاغل دولتی و بعضا «خصوصی اخراج شدند، استادان و دانشجویان بهایی از تدریس و تحصیل، محروم و با ثبت گزینه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور سراسری دانشگاه‌ها از ورود جوانان بهایی به دانشگاههای سراسری و آزاد جلوگیری بعمل آمد، بازداشت شهروندان بهایی در شهرهای مختلف ایران، آغاز و گسترش یافت. اکثر دستگیرشدگان مجکوم به اعدام و اموال ایشان مصادره می‌شد و این‌ها تنها نمونه‌های کوچکی از ده‌ها دلیلی بودند که بهاییان را مجبور به جلای وطن می‌کرد.

این مهاجرت ابتدایی هم با مشکلاتی همراه بود چه که حکومت اسلامی ایران با وارد کردن گزینه» مذهب «در فرم ثبت نام گذرنامه از تحویل گذرنامه و خروج شهروندان بهایی از ایران ممانعت بعمل می‌اورد در این شرایط بسیاری از شهروندان بهایی که تحمل فشارهای وارده را نداشته و جان خود را در وطنشان در خطر می‌دیدند مال خود را می‌گذاشتند و بی‌محابا از راههای صعب العبور استان بلوچستان به پاکستان می‌گریختند و در آنجا خود را به دفتر کمیساریای پناهندگی سازمان ملل معرفی تا آنکه پس از چند سال بتوانند به کشوری امن نقل مکان کنند البته چندین برابر تعداد این پناهجویان، بهاییانی هم بودند که ترک وطن نکرده و با پذیرش شرایط موجود در ایران روزگار می‌گذراندند.

حکومت اسلامی حاکم بر ایران که به هیچ وجه نمی‌توانست حضور معتقدان به آیین بهایی را در مملکت تحت حاکمیت خود بپذیرد ابتدا با این طرح آغاز کرد که اعمال فشار بر شهروندان بهایی و ممانعت از خروج ایشان از کشور، موجب آن می‌شود که ایران برای بهاییان تبدیل به زندانی با اعمال شاقه خواهد شد که تنها تغییر عقیده و اسلام آوردن ایشان موجب رهایی از این زندان خواهد گردید ولی پس از یک دهه، حاکمیت آشکارا شاهد شکست طرح خود بود. اعدام و تحمل حبس‌های طولانی برای تعداد کثیری از شهروندان بهایی، ممانعت از کسب و کار و تحصیلات عالیه و ممنوع خروج کردن بهاییان، نه تنها موجب ترک عقیده پیروان بهاییت نشد بلکه بسیاری از ایرانیان را هم به این باور مذهبی متوجه و علاقه‌مند کرد. در اینجا حکومت راه دیگری در پیش گرفت و دربهای خروج از کشور را بر بهاییان گشود تا شاید با اعمال فشار در داخل موجب خروج ایشان از کشور گردد و از این طریق از تعداد پیروان آیین بهایی در ایران کاسته شود.

خروج تعداد کثیری از شهروندان بهایی از ایران در اوایل دهه ۶۰ شمسی و درخواستهای مکرر ایشان جهت پناهندگی از کشورهای مختلف، جامعه جهانی را متوجه وضعیت نابسامان بهاییان در ایران کرد و در همین مقطع بود که درخواست‌های جامعه جهانی از ایران برای کاهش فشار‌ها بر شهروندان بهایی آغاز شد هر چند حاکمیت ایران همواره از پذیرش درخواستهای بین المللی استیحاش دارد و این بی‌توجه نشان دادن به خواستهای جهانی را نشانه قدرت و استقلال خود می‌داند ولی در ‌‌نهایت این فشارهای بین المللی بود که توانست حکومت ایران را مجاب کند از شدت دستگیری‌ها و اجرای احکام اعدام جهت شهروندان بهایی بکاهد.

