اعتماد به رهبران سیاسی از نان شب واجب‌تر است!‏

دوشنبه, 17ام تیر, 1398
اندازه قلم متن

Hamid-Aghaei-2

حمید آقایی

بحث‌ها و مناظرات سیاسی در شرایطی که یک کشور در آستانه تحولی بزرگ قرار گرفته است، معمولا به اوج خود می‌رسند. بحث‌هایی که عمدتا از تجزیه و تحلیل شرایط آغاز و به پیش‌بینی آینده ختم می‌گردند. در این میان اما ‏برخی از مباحث و تحلیل‌های سیاسی در کادر تحلیل کارشناسانه و مبتنی بر داده‌ها باقی می‌مانند و برخی دیگر با ‏الهام از یک خط مشی مشخص، از این کادر خارج و به ارائه راه حل و حتی پیش‌بینی آینده منتهی می‌شوند.

جامعه سیاسی ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست و با نگاهی به رسانه‌های رسمی و غیر رسمی متوجه حجم، ‏تنوع و گستردگی این مباحث می‌گردیم. گستردگی و تنوعی که تشخیص صحت تحلیل‌ها و اعتماد به آینده‌ای که ‏ترسیم می‌گردد و راه حل‌هایی که ارائه می‌شوند را بسیار دشوار می‌سازند. این دشواری اما زمانی بیشتر و ‏غامض‌تر می‌گردد که تحلیل‌گران و نظریه‌پردازان اطلاعات کافی از اخبار، نقش عوامل درونی و انتخاب‌های ‏استراتژیکِ کادر رهبری جمهوری اسلامی در اختیار ندارند.

از سوی دیگر نه تنها در رابطه با کشورمان بلکه به‌طور عموم در میان بسیاری از ملت‌ها، رهبران احزاب، ‏سیاستمداران و نخبگان سیاسی که یا دستی در قدرت دارند و یا اپوزیسیون آن می‌باشند، از مقبولیت و اعتماد کمی ‏برخور دارند. ملت‌ها به تجربه دریافته‌اند که میان وعده‌های انتخاباتی و آنچه که در عمل تحقق می‌یابد تفاوت‌های ‏بسیاری وجود دارند؛ و بر این واقعیت نیز آگاه شده‌اند که بسیاری از رهبران و سیاستمداران در نهایت منافع حزبی ‏و طبقاتی خود را پی می‌گیرند.

در جامعه ایران نیز موضوع بی‌اعتمادی مردم نسبت به سیاست‌مداران و نهادهای قدرت امر پوشیده‌ای نیست و ‏پایداری استبداد و عمر کوتاه مدت آزادی‌های سیاسی از زمانی که کشورمان قدم به دوران مدرن گذاشت، یکی از ‏عوامل مهم بی‌اعتمادی عمومی نسبت به سیاست و سیاسمتداران بوده است.‏

بنابراین با وجود چنین پیش‌زمینه‌هایی سوال بسیار طبیعی و منطقی این است که مردم چگونه می‌توانند به فعالین ‏سیاسی و بویژه آنهایی که داعیه رهبری و هدایت کشتی بحران زده جامعه ایران را دارند اعتماد کنند؟ سیاست‏مدارانی که مبتنی بر عقاید سیاسی و راهبرد‌های خود راه‌حل‌های ویژه‌ای را تبلیغ می‌کنند و معمولا دیده شده است ‏که آینده را آنطور که می‌خواهند پیش‌بینی می‌نمایند.

این سوال اما در شرایط بسیار خاص ایران و احتمال آغاز جنگ و یا زمین‌گیر شدن نظام سیاسی و اقتصادی حاکم بر ‏کشورمان و از هم گسیختن شیرازه جامعه بسیار بسیار جدی شده و پاسخ به آن حیاتی است. در چنین شرایطی بی‌‏اعتمادی به آینده و راه‌حلهایی که ارائه می‌شوند بیش از عوامل خارجی از جمله جنگ و یا محاصره اقتصادی می‌‏تواند ملت و جامعه را زمین‌گیر و وادار به تسلیم در برابر نیرو و قدرت برتر نماید.

