بیانیه جبهه ملّی ایران بهمناسب شصت و پنجمین
سالگرد شهادت دکتر حسین فاطمی
«امیدوارم نسلهای بعدی نَهضَت همیشه جاوید ملّی ایران را ادامه دهند»
شصتوپنج سال پیش، در سپیدهدم ۱۹ آبانماه ۱۳۳۳، ستاره درخشان نَهضَت ملّی ایران، دکتر حسین فاطمی بر تارک تاریخ حماسی ایرانزمین جاودانه شد. او به دست دژخیمان استبدادی برخاسته از کودتای ننگین ۲۸ مرداد به شکلی ددمنشانه به شهادت رسید.
شهید راه وطن «دکتر حسین فاطمی» در اَبان سال ۱۲۹۸ در شهرنائین چشم به جهان گشود. او زاده عصری بود که اهداف انقلاب مشروطه یعنی آزادی و استقلال ملّی به دست فراموشی سپرده شده بود. از این حیث او فقر، فساد، نابرابری و بی عدالتی را با گوشت و پوست خود لمس میکرد و بهدرستی ریشه همه مصائب را در استبداد مطلق میدانست. از همان دوران نوجوانی وارد سیاست شد و بهرغم خَفَقان با استبداد رضاشاهی نبرد کرد. در سَنینِ کم، سه عنصر «خودساختگی»، «استقلال فردی و ملّی» و «شهامت و شجاعت اخلاقی» را در خود پرورش داد. حسین فاطمی در سال ۱۳۱۵ همزمان با تحصیل در دبیرستان، در نشریه باختر به مدیریت برادرش سیفپور فاطمی، فعالیت مطبوعاتی را در اصفهان آغاز کرد. از همان دوران استعداد شگرف خود را در فنّ نگارش و تحلیل سیاسی، نشان داد. تا جاییکه یک سال بعد به تهران آمد و در نشریه ستاره مشغول به کار شد. ضمن امرار معاش، با استبداد رضاشاهی سخت مبارزه میکرد، چندین بار دستگیر شد. آخرین مرتبه دستگیری وی، در میانه سال ۱۳۱۹ بود که همزمان با رهایی زندانیان در شهریور ۱۳۲۰، فاطمی نیز آزاد شد. او نخستین کسی بود که برای شهدای دوران رضاشاهی آیین نکوداشت برگزار کرد. در اصفهان طی مجلس یادبودی برای تجلیل از شهدا سخنرانی آتشینی ایراد کرد. همین دست فعالیتها، دگربار موجب بازداشت وی شد.
در سال ۱۳۲۱ با انتقال نشریه باختر، به تهران مهاجرت کرد. در نخستین سرمقاله باختر در ۱۴ تیرماه ۲۱، خط مشی و مسیر مبارزاتی خود را اینگونه بیان کرد: «به امید خدای بزرگ برای خدمت به ایران و فداکاری در راه آزادی و استقلال، قلم به دست گرفته، قدم به میدان گذاشتهایم. هدف بزرگ ما خدمت به ایران، استقلال و آزادی است. ایران امانتی که به ما سپرده شده و باید دست به دست آن را به دیگران تسلیم کنیم. امانتی بزرگ که عظمت آن از تاریخ بزرگتر؛ استقلال مملکت یادگار قرون و اعصار خونبهای هزاران سال فداکاری است… اول وسیله ما برای حفظ ایران داشتن آزادی است. یعنی تمام افراد ایرانی و اجتماع تا آزادی نداشته باشند، نمیتوانند به وظیفه خود عمل نماید.».
دکتر حسین فاطمی «حزب» و «رسانه» را از ارکان دموکراسی میدانست. از همین روی در سَنین کم، کوشش فراوانی در برپایی این دو رکن داشت. در سن ۲۲ سالگی «جبهه آزادی» را به همراه جمعی از روزنامهنگاران، پیرو مبارزه انتخابات سرنوشتساز مجلس چهاردهم، بنیاد نهاد.