نکته‌ای که حائز توجه است اینکه در سال ۱۳۶۶ خورشیدی دانشگاه داخلی بهاییان در ایران موسوم به» موسسه علمی- آزاد «راه اندازی شد و از این طریق جوانان بهایی که محروم از تحصیل در دانشگاه‌های دولتی شده بودند توانستند به راهنمایی اساتید اخراج شده بهایی به تحصیل بپردازند هر چند دانشگاه مزبور مدرک رسمی به فارغ التحصیلان نمی‌داد با این حال در کاهش تعداد مهاجرین بهایی از ایران بسیار مؤثر بود.

خروج شهروندان بهایی از ایران در دوران ریاست جمهوری خاتمی

دوران ۸ ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی فشار و آزار شهروندان بهایی به حداقل میزان خود طی سی و اندی سال که از تاسیس نظام اسلامی در ایران می‌گذشت، رسید. هر چند در سال‌های اولیه ریاست جمهوری خاتمی، یک شهروند بهایی در مشهد به نام قدرت الله روحانی به اتهام اعتقاد به آیین بهایی اعدام شد ولی مسئولان نظام خبر مزبور را تکذیب کردند! یا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۷ مهر ماه ۱۳۷۷ در یک یورش گسترده به منازل شهروندان بهایی در سراسر ایران و دستگیری تعدادی از ایشان در ارتباط با دانشگاه داخلی بهاییان سعی در تحت فشار قراردادن شهروندان بهایی نمود ولی با این حال این دوران به دلیل اعمال کمترین فشار‌ها به شهروندان بهایی از سوی حکومت، دارای کمترین میزان مهاجرت شهروندان بهایی از ایران بود بخصوص آنکه در آخرین سال ریاست جمهوری محمد خاتمی برای اولین بار اعلام شد همه ایرانیان حق شرکت در کنکور سراسری دانشگاه‌ها را دارند و گزینه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور اشاره به درس تعلیمات دینی‌ای دارد که داوطلب برای امتحان برمی گزیند.

مهاجرت شهروندان بهایی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد

پس از محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد بر مسند ریاست جمهوری ایران نشست. از‌‌ همان ابتدا شایعه نزدیکی احمدی‌نژاد به انجمن حجتیه در دهان‌ها پیچید هر چند این شایعه هیچگاه اثبات نشد ولی نحوه رفتار و گفتارهای احمدی‌نژاد و نزدیکانش در مواجهه با مقوله» مهدی (امام زمان) «بی‌شباهت به رفتارو گفتارهای انجمن مذکور نبود. شدت گرفتن برخورد با شهروندان بهایی از‌‌ همان سالهای ابتدایی ریاست جمهوری احمدی‌نژاد از جمله دلایلی بود که احتمال ارتباط تیم احمدی‌نژاد با انجمن حجتیه یا حداقل تفکر انجمن مذکور را تقویت می‌کرد. بازداشت ۵۴ جوان بهایی در اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ خورشیدی در شهر شیراز و انکار علنی وجود شهروندان بهایی توسط رییس جمهوری ایران در نشست مطبوعاتی برگزارشده*در مقر اجلاس سازمان ملل متحد، نوید آینده خوبی به بهاییان نمی‌داد. کم کم بازداشت شهروندان بهایی دوباره شدت گرفت. فشارهای اقتصادی بر شهروندان روبه تزاید گذاشت بسیاری از شهروندان بهایی که طی دو دهه پس از اخراج از شغل‌های اصلیشان توانسته بودند کسب و کاری برای خودشان ایجاد کنند با عدم تمدید یا لغو جواز مواجه شدند. بار دیگر بر مذهب داوطلب شرکت در آزمون سراسری دانشگاه‌های ایران تاکید شد و عملا اجازه حضور جوانان بهایی در کنکور سراسری گرفته شد. آن تعداد اندک از دانشجویان بهایی هم که به دانشگاه‌های دولتی راه یافته بودند به مرور پس از شناسایی اخراج شدند و بالاخره یک ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ خورشیدی هفت شهروند بهایی که مسئولیت جامعه بهایی ایران را به عهده داشتند بازداشت شدند. این فشار‌ها مقدمه‌ای بود برای شروع مجدد خروج گسترده بهاییان از ایران تا آنکه انتخابات سال ۸۸ به وقوع پیوست.