در پرسش و پاسخی که به کنفوسیوس و یکی از شاگردانش نسبت داده می‌شود آمده است که شاگرد او زی کُنگ (‏Zi ‎Kong‏) از کنفوسیوس سوال می‌کند که «هنر حکومت کردن در چیست»؟ وی پاسخ می‌دهد که مهمترین و ضروری‏ترین‌ها برای یک حکومت «تامین مواد غذایی کافی برای مردم»، «نیروی نظامی خوب و کار آمد» و «اعتماد مردم» می‌باشند. شاگرد او در ادامه می‌پرسد که فرض کنید که در یک شرایط خاص مجبور شوید که از یکی از این سه ‏امر ضروری بگذرید، شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟ کنفوسیوس پاسخ می‌دهد نیروهای نظامی و ارتش را. زی ‏کُنگ مجدد سوال می‌کند که اگر باز هم مجبور شوید که یکی از این دو امر ضروری را فدا کنید و از آن بگذرید، کدام ‏را بر می‌گزینید؟ کنفوسیوس می‌گوید مواد غذایی را زیرا اگرچه سرنوشت همه انسان‌ها سرانجام مرگ است، اما ‏یک ملت هرگز بدون اعتماد نمی‌تواند زنده بماند.

بسیار واضح است که در کشوری مانند ایرانِ پس از تثبیت جمهوری اسلامی که قبل از نیروی نظامی و مواد غذایی ‏این اعتماد بود که از مردم گرفته شد، این سوال که چگونه می‌توان اعتماد را مجددا به مردم بازگرداند بسیار جدی‌تر روی میز همه فعالین سیاسی اپوزیسیون قرار می‌گیرد.

در نگاه ماکیاولیستی به سیاست پاسخ به این سوال چندان ساده به نظر نمی‌رسد. در نگاه ماکیاولی اتفاقا سیاست‏مداران می‌توانند برای جلب حمایت مردم دروغ نیز بگویند و یا حرفی را بزنند، و حتی آنرا بزرگ‌نمایی نیز بنمایند، ‏که مردم می‌خواهند بشنوند. اگر مردم امنیت بخواهند باید او نیز وعده امنیت دهد، حتی اگر در عمل قادر به تحقق ‏کامل این وعده نباشد. به این دلیل بسیار پراگماتیستی که اگر او در مسند قدرت قرار نگیرد هیچ بخشی از وعده‌هایش تحقق نخواهند یافت، در حالیکه با جلب حمایت مردم می‌تواند وارد عرصه قدرت شود و حداقل بخشی از وعده‌ها را عملی نماید. از نظر ماکیاولی دنیای سیاست دنیای جنتلمن‌ها نیست که همه چیز کرستال وار روشن و شفاف ‏باشد و یک رهبر سیاسی مجاز است که آینده مورد نظر خود را درخشان نیز ترسیم کند تا به قدرت دست یابد.

از نظر ماکیاولی موضوع اصلی این نیست که آیا ما می‌توانیم به پیش‌بینی‌ها و وعده‌های سیاست‌مداران اعتماد ‏کنیم بلکه سوال مهم این است که آیا ما می‌توانیم به صلاحیت‌های او برای تحقق وعده‌هایش اعتماد کنیم، به سخن ‏دیگر شخص او تا چه اندازه‌ای قابل اعتماد است؟

همانطور که ماکیاول یک فرد عملگرا بود کنفوسیوس نیز یک فیلسوف پراگماتیست بود. او نیز حتی در مقوله ‏چگونگی جلب اعتماد و یا اعتماد کردن مردم به رهبرانشان وارد مقولات اخلاقی نمی‌شود. پیشنهاد او برای اعتماد ‏کردن به سیاست‌مداران بسیار ساده است. او می‌گوید که ما برای اعتماد کردن نباید دنبال فاکت‌هایی برای تعیین ‏صحت آنچه که گفته و وعده داده می‌شود بگردیم، بلکه باید دید واقعا چه کسی و به‌ویژه با چه گذشته‌ای بر مسند ‏تحلیل نشسته و مدعی سیاست‌مداری است و پیش‌بینی‌ها و وعده‌های خود را اعلام می‌کند. باید تحقیق کرد که این ‏افراد در زندگی سیاسی خود چه عملکردها و آثاری را از خود بر جای گذاشته‌اند. تنها از این راه است که می‌توان ‏به وعده و وعید‌ها و پیش‌بینی‌های رهبران سیاسی اعتماد پیدا نمود. در این رابطه باید دید که فرد مزبور در ‏گذشته، تا چه اندازه منافع فردی خود را در مرکز توجه فعالیت‌های خود قرار داده است؛ و تا چه اندازه، حتی در ‏محدوده کوچک زندگی سیاسی خود، نشان داده است که پایبند به وعده‌ها و آرمانهایی که اعلام می‌کند بوده است.

