آیا این بار رأی مردم راه دیکتاتور را عوض می‌کند؟

شنبه, 18ام خرداد, 1392
اندازه قلم متن

Ali Keshtgar5گروهی از اصلاح طلبان (از جمله آقایان شکوری راد، جلالی پور(پدر و پسر)، هادی خانیکی، تابش، عباس عبدی، صادق جوادی حصار، صادق زیبا کلام، علی یونسی…)، و برخی از فعالان سیاسی خارج از کشور (چند تن از اعضای اتحاد جمهوریخواهان از جمله آقای نگهدار و خانم ملیحه محمدی و یا برخی از رونامه نگاران از جمله آقایان مسعود بهنود و ابراهیم نبوی) و کسان بسیار دیگری هریک به سبک و سیاق خود شرکت در این انتخابات و حمایت از روحانی را ضروری و حتی راه نجات کشور ارزیابی می کنند. برخی از آنها از خاتمی و هاشمی درخواست کرده اند که مردم را به شرکت در انتخابات به نفع حسن روحانی و خلق حماسه سیاسی فرابخوانند. اساس مدعا و استدلالات اغلب آنان چنین است:

جلیلی نماینده افراطی ترین گرایش اصول گرایان است. اگر او رئیس جمهور شود نیروهای افراطی راست همه قدرت را در حاکمیت قبضه می کنند و با سیاستهای خطرناک خارجی و داخلی خود ایران را در معرض نابودی قرار می دهند. پس نیروهای ملی و دموکراسی خواه، همه آنان که نگران خطر جنگ و نابودی ایران هستند همه آنان که می خواهند فضای جامعه تلطیف شود، باید مردم را به مشارکت در انتخابات و حمایت از روحانی (یا عارف) فرا خوانند. باید برای جلوگیری از شکسته شدن آرای اصلاح طلبان و میانه روها، عارف به سود حسن روحانی کنار برود. باید تا دیر نشده هاشمی و خاتمی قدم پیش گذارند و از مردم بخواهند که روز ۲۴ خرداد به صندوق های آرا هجوم ببرند. برخی از آنان از این هم فراتر رفته و با انتشار نوشته هایی احساساتی سیاست عدم مشارکت را با واژگان نامدارا و بی انصاف می نوازند و انتخابات کنونی را برای ایران سرنوشت ساز وانمود می کنند!

می گویند این بار قرار نیست آقای خامنه ای مثل خرداد ۸۴ و ۸۸ در کار صندوقهای رای دخالت کند. می پذیرند که پیشاپیش از طریق جلوگیری از ثبت نام خاتمی و حذف هاشمی در حدی که صلاح دانسته در انتخابات دخالت کرده و دیگر لازم نمی بیند در رقابت ۸ نامزد تائید صلاحیت شده دخالت کند.این مدعا البته با فضای نظامی- امنیتی انتخابات، کنترل شدید فضای مجازی و رفتار سپاه، بسیج و دستگاههای اطلاعاتی و اساسا با سیاست کلی حکومت و “بیت رهبری” در تضاد است. بعید نیست که آقای خامنه ای این بار برای احیای اعتبارواقتدار به شدت آسیب دیده خود در میان طیف اصول گرایان در قبال آرایی که به سود جلیلی، قالیباف، ولایتی و حداد عادل به صندوق ها ریخته می شود بیطرفی اختیار کند. که در این صورت ترس از انتخاب جلیلی منتفی است. چرا که همه شواهد نشان می دهد قالیباف بیش از سایر نامزدهای اصول گرا رای دارد. و جلیلی حتی از ولایتی نیز بخت کمتری دارد. از این گذشته همان گونه که در یادداشت قبلی نیز تاکید کرده بودم عارف و روحانی شخصیت های قائم به ذاتی نیستند و اگر هم انتخاب شوند نمی توانند بر سیاستهای کلان حاکمیت اثر بگذارند. اما از این حقایق که بگذریم، پرسش های دیگری هم مطرح اند. از جمله این که آیا در صورت حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی، مردم به توصیه آنها تمکین می کنند؟ آیا این دعوت به انشقاق و پراکندگی میان بدنه جنبش سبز و اصلاح طلبان نمی انجامد؟ و اگر به فرض موجی به سود روحانی راه افتد آیا خامنه ای که با امواج عظیم رای دهندگان ۸۸ و رهبران در حصر و زندان جنبش سبز آن کرد که می دانیم، این بار به موجی که از جانب حامیان و “ساکتین فتنه” راه بیفتد، گردن خواهد گذاشت؟ هیچ کس نمی تواند منکر این حقیقت باشد که:

سپاه، بسیج، اطلاعات، صداوسیما، رسانه های حکومتی و سایر دستگاه های ریزودرشت جمهوری اسلامی همگی موظف به خلق حماسه ای هستند که رهبر از انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ انتظار دارد و پیشاپیش سفارش آن را داده است. این حماسه چهار وجه دارد.