پس از انتخابات ریاست جمهوری شهروندان بهایی هم مانند بسیاری دیگری از اقشار جامعه از تیررس فشارهای حکومتی درامان نماندند. با آنکه جامعه بهایی ایران همواره اعلام کرده که طبق اصول اعتقادی‌اش از هر گونه دخالت در سیاست و یا جانبداری از گروهی خاص پرهیز می‌کند ولی بدنه اصلی نظام که سه دهه سابقه دشمنی با جامعه بهایی را در پیشینه دارد حاضر به پذیرش ادعای بهاییان نبود. بازداشت شهروندان بهایی در همه شهرهای ایران آغاز شد و ایشان با اتهامات نظیر» تبلیغ علیه نظام «،» اقدام علیه امنیت «و» تشکیل گروه غیرقانونی «به دادگاه‌های انقلاب فراخوانده شدند. ادارات اطلاعات در شهرهای مختلف کشور محور اعمال فشارهای اقتصادی بر بهاییان را دردست گرفتند و ادارات اماکن، دارایی، کار، تامین اجتماعی و صنوف مجریان اقدامات ایشان شدند. پلمپ گسترده محل‌های کسب، لغو و عدم تمدید جواز، وضع مالیاتهای سنگین و جلوگیری از مراجعه صاحبکاران- مشتریان – به شهروندان بهایی از جمله فشارهای اقتصادی بود که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران با همکاری نهادهای مذکورعلیه شهروندان بهایی به مرحله اجرا درآورد.

هجوم به گورستان‌های بهایی و کارشکنی در صدورجواز دفن که از دوره قبل ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد شروع شده بود ناگهان به دستور حکومتی تبدیل شد و به همه شهرهای ایران سرایت کرد. در روزهای پایانی سال ۱۳۸۸ خورشیدی دادستان کل کشور در اعلامیه‌ای کلیه تشکیلات مذهبی بهایی را غیرقانونی و تعطیل اعلام کرد. گروه ۷ نفره مسئولین جامعه بهایی ایران با اتهامات» جاسوسی برای اسرائیل، تبلیغ علیه نظام و توهین به مقدسات «هر کدام به ۲۰ سال حبس تعزیری محکوم شدند. و از همه اقدامات شدید‌تر می‌توان به حمله گسترده نیروهای وزارت اطلاعات به دانشگاه بهاییان ایران در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی اشاره کرد که تعداد زیادی از اساتید بهایی بازداشت و بسیاری از منازل بهاییان مرتبط با دانشگاه مزبور مورد هجوم ماموران امنیتی قرار گرفت.

موارد مذکور تنها بخشی از اقدامات رژیم ایران بر علیه شهروندان بهایی شمرده می‌شود ولی این‌ها تمهیدی بود برای خروج گسترده شهروندان بهایی از ایران و ورودشان به کشور ترکیه برای اعلام پناهندگی به دفتر کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد؛ کورسوی امیدی که با کم شدن آزار و فشار‌ها در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بر دلهای بهاییان تابیده بود به خاموشی گرایید و بسیاری از شهروندان بهایی که دیگر محیط زندگی در ایران را محل امن و آسایش برای خویش نمی‌دیدند مجبور به جلای وطن شدند.

تلاش نیروهای امنیتی برای از هم پاشاندن دانشگاه داخلی بهاییان ایران و عدم ثبت نام، اخراج و ممانعت از تحصیل شمار اندک دانشجویان بهایی راه یافته به دانشگاه‌های ایران عامل مهم دیگری بود تا بسیاری از جوانان بهایی برای پیشرفت و تحصیل مجبور به ترک وطن شوند.