در سال ۱۳۲۳ برای تحصیل در رشتههای روزنامهنگاری، علوم اجتماعی و سیاسی به فرانسه رفت و همزمان مطالب بسیاری، در نقد رفتارهای حزب توده، جداییطلبی فرقه دموکرات در آذربایجان، سیاستهای داخلی و خارجی هیأت حاکمه، برای درج در نشریات تهران روانه میکرد. در سال ۱۳۲۷ با اخذ مدرک دکترا به ایران بازگشت. از همان بدو ورود به ایران، با توجه به تُندباد حوادث، دکتر فاطمی مرکز ثِقل ساماندهی مبارزات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه گشت. در هشت اَمُرداد ۱۳۲۸ روزنامه باختر امروز را بنیان نهاد. باختر امروز نخستین روزنامه آزاد و مستقلی در آن بزنگاه بود که تا پایان انتشار در راه یک هدف متعالی، گام برداشت. بار دیگر با پشتیبانی دکتر مصدق، او سندیکای روزنامهنگاران مستقل را ایجاد کرد. در جریان انتخابات مجلس شانزدهم، دکتر مصدق چند روز پیش از شروع انتخابات از سندیکای نشریات مستقل ملّی از جمله دکتر فاطمی دعوت کرد تا در جهت بیداری افکار عمومی و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم روشنگری نمایند. از این تاریخ همراهی وفادارانه دکتر فاطمی با دکتر مصدق آغاز شد.
در ۲۲ شهریور ۱۳۲۸ او هیأت هفتنفره مدیران جراید را به همراه نمایندگان مستقل مجلس پانزدهم ساماندهی کرد. این گردهمایی سنگ بنای جبهه ملّی ایران را گذارد. تحصن بیسابقه مردم در ۲۲ مهرماه به همراهی جمعی از مدیران جراید، سران احزاب و سازمانها به ابتکار دکتر مصدق در کاخ مرمر و تحصن چهار روزه دکتر فاطمی به همراه ۲۰ نفر برگزیده متحصن به درون کاخ، موجبات شکلگیری جبهه ملّی ایران در اول اَبان، را فراهم کرد. میتوان گفت که شخصیت تشکیلاتی و قدرت سازماندهی دکتر فاطمی در کنار وجه کاریزماتیک و مؤثر دکتر مصدق، دو وزنه مکمل در ساماندهی تشکیلاتی جبهه ملّی ایران بود. هم او بود که اول اَبان ۱۳۲۸ چندی پس از تحصن در منزل دکتر مصدق، پیشنهاد همبستگی احزاب و اصناف را زیر مجموعه یک «جبهه واحد» مطرح کرد و در نهایت سازمان و عنوان جبهه ملّی ایران به ابتکار فاطمی شکل میگیرد. در این سازمان فاطمی جوان به عنوان مسئول کمیته تعلیمات و نشریه باختر امروز به عنوان ارگان رسمی جبهه ملّی ایران محسوب میشود. او در یک سخنرانی «اهداف جبهه ملّی ایران را استقلال و آزادی و عَدالت اجتماعی» معرفی و شورای مرکزی این اهداف را به عنوان اصول سازمانی تصویب میکند. با تلاشهای جبهه ملّی ایران و روشنگریهای شبانهروزی دکتر فاطمی و همکارانش، هشت نفر از اعضاء وارد مجلس شانزدهم شدند و بهگفته دکتر مصدق «ملّی شدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمى است که چون کمیسیون نفت مجلس شوراى ملّی پس از چند ماه مذاکره و مباحثه نتوانست راجع به استیفاى حق ملّت از شرکت نفت انگلیس و ایران تصمیمى اتخاذ کند، دکتر فاطمى گفت: نفت را باید ملّی کرد تا دنیا بداند که نمایندگان جبهه ملّی ایران جز آسایش مردم چیزى نمىخواهند و با هیچ سیاستى سازش ندارند». بنابراین ایده ملّی شدن صنعت نفت ایران در سراسر مناطق کشور به ابتکار دکتر فاطمی در شورای مرکزی جبهه ملّی ایران مطرح و در نهایت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ این طرح در مجلس به تصویب رسید.
اکنون جای بسی تأمل است که با گذشت هفتاد سال پس از شکلگیری جبهه ملّی ایران، نه تنها برای میراث و میراثداران این سازمان دیرپا، تنگنا و سختگیری روا میدارند، بلکه از یک گرامیداشت ساده، بهمناسبت هفتادمین سال پایهریزی آن، به دست توانای دکتر مصدق و دکتر فاطمی جلوگیری به عمل میآورند!