علت تاکید کنفوسیوس بر رفتار و عملکرد شخص مدعیِ پیش‌بینی آینده سیاسی ملت خود و بر مبنای آن دادن وعده‌هایی برای بهبود شرایط زندگی مردم در صورتی که او به قدرت برسد، شاید بر این واقعیت استوار باشد که ذهن ما ‏انسانها معمولا و به‌طور خودکار سعی می‌کند روابط علت و معلولی بین پدیده‌هایی که به‌دنبال هم اتفاق می‌افتند بر ‏قرار نماید و از قوانین عمومی و ثابت علت و معلولی برای توجیه تحولات بین این پدیده‌ها بهره ببرد. در حالی که ‏همیشه اینطور نیست که اگر یک پدیده به‌وقوع پیوست و بلافاصله پس از آن پدیده دیگری بروز نمود، پدیده اول عامل ‏بروز پدیده دوم بوده است.

طبیعی است که هر اندازه روابط بین پدیده‌ها پیچیده‌تر و از تنوع بیشتری برخوردار باشند، مانند روابط اجتماعی-‏سیاسی، باید کمتر در جستجوی روابط علت و معلولی و به‌ویژه خطی بر آمد. جامعه بشری مانند یک سیستم ساده ‏طبیعی و یا فیزیکی نیست که هرگاه دچار بحران‌های درونی شد، الزاما دچار بی‌ثباتی و سرانجام فروپاشی می‌گردد. و ‏همچنین نباید به این قانون عمومی و اخلاقی-ایدئولوژیک باور داشت که هر ظلم و جوری سرانجام منجر به انقلاب می‌شود، که گویی رابطه‌ای علت و معلولی بین ایندو بر قرار است؛ و بر مبنای این قانونمندی، پیش بینی انقلاب در ‏جامعه ایران را نمود. حتی اگر ازمنظر حس مشترک و عمومی (‏common sense‏)‏‎ این قانومندی طبیعی و منطقی ‏بنظر آید، نباید تحلیل سیاسی و پیش بینی آینده را فقط بر مبنای آن انجام داد.

از این نظر است که با توجه به این واقعیت که گذشته سیاسی رهبران و عناصر شاخص اپوزیسیون جمهوری اسلامی ‏بسیار ساده و محدود‌تر از تاریخ ایران و عرصه‌های سیاسی و اجتماعی است، بهترین راه حل برای اعتماد کردن به ‏تحلیل‌ها و نظرات سیاسی اینگونه افراد (به جای مراجعه به فاکت‌های عمومی، تاریخی و اجتماعی) مراجعه به فاکت‌های مشخص از میان گذشته سیاسی خود این افراد می‌باشد؛ تا بتوان ارزیابی کرد که آیا این افراد در گذشته ‏سیاسی خود ثابت قدم بوده‌اند و صلاحیت و توانایی خود را برای تحقق وعده‌هایشان به اثبات رسانده‌اند.

نگارنده قصد ندارد که در این رابطه افراد شاخص در طیف اپوزیسیون جمهوری اسلامی را نام ببرد اما مهمترین ‏معیارها برای ارزیابی زندگی سیاسی این افراد، شفافیت در استفاده از حمایت‌های مالی و سیاسی غیر ایرانی، ثابت ‏قدمی در راهبردها و راهکارها، پایبندی عملی به سیاست‌های خشونت پرهیز و مسالمت‌آمیز، در عمل ایمان به کار ‏جمعی و دمکراتیک و مرزبندی مشخص و عملی با ایدئولوژی‌های سیاسی و در نهایت پایبندی عملی به استقلال، ‏تمامیت ارضی ایران و حاکمیت ملی می‌باشند. ‏

https://haghaei.blogspot.com

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.