ورود به کشور ترکیه و اعلام پناهندگی

سحرگاه شنبه هر هفته حدود ساعت ۳ تا ۵ بامداد قطار تهران- آنکارا وارد ایستگاه شهر کایسری ترکیه می‌گردد و تعداد زیادی از شهروندان بهایی با دلتنگی و امید از آن پیاده می‌شوند و این شروع یک زندگی جدید است. دوره‌ای که مشخص نیست انت‌هایش به کجا ختم می‌شود. در آن موقع شب که تاریکی و سوز سرما در ایستگاه راه آهن بیداد می‌کند تعدادی از پناهندگان بهایی کایسری که به نام» گروه خدمت «مشهورند کلیه بارهای مسافران (بهایی و غیربهایی) را از قطار تخلیه می‌کنند و سپس به تقسیم بار‌ها به صاحبانشان مشغول می‌شوند. در اینجا مسافر یا پناهجوی ایرانی شاهد اولین برخورد انسانی با خود است هر چند اعضای گروه خدمت متشکل از بهاییان پناهنده می‌باشد ولی آنچه برای این گروه مهم است انسان و هموطن بودن مسافران است نه دین، قومیت و یا جنسیت ایشان؛ شاید اصلا» بسیاری از این مسافران ندانند که این افراد که بار‌ها را تخلیه و تحویل می‌دهند (حتی در مواردی بار‌ها را تا محل سکونت مسافر هم می‌برند) پناهندگان بهایی هستند که در آن موقع شب به مدد آن‌ها آمده‌اند.

زندگی جدید از فردای آن روز آغاز می‌گردد. زندگی که برای بعضی یک سال و برای بعضی دیگر تا سه سال هم به طول می‌انجامد. معمولا «بهاییانی که عازم امریکا هستند یک سال در ترکیه ساکنند ولی سایر کشور‌ها زمان بیشتری برای رسیدن طلب می‌کند. حدود ۳۰ شهر اقماری در ترکیه توسط وزارت کشور ترکیه جهت اسکان پناهندگان مشخص شده که پناهجویان ایرانی پس از معرفی خودشان به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد مستقر در آنکارا به این نقاط فرستاده می‌شوند. این شهر‌ها شامل کایسری، نوشهیر، اسکی شهیر، دنیزلی، نیده، سیواس، کریک کاله، مرسین، قونیه، وان و غیره می‌باشند. باید توجه داشت تا زمانی که فرد پناهجو پاسخ مثبت مصاحبه‌اش را دریافت نکرده به عنوان پناهنده محسوب نمی‌شود و به عنوان پناهجو در کشور ترکیه شناخته می‌گردد این دوره می‌تواند بیش از یک سال هم باشد. البته در مورد پرونده زنانی که مسئولیت اداره خانواده را عهده دارند، سالمندانی که به تنهایی در ترکیه ساکنند، بیماران صعب العلاج و افرادی که جانشان در ایران در خطر است روند پناهندگی سریع‌تر انجام می‌گردد.

بهاییان پناهنده را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد بیشترین تعداد پناهندگان، افرادی هستند که در ایران دچار مشکلات اقتصادی شده‌اند. طی چهار سال اخیر، تشدید فشارهای اقتصادی بر شهروندان بهایی ایران موجب شده تعداد بهاییانی که به دلیل مشکل اقتصادی ترک وطن کرده‌اند رو به افزایش نهد. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصیل بهایی هستند این گروه نیز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا‌ترین میزان سالهای اخیر رسیده است. شناسایی و اخراج دانشجویان بهایی، ممانعت از شرکت بهاییان در کنکور دانشگاه‌ها و هجوم و تحت فشار قراردادن دانشگاه مجازی بهاییان ایران از جمله عوامل گسترش خروج جوانان بهایی از ایران محسوب می‌شوند. بخش اعظم دیگری از پناهندگان بهایی در ترکیه را» نو دینان بهایی «تشکیل می‌دهند یادآوری می‌گردد نودینان بهایی طبق قانون قضایی کشور ایران به دلیل آنکه از دین اسلام به بهاییت گرویده‌اند، محکوم به ارتداد هستند. معمولا مدت زمانی که پرونده پناهندگی نودینان بهایی اقدام و بررسی می‌شود طولانی‌تر از پرونده شهروندان بهایی می‌باشد. در بین پناهندگان بهایی افرادی هم هستند که به دلیل حفظ جان، راهی ترکیه شده‌اند این گروه شامل بهاییانی می‌گردد که در ایران:

۱- حکم حبس تعلیق دارند.