این در حالی است که ظاهراً حاکمیت از دکتر فاطمی تکریم به عمل میآورد و سالها است که عنوان خیابانهای شهرهای مختلف را به نام او نهاده. گرچه آنسوتر، نام خیابانهایی را به نام دشمنان و عوامل ترور او، همراه کرده است! آخرین نمایش مضحک، نامگذاری کویی به نام دکتر محمد مصدق است! این کردار تضادآلود، چیزی جز تحقیر فرهنگ ملّی و مخدوش کردن نمادهای ملّی این سرزمین نیست.
***
در هفتم اردیبهشت ۱۳۳۰، مجلس شانزدهم دکتر مصدق را به عنوان نخستوزیر برمیگزیند و فاطمی به عنوان سخنگو، معاون سیاسی و پارلمانی دولت انتخاب میشود. دکتر فاطمی یکی از وزنههای مهم تشکیلاتی و حتی تبلیغاتی دولت ملّی در نبرد با دسیسههای شرکت نفت ایران و انگلیس بود. به همین خاطر فاطمی همراه هیأتی بود که دکتر مصدق را برای شرکت در شورای امنیت به نیویورک همراهی کرد. او از سمت معاونت نخستوزیری بهواسطه شرکت در انتخابات مجلس هفدهم استعفاء میدهد و به عنوان نماینده تهران برگزیده میشود. دشمنان داخلی و خارجی دولت و فداییان اسلام هر روز برای دولت دسیسهچینی میکردند. ضمن اینکه همواره درصدد ترور دکتر مصدق و نزدیکان وی بودند، تا نَهضَت ملّی را از اهداف خود بازدارند. دکتر فاطمی این قلب تپنده نَهضَت یک روز پیش از اعلام انتخابات تهران، در ۲۶ بهمن ۱۳۳۰ در ظهیرالدوله هنگام سخنرانی بر سر مزار «محمد مسعود»، توسط یکی از اعضای فداییان اسلام، ترور میشود. گرچه این ترور، نافرجام بود. اما آثار گلوله تا پایان عمر دکتر فاطمی را رنج داد. پس از چند ماه معالجه، در نهایت دکتر مصدق در ۱۵ مهرماه ۱۳۳۱ فاطمی را به عنوان وزیر امورخارجه انتخاب کرد.
دکتر حسین فاطمی از این حیث وزیر امور خارجه به عنوان ارگان مهم دولت ملّی شد، که نه تنها یکی از معتمدان دکتر مصدق که استوانهای در نهضت ملّی بود که اصل استقلال ملّی برای وی، اهمیت فراوان داشت. در دولت ملّی و دموکراتیک، سیاست خارجی باید بازتاب سیاست داخلی مبتنی بر حاکمیت ملّی باشد؛ دکتر فاطمی به خوبی پژواک گفتمان دولت ملّی دکتر مصدق بود. دوران کوتاه وزارت خارجه دکتر فاطمی بیانگر عزّت و استقلال ملّی ایرانزمین، احترام به اراده عمومی و حاکمیت ملّی بود. او در دفاعیات خود در دادگاه نظامی، فرآیند بازتاب سیاست ملّی در سیاست خارجی را اینگونه بیان کرد: «سیاست خارجی حکومت جناب آقای دکترمصدق در آن روز روشن بوده، … با کمال صراحت میگویم نه آن روز نه امروز، هرگونه سازش با اجنبی برای حفظ قدرت دولت و نگاهداری مقام و موقعیت، هدف ما نبوده است. با همه انتقامجوییها و خشونتها و فشاری که با من به خصوص رفتار شده، هزار مرتبه آن زجرها و عقوبتها را به مهر و لبخند، هر بیگانه ترجیح میدهم و سیلی از دست هموطن خود را بهتر از نوازش و عطوفت دیگری میپذیرم».
به چشم دیدیم که پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد سیاست خارجی ایران چگونه رقم خورد! نه تنها این روابط خارجی بود که مناسبات داخلی را سامان میداد، بلکه شوربختانه به یک کشور وابسته به غرب تبدیل شدیم. چون از کار حاکمیت ملّی و داخلی وامانده شده بودند، کلید حل امور را در جای دیگری پی میگرفتند. صنعت نفت ایران نه تنها ما را به سمت یک کشور سلطهپذیر سوق داد که نفت وسیلهای برای روابط غیر انسانی تسلیحاتی گشت. خود همین امر یکی از عوامل مهم انقلاب ۱۳۵۷ را فراهم کرد. گرچه اقتدارگرایان برخاسته از انقلاب با روشهای اختناق، همان روابط تسلیحاتی و نظامیگری رژیم گذشته، به اضافه روشهای مُداخلهجویانه را پی گرفته است. ضمن اینکه روابط تنشزای خود با غرب را دستآویزی برای خفقان داخلی کرده است. همین امر، دو اصل «آزادی» و «استقلال ملّی» را پیش از گذشته تحت شعاع قرار داده است.
