رضا حقیقتنژاد – رادیو فردا
انتشارات «انقلاب اسلامی» که وابسته به «دفتر حفظ و نشر آثار» رهبر جمهوری اسلامی است، تابستان ۱۳۹۷ اقدام به چاپ دوباره کتاب «صلح امام حسن، پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» کرد.
این کتاب را که نوشته «شیخ راضی آلیاسین»، پژوهشگر شیعه اهل عراق است، علی خامنهای سال ۱۳۴۸ از عربی به فارسی ترجمه کرده است. کتاب سال ۱۳۸۳ توسط «دفتر نشر فرهنگ اسلامی» منتشر شده بود ولی دفتر رهبر جمهوری اسلامی پس از ۱۴سال تصمیم با انتشار دوباره آن گرفت.
عبارت «نرمش قهرمانانه» که شهریور ۱۳۹۲، از سوی خامنهای به کار برده شد و به موافقت علنی با مذاکرات هستهای تعبیر شد، وام گرفته از این کتاب بود.
این تعبیر از این نظر معنادار بود که رهبر جمهوری اسلامی که به شدت علاقهمند به شبیهسازیهای تاریخی با تمرکز بر صدر اسلام است، پیش از این بارها تأکید کرده بود که کشورهای غربی، نمیتوانند «حادثهای مثل حادثه صلح امام حسن» را تحمیل کنند و «اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد.» با این حال، با افزایش فشارهای اقتصادی و تشدید تحریمها، خامنهای نه تنها سراغ «عاشورای حسینی» رفت، بلکه خود از پیشگامان تبلیغ و واژهسازی بر مبنای «صلح حسنی» شد.
توجه به این موضوع در روزهای اخیر از یک منظر حائز اهمیت شده است. او هفته گذشته در سخنرانیاش در جمع مسئولان نظام، گزینه قطعی را «مقاومت در مقابل آمریکا» اعلام کرد.
گزاره «مقاومت در مقابل آمریکا» در برابر گزاره «فشار حداکثری» که مقامهای دولت آمریکا مداوم بر آن تأکید میکنند، یک دوگانه تحلیل را شکل داده است.
دیپلماسی دولت آمریکا بر این گزاره استوار است که فشار حداکثری، کارآمد است و ایران را ناچار به تجدیدنظر در مواضع خود میکند. منتقدان اما میگویند که این رویکرد منجر به تغییر رفتار ایران نخواهد شد و در عمل شکست میخورد.
با توجه به اینکه در نقطه ثقل سیاست خارجی ایران، علی خامنهای ایستاده است، تحلیل شخصیت و رفتار او در این وضعیت میتواند یک الگوی اولیه ترسیم کند.
نقطه ثقل این الگو رویدادی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است. ۱۰ سال پس از آن رویدادها، علیرغم هزینههای سیاسی بالا، کماکان خامنهای حاضر به بستن پرونده این تقابل و رفع حصر نیست.
رهبر جمهوری اسلامی از نیمه دوم سال ۱۳۹۰ به بعد وقتی شکافهای سیاسی درون با اختلافات سیاست خارجی و تبعات برنامه هستهای گره خورد و با فشار تحریم، متوجه خطرناک بودن وضعیت و به تعبیر هاشمیرفسنجانی، «نگران» شد، راه دیگر رفت و وارد بازی مذاکره محرمانه با آمریکا که «دشمن» میخواندش شد ولی در صحنه سیاست داخلی، در مقابل اصلاحطلبان که «رقیب» هستند، روش دیگری برگزید.
خامنهای در دو سال اول پس از حوادث ۱۳۸۸، هزینه بالایی پرداخت و به تعبیر خودش نظام تا لب پرتگاه رفت ولی در یک طراحی چند مرحلهای، نقاط قوت حریف سیاسی داخلی یعنی اعتراضهای خیابانی، رهبری جنبش، اتاق فکر، رسانهها و احزاب را با برخورد قضایی و امنیتی و حصر سرکوب کرد و زمین بازی جدید را مقابل یک رقیب ضعیفشده شروع کرد.