۲- منتظر اجرای حکم می‌باشند.

۳- کسانی هستند که در ایران تحت تعقیب وزارت اطلاعات هستند.

۴- بهاییانی که به دلیل فعالیت‌های مذهبی یا رسانه‌ای در ایران احتمال دارد دستگیر شوند.

گروه‌های دیگر پناهندگان بهایی شامل بیماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ایران زندگی می‌کنند و برای در کنار آن‌ها بودن، مجبورند از طریق کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مستقر در ترکیه، پناهندگی کشور مزبور را دریافت کنند همچنین پدران و مادرانی هم هستند که دارای فرزند کوچکی می‌باشند و به این دلیل از ایران خارج شده‌اند که به دلیل ناامیدی از آینده ایران نمی‌خواهند فرزندشان هم به سرنوشت ایشان دچار شود و حکومت مذهبی حاکم بر ایران مانع پیشرفت ایشان در آینده شود.

به هر شکل بهاییان هم مانند سایر پناهجویان و پناهندگان مجبورند پروسه پناهندگی در کشور ترکیه را تا رسیدن به کشور مطبوع بگذرانند که مدت زمان این دوران برای پناهندگان بهایی نسبت به سایرین به دلیل فشارهای آشکار حکومت ایران بر شهروندان بهایی، کمتر و مشکل دیپورت هم در پایین‌ترین میزان می‌باشد. در این دوره بسیاری از پناهندگان به دلیل آنکه طبق قانون کشور ترکیه اجازه کار ندارند سرمایه‌ای را که با خود از ایران آورده‌اند را از دست می‌دهند و با دست خالی به کشور مقصد وارد می‌شوند. بسیاری هم برای گذران زندگی بطور غیرقانونی در ترکیه مشغول به کار می‌شوند که همین شرایط موجب شده صاحبکار ترک، پناهندگان را برای مشاغل سخت با حداقل حقوق استخدام کند.

پس از گذشت ماه‌ها یا برای بسیاری سال‌ها، پناهنده بهایی به کشور مقصد می‌رسد اینجا دیگر سن و شغل قبلی مطرح نیست پناهنده با جامعه و فرهنگ جدیدی برخورد می‌کند. بسیاری از پناهندگان تحمل این برخورد اولیه را ندارند اینان یا به ایران بر می‌گردند یا تا آخر عمر با خاطرات ایران و آرزوی «روزی برگشت به ایران» زندگی در غربت را تحمل می‌کنند که برای بعضی این حس نوستالژی و غم دوری از وطن منجر به افسردگی و یاس می گردد.

اما بسیاری از بهاییان با این تبعید اجباری برخوردی دیگر دارند. زبان، فرهنگ و ارتباطات اجتماعی کشور مقصد به ایشان سبک زندگی جدیدی را تحمیل می‌کند پس به مانند طفل تازه تولد یافته‌ای سعی می‌کنند برای ساختن زندگی نوین (بی‌توجه به دستاوردهای مادی زندگی پیشین)، خویش را هر چه سریع‌تر با محیط جدید وفق دهند هر چند همواره یاد ایران (سرزمین مادری) به عنوان زادگاه آیین بهایی همواره در خاطرشان ثبت خواهد بود. ساختن این زندگی نوین هر چند سخت و دشوار است ولی برای یک پناهنده بهایی دارای دو مفهوم است (مفاهیمی انسانی ولی نا‌آشنا برای یک شهروند بهایی ساکن ایران): آسایش فکر – امنیت جان و مال.
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.