درست است که کودتای ۲۸ مرداد بسیاری از دستاوردهای دولت ملّی را نقش برآب کرد و در نهایت موجب شرایط دشوار برای فاطمی و اعدام او شد. اما این دوران، جلوه دیگری از زندگی حماسی شهید دکتر حسین فاطمی را عیان کرد. ابتدا در شب کودتای نافرجام ۲۵ اَمُرداد ۱۳۳۲، گارد شاهنشاهی وی را دستگیر کرد. بهواسطه شکست کودتا او آزاد شد، فردای آن روز وی در میتینگ جبهه ملّی ایران در میدان بهارستان چنین گفت: «این آقازاده خلفالصدق همان پدری است که بیست سال ایران را غارت کرد. نصف مملکت را به صورت املاک اختصاصی درآورد و مرض زمینخواری او شهره دنیا شد و عایدات سالیانه او سر به دهها میلیون گذاشت سرانجام در روزی که باید از منافع کشورش دفاع کند مردم بیپناه را به تانک و توپ بمباران دو دشمن قوی، بلاتکلیف سپرد و خود با کامیونهای جواهرات راه فرار را در پیش گرفت. با این تفاوت که از کودتای انجام شده پدر در سوم شهریور، بیست سال گذشته بود و پسری که وارث آن کودتای ننگین بود برای تحکیم پایههای لرزان و سست سلطنت جنایتآمیز خویش به نهضت ملّی وطن که با خون فرزندان سیتیر آبیاری شده بود شبیخون ناجوانمردانه زد [۲۵ امرداد]، ولی چون نقش ابلهانه او نگرفت، بعد از یک ساعت بر هواپیما نشست و در کنار سفارت انگلیس بغداد فرود آمد….». طولی نکشید که کودتای سه ابرقدرت انگلیسی آمریکایی، و شوروی، به ثمر نشست و دولت ملّی ایران سرنگون شد. تأثیر دکتر فاطمی در پایداری نَهضَت ملّی چنان بود که همواره در صف نخست سلاخی دشمنان نَهضَت قرار داشت؛ تا جاییکه اولین خبر (دروغ) بشارتآمیز کودتا از رادیو چنین بود: «الو الو! مردم در تهران قیام کردند و خانه مصدق را به آتش زدند و حسین فاطمی را قطعه قطعه کردند!». البته طرح دشنهآجینی دکتر فاطمی بهواسطه اختفای وی، هفت ماه بعد اجرا شد. در روز ۲۲ اسفند ۱۳۳۲ پس از پیدا شدن محل اختفای او توسط مأموران حکومت نظامی، زمانیکه توقیفکنندگان تاجبخش، در حال انتقال وی از عمارت شهربانی به زندان لشگر دو زرهی بودند، ایشان را در معرض حمله یازده تن چاقوکش حرفهای به سردستگی شعبان جعفری قرار دادند. تصمیم این بود که با صحنهسازی او را به قتل برسانند. خواهر دکترفاطمی، سلطنت فاطمی آزادهزنی شجاع که خود را به محل شهربانی رسانده بود، برای حفاظت از جان برادرش خود را در مقابل ضربات چاقوکشان قرار داد. ضاربین ۸ ضربه چاقو به ریه و سینه حسین فاطمی و ۱۱ ضربه به سلطنت فاطمی وارد کردند.
دکتر فاطمی را از آن تاریخ بیش از هفت ماه با پیکری آغشته به خون، تحت شدیدترین روشهای شکنجه و بازجویی قرار دادند. در حالیکه حتی توان نشستن، نوشتن و سخن گفتن را نداشت و کمیسیون پزشکی به واسطه جراحات و بیماری او را حتی معاف از دادگاه معرفی کرد. در دادگاه سرّی نظامی، او روی برانکارد، محکم و استوار پرده از دسیسههای کودتاگران برداشت. با این وجود رسماً پادشاه و سیا حکم به اعدام غیرانسانی وی دادند. این جنایت بزرگ تاریخی هیچگاه فراموش نخواهد شد و تا ابد این ننگ بر پیشانی دودمان رژیم سابق خواهد ماند. جای بسی تأسف است که برخی با وجود این جنایات بزرگ بشری، به نادیده گرفتن جنایات رژیم سابق نشستهاند و خود را در تنگنای و بد و بدتر قرار دادهاند! بدیهی است تطهیر هر جنایتی، موجب اعتبار جنایاتی همانند خواهد شد.