در طول این سالها، اصلاحطلبان برای حل مشکل و بهویژه رفع حصر که نیازمند تصمیمگیری شخص خامنهای است، روشهای مختلفی را پیگیری کردهاند. آنها خواستار گذشت نظام شدهاند، از طریق مجلس طرح موضوع کرده، به رهبر جمهوری اسلامی نامه نوشتهاند، خواهش کردهاند و گفتهاند در پی ترمیم رابطه خود با رهبر و کسب اعتماد دوباره هستند و خواستار حفظ کانالهای ارتباطی خود با خامنهای شدهاند. پاسخ رهبر به خواستهشان چه بوده: تقریباً هیچ. گاهی برخی از اصلاحطلبان به میهمانیهای سیاسی یا مذهبی رهبر جمهوری اسلامی دعوت شدهاند ولی خواستههای اساسی این جریان مانند رفع حصر، کند شدن تیغ نظارت استصوابی، آزادترشدن دایره فعالیتهای سیاسی و …، بیتوجه و بیپاسخ مانده است.
یک علت مهم بیتوجهی و بیاعتنایی به خواستههای سیاسی اصلاحطلبان از سوی خامنهای این است که او این جریان سیاسی را دیگر یک ابزار فشار قدرتمند نمیداند و احساس میکند در هر صورت، از طریق نهادهای امنیتی و دستگاه قضایی، قادر به کنترل آنهاست. روش بازی او ساده بود: رقیب را ضعیف کن، او را کنترل و حتی مدیریت کن.
تحت تأثیر یک دهه سرکوب، شاهد یک اختلال عظیم در روند سازمانیابی و سیاستورزی اصلاحطلبان هستیم و حداکثر توان سیاسی این طیف، نفوذ در لایههای میانی دولت و تزریق چند مدیر اجرایی شده است. اصلاحطلبان کماکان از قدرت انتخاباتی و شکلدهی یک سبد رأی بزرگ برای تأثیرگذاری تعیینکننده در روند انتخابات برخوردار هستند ولی تحت تأثیر مینگذاریهایی که رهبر و یارانش در زمین بازیشان انجام دهند، نمیتوانند میوه این درخت بچینند.
نوع مواجهه اصلاحطلبان با پرونده حصر که از منظر درخواست و خواهش توأم با ابراز دوستی و وفاداری بوده و نوع پاسخ رهبر جمهوری اسلامی که پافشاری مداوم بر تداوم حصر و بیاعتنایی به این درخواستها بوده، یک الگوی ساده را بازنمایی میکند: اگر ابزار فشار کافی نباشد، خامنهای اعتنایی به بازی سالم ندارد و دائم در حال تخریب زمین و ابزارهای بازی است.
به عبارت دقیقتر اگر گزینه و ابزار «فشار حداکثری» به عنوان یک راهکار مورد توجه مداوم قرار میگیرد، الزاماً انتخاب دیگران نیست، بلکه سابقه سیاستورزی و شخصیت رهبر جمهوری اسلامی در شکلگیری این فضا نقش موثری داشته است. او بر خلاف تبلیغات مقاومتمحور، اهل عقب نشینی است، ولی باید سمبه پرزور باشد.
هفت سال پیش وقتی او متوجه زور «تحریم» شد، هم تن به مذاکره محرمانه داد و هم در انتخابات ریاستجمهوری تماشاگر یا به تعبیری مدیر صحنه شد تا یک اهل مذاکره برنده بازی انتخابات باشد، هم برای عقبنشینی واژهسازی کرد و هم پای برجام امضا گذاشت.
این عقبنشینی چندمرحلهای را حدفاصل سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸ با مینگذاریهای متعدد از جمله آزمایشهای تحریکآمیز موشکی، ماجراجویی منطقهای، دخالت مؤثر اقتصادی و تضعیف دیپلماسی، تا اندازهای جبران کرد و سعی کرد هنر خود که بیشتر بر «تخریب» استوار است تا «مقاومت» را نشان کند ولی این هنرنمایی نمیتواند کماکان آن عقبنشینی را پنهان کند. عقبنشینیای که خودش میگوید ناشی از «خام شدن» بود ولی واقعیت این است که از «ترس» بوده است.
از این زاویه، گزاره «فشار حداکثری، بیهوده است»، یک کلیگویی نه چندان معتبر است. تجربه و تاریخ نشان داده که اگر قدرت مقابل خامنهای، بدون توجه به شعارها و ژستهای رهبر، قادر به اجرای مؤثر برنامهاش شود، در مسیر اجرا از قدرت و اتحاد کافی برخوردار باشد و اجماع قوی را برانگیزد، خامنهای حتماً عقبنشینی خواهد کرد، نهایت اینکه تلاش یا درخواست میکند طراحی صحنه طوری باشد که عقبنشینیاش آبرومندانه تعبیر شود؛ مصلحت نرمش.