یادداشتی از مهندس حسین شاهاویسی
تهران، آبان ماه ۱۳۹۸ خورشیدی
زندانیان سیاسی در روزهای پایانی شهریور ۱۳۲۰ همه آزاد شدند. و چون فرمان آزادی از تبعید احمد آباد به دست دکتر مصدق رسید، مردم تهران در دستههای مختلف از او تقاضا کردند در انتخابات مجلس شرکت و اگر در هفت دوره پیش اجازه نداشتند به مصدق رای دهند اکنون بر عقیده خود باقی هستند و میتوانند اعتماد خود را به ایشان اظهار کنند.
انتخابات دورهی چهاردهم با وجود دخالتهای دولت، دستکم در تهران مردم از آزادی نسبتا کمی برخوردار بودند و مردمی که پس از هفت دوره نتوانسته بودند به مصدق رای دهند خود به خود، مصدق را نامزد نمایندگی کردند و بیشترین رای به مصدق داده شد و دکتر مصدق بدون هرگونه کوششی به عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت که در واقع این حرکت، رای اعتماد مردم ایران به بزرگمردی بود که که از انقلاب مشروطه تا آن زمان بر دوام، در راه آزادی و استقلال ایران گام برداشته بود.
سرانجام در ششم اسفند ماه ۱۳۲۲ خورشیدی دوره چهاردهم مجلس با سخنان شاه افتتاح شد و نخستین پیکار دکتر مصدق در رهایی ملت از سلطه استعمار و استبداد در خانه ملت و در مخالفت با اعتبار نامه ی سید ضیاالدین طباطبایی عاقد کودتای انگلیسی که از یزد نماینده شده بود به میدان آمد و نخستین سخنرانی خود را چنین آغاز کرد:
“من بیست سال است که ملت ایران را ندیده ام، به ملت ایران تعظیم میکنم، من میخواهم در راه وطن شربت شهادت بچشم، من میخواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن شوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر میباشم.”
دکتر مصدق ضمن برشمردن دلایل خود در مخالفت با تصویب اعتبار نامه سید ضیا پرده از سیاستهای استعماری انگلستان برداشت و ریشه های کودتای ۱۲۹۹ را نشان داد و آشکار کرد، بر خلاف ادعای سید ضیا، دکتر مصدق گفت: این نه یک انقلاب ملی، بلکه کودتایی انگلیسی بود. آیا میشود گفت که به کمک دسته ی قزاقی که تحت امر خارجی هستند، انقلاب کرد و ملت را به راه راست دلالت نمود؟!…
به اتکای قوای خارجی قیام کرد و بر روی هموطنان تیغ کشیدن و آنان را توهین کردن و حبس نمودن، کار وطن پرستان و آزاد مردان نیست.
در این سخنرانی مصدق پایه های سیاست دولت ایران را نسبت به هر دو همسایه ی شمالی و جنوبی، اتخاذ سیاست بیطرفی دانست که در عین حال بر پایه ی سود و صلاح مردم ایران به هیچیک از دولتها امتیازی ندهد.
او در بخش دیگری نیز خواست ملت ایران را چنین بیان کرد:
ملت ایران طالب استقلال است و آن را به هیچ قیمتی از دست نمیدهد، ملت میخواهد که خارجی از این مملکت برود و در امور ما مطلقا دخالت نکند و انتظار دارد لفظا و معنا استقلال او را محترم شمارند.
از آنجا که مصدق پیروزی دار و دستهی “ سید ضیا“ را بازگشت استبداد و رنج ملت ایران میدانست پس از برشمردن دلایل خود، به نمایندگان مجلس گفت:
“آقایان نمایندگان، بیایید دورهی بدبختی را تکرار نکنید، بیایید جوانان روشنفکر مملکت را دچار شکنجه و عذاب ننمایید، بیایید علمداران آزادی را به دست میرغضبان ارتجاع نسپارید، بیایید ثابت کنید که این مجلس خواهان عظمت و بزرگی ایران است.“
سخنرانی دکتر مصدق پس از بیست سال دوری از مردم و تبعید، تکان بزرگی در جامعهی ایران پدید آورد و خطر بزرگی را برای محو ملت ایران گوشزد کرد.
این سیاستمدار میهن پرست و دلسوز و این بزرگمرد مآل اندیش، بی غرض و با عقیده با یک