شهید دکتر حسین فاطمی در دشوارترین شرایط زندان و پیش از اجرای حکم اعدام، نه تنها اهداف نَهضَت ملّی و جبهه ملّی ایران را رها نکرد. بلکه به این باور رسیده بود که سلطنت استبدادیِ پهلوی بههیچوجه اصلاحپذیر نیست و زیر حکم اعدام به هواخواهان نَهضَت چنین پیامی داد: «فدائی نهضت بسی افتخار دارد که با خاندان ننگین پهلوی هیچگاه موافقت نداشته و معتقد بوده که تا یک تَن از این دودمان ننگین در مقام سلطنت باشند، غیر ممکن است پای استعمار انگلستان از ایران بدر رود، چه اینان پدر بر پدر، خانهزاد انگلستان بوده و تا این دست پروردگان سفارت باقی باشند، دولت فخیمه احتیاجی به جاسوس و مأموران دیگر نخواهد داشت. نهضت ملّت ایران با وجود دربار پهلوی و مار خوش خط و خالی که در رأس قرار دارد، هیچگاه به ثمر نخواهد رسید و وظیفه فرد فرد هواداران نهضت است که با تمام قوا با این کانون فساد که آخرین آتوی امپریالیسم انگلستان است، جداً مبارزه کنند».
فاطمی همواره امیدوار و بلکه یقین داشت که پس از وی، نسل جدید در نَهضَتی فراگیر، بساط استبدادیِ سلطنت پهلوی را واژگون سازد. پیش از شهادتش چنین گفت: «مرگ حقّ است و من از مرگ ابائی ندارم، آنهم چنین مرگ پر افتخاری، من میمیرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارند اجنبی بر این کشور حکومت نمایند». پس از ۲۴ سال؛ از ثمره خونِ پاک دکتر فاطمی و دسترنج مبارزان راه استقلال و آزادی، انقلاب ۵۷ پدید آمد که با هدف تأسیس نظام جمهوری عُرفی و مبتنی بر حاکمیت ملّی، توانست نظام استبدادیِ سلطنت موروثی را برچیند. اما با دریغ و تأسف بسیار، طولی نکشید، که آن انقلاب با شبیخون دیگری، منحرف شد و دسته دسته جوانان وطن که خود در انقلاب نقش داشتند، یا به جوخه اعدام سپرده شدند و یا در جنگ خانمانسوز هشت ساله، شهید و جانباز شدند و تمام آرمانهای ملّت ایران به طاق نِسیان کوبیده شد. همه ما موظفیم که برای زنده نگه داشتن امید و آرمان شهید فاطمی و روشنایی مشعل فروزان استقلال و آزادی نهضت ملّی ایران، کوشا و پویا باشیم. از یاد نبریم که او در واپسین سرود حماسی خود بیان کرد: «من خدای را شکر میکنم که در راه مبارزه با فساد شهید میشوم، خدای را شکر میکنم که با شهادتم در این راه دِین خود را به ملّت ستمدیده و استعمارزدۀ ایران ادا کردهام و امیدوارم نسل بعدی، همچنان نهضت همیشه جاوید ملّی را ادامه دهند.»
دکتر فاطمی در مدت بازداشت تا زمان اجرای حکم اعدام، در اثر جراحات، توان ایستادن روی پای خود را نداشت، اما هنگام اعدام با تبی شدید، از برانکارد پایین آمد و در مقابل جوخه اعدام ایستاد. اکنون بهنام ایران و پایداری استقلال و آزادی، طنین واپسین بانگ وی را پیش از تیربارانِ پیکر پاکش، زمزمه میکنیم:
«زندهباد آزادی، زندهباد مصدق و پاینده باد ایران»
۱۸ اَبانماه ۱۳۹۸
تهران – شورای مرکزی جبهه ملّی ایران