۱- اعلام شکسته شدن رکورد شرکت کنندگان در انتخابات ۹۲. بیش از ۴۰ میلیون نفر(البته گفته می شود که در مورد این رکورد شکنی ممکن است احمدی نژاد مزاحمت ایجاد کند)

۲- اعلام پیروزی قاطع اصول گرایی و تعیین تکلیف همیشگی با گرایش های “خودباخته” و “تسلیم طلب” در برابرغرب. هرکس در این مورد تردید دارد به سخنان خامنه ای در سالگرد فوت خمینی و به نوشته های کیهان و نطق های انتخاباتی اصول گرایان مراجعه کند.

۳- ممانعت از شکل گیری اعتراض. و سرکوب سریع هرگونه صدای مخالف. به گونه ای که بتوان آرامش جامعه در جریان برگزاری انتخابات را بعنوان رضایت مردم از ساز و کار انتخابات و نتایج آن اعلام نمود.

۴- در این حماسه سیاسی باید خاطره فتنه سبز از ذهن جامعه زدوده شود. و پس چه بهتر که هاشمی و خاتمی به حمایت از روحانی وارد صحنه شوند تا به واسطه شکست قاطع روحانی ثابت شود که فتنه مرده است و رای سبزها و اصلاح طلبان در مجموع نسبت به گذشته کاهش چشمگیر داشته.

در این صورت خامنه ای می تواند مدعی شود که همه گرایش های ملتزم به جمهوری اسلامی آزاد بودند و مردم از میان آنها آزادانه رئیس جمهور دلخواه خود را انتخاب کرده اند. که مردم با شرکت وسیع در انتخابات و برگزیدن یک اصولگرا به سیاستهای کلان جمهوری اسلامی رای آری داده اند. باید بزرگنمایی این دروغ سیاسی چنان باشد که امید به تغییر وضع موجود به یاس مبدل شود. که موسوی و کروبی و سایر زندانیان سیاسی فراموش شوند. که این “حماسه سیاسی” کاذب بهانه ای شود برای خامنه ای در ادامه حصر ظالمانه رهبران جنبش سبز و ادامه سرکوب های داخلی و سیاستهای ماجراجویانه خارجی!

بنابراین جریانات دموکراسی خواه نباید اعتبار و سرمایه خود را در این قمار دو سر باخت به خطر اندازند. آنها باید با امتناع از شرکت در این بازی حمایت خود از موضع قاطع رهبران در حصر جنبش سبز را به نمایش گذارند.

و اما چون فرض محال، محال نیست حالا بیائید فرض کنیم ارزیابی بالا از بیخ و بن غلط باشد و اعلام حمایت هاشمی و خاتمی و بخشی از اصلاح طلبان از روحانی مثمر ثمر واقع شود و آقای روحانی جانشین احمدی نژاد شود. آیا روحانی می تواند گام بزرگی خلاف منویات خامنه ای چه در عرصه سیاست خارجی و مساله هسته ای و چه در سیاستهای کلان داخلی بردارد؟ پاسخ این پرسش را همه می دانیم. از فردای انتخابات چه آنان که در انتخابات شرکت نکرده اند و چه آنان که به توصیه هاشمی و خاتمی و غیره به روحانی رای داده اند، وخامت اوضاع کشور و ناتوانی روحانی در پاسخگویی به انتظارات رای دهندگان را به حساب کسانی خواهند گذاشت که مردم را به حمایت از روحانی و یا عارف فرا خوانده اند. به این ترتیب اصلاح طلبان به جای آن که مدعی حاکمیت باشند بر صندلی اتهام می نشینند و باید پاسخگوی برنامه و کارنامه ای باشند که مسوولیتی در طرح و اجرای آن نداشته اند. چنین اغتشاشی البته کاملا در خدمت منویات خامنه ای و بی اعتبار شدن اصلاح طلبی است.

فراموش نکنیم که پیش شرط تحول دموکراتیک در ایران تقویت جامعه مدنی و حضور جنبش دموکراسی خواهانه ای است که مورد اعتماد و حمایت مردم باشد و بتواند در فرصت ها و برهه های مناسب نقش تعیین کننده ایفا کند. محکوم کردن سیاست به حبس ابد در زندان تنگ و تاریک “بد و بدتر”، بازیگران سیاسی را از دست یابی به فرصت های بهتر محروم می کند. اعتماد مردم به رهبران جنبش سبز بزرگترین سرمایه اجتماعی جنبش در چشم انداز نگران کننده و پرتلاطم پس از انتخابات است. نباید با شرکت در این نمایش به اعتبار و انسجام این سرمایه لطمه زد. اعتبار خاتمی هم بسته به میزان همراهی او با حصر شدگان جنبش سبز و مطالبات این جنبش است. خاتمی قبلا به درستی گفته بود که آنها به ما اجازه ورود به این انتخابات را نمی دهند و اگر هم ورود ما را بپذیرند، خودشان میزان رای ما را تعیین می کنند (نقل به معنی). هاشمی هم پس از رد صلاحیت گفت من اینها را بهتر از هرکس می شناختم و می دانستم که نباید بیایم منتها بخاطر اصرار دلسوزان و خیرخواهان آمدم (نقل به معنی).

ورود این دو به بازی مهندسی شده انتخابات آنهم پس از اذعان صریح به نمایشی بودن این انتخابات بیش از آن که به سود روحانی موج ایجاد کند، در بدنه اصلاح طلبان و جنبش سبز تفرقه ایجاد می کند.

از روز روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا به امروز سوء استفاده از خطر تهاجم خارجی یکی از راههای موثر در مهار و تضعیف جنبش دموکراسی خواهی بوده است.

از نخستین روزهای پس از انقلاب که بر درودیوار شهرهای بزرگ می نوشتند “خطر آمریکا فوری، جدی، باقیست ” و به همین بهانه آزادی را سرکوب می کردند، تا به امروز که شکل این شعار عوض شده، ۳۵ سال است که جنبش دموکراسی خواهانه و حق رای به بهانه خطر دشمن خارجی و جنگ سرکوب می شود و محدود شدن عرصه سیاست به بازی بدوبدتر که سد راه گسترش جنبش دموکراسی خواهی است، توجیه می گردد. این خطرات همواره وجود دارند و بهترین راه دفع خطر مداخله و جنگ نیز روی کار آمدن حکومتی است که به رای مردم روی کار آمده باشد و از حمایت مردم برخوردار باشد. زمان آن فرا رسیده که از خود بپرسیم در این سی و پنج سال از تکرار این بازیها کدام طرف بهره برده و چه کسی زیان دیده است؟ آیا ادامه این بازی به خطر دشمن خارجی و جنگ پایان داده است؟ آیا ادامه این بازی به دموکراسی خدمت کرده است؟ آیا به اعتبار و نفوذ اپوزیسیون افزوده است؟ آیا درست آن نیست که به جای منحصر کردن سیاست ورزی به بازی در میدان دیکتاتور و امید بستن به تغییر رفتار او، سیاست ورزی را در خدمت تقویت جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی قرار دهیم و بپذیریم که ولایت فقیه هرگز بدون فشار سازمان یافته و پیگیر مردم و تغییر موازنه قوا گامی به عقب نخواهد گذاشت؟

خطر جنگ و تهاجم خارجی امروز ۳۵ سال پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی از هر زمان بیشتر است. آینده نگران کننده ای در انتظار ایران است. برای نجات ایران و جلوگیری از فاجعه جنگ باید مردم را به مقاومت مدنی در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه فرا خواند. نباید سرمایه های اجتماعی که در روزهای خطیر پس از انتخابات می توانند به نجات کشور کمک کنند، در این نمایش مضحک هزینه شوند. این حرف ها شعار نیست. درسی است که تجربه ۳۵ ساله گذشته به ما می آموزد.

مسوول سیاستهای ایران بربادده هشت سال گذشته، قبل از هرکس و هرچیز مقام غیرپاسخگوی ولایت فقیه، بیت رهبر، روحانیون درباری و نیروهای نظامی- امنیتی حاکم اند. رئیس جمهور دست نشانده در این میان چیزی جز مهره اجرایی این دستگاه جبار و فاسد نبوده است. آنان که ویرانی اقتصاد کشور و وخامت مناسبات بین المللی ایران و تحریم های فلج کننده را صرفا و یا عمدتا متوجه احمدی نژاد می کنند و مدعی اند که با وجود کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ و ادامه حصر رهبران جنبش سبز، هنوز تغییر رئیس جمهور می تواند به تغییر سیاستهای کلان کشور بیانجامد آدرس غلط می دهند و هنوز عمق فاجعه را می پوشانند!

خامنه ای اوضاع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران و مناسبات بین المللی آن را به درجه ای از وخامت رسانده که راه برون رفت از آن بدون برکناری خود او ممکن نیست.

این را هم یادآور شوم که این انتخابات پایان دنیا و پایان سیاست ورزی نیست. به قول یک دوست، برخورد با آن را به یک مساله ناموسی تبدیل نکنیم. بیشترینه آنان که نمی خواهند به سازوکار انتخاباتی خامنه ای و نمایش از پیش مهندسی شده او تمکین کنند واکثریت کسانی که همچنان با توهم پیروز کردن بد بر بدتر به پای صندوق ها می روند، در ورای این انتخابات دارای مطالبات و اهداف مشترک اند. جنبش ملی دموکراسی خواهی به همه آنها نیازمند است. انشقاق میان مخالفان دیکتاتوری ولایت فقیه خواست دشمنان آزادی است. هیچ یک از ما نباید با به کار گرفتن واژه های تند و به دور از مدارا مناسبات فعالان جنبش دموکراسی خواهی را تخریب کنیم. راه نجات ایران نه از مسیر این انتخابات فرمایشی که از راه وسیعترین اتحاد ملی علیه دیکتاتوری ولایت فقیه می گذرد.

علی کشتگر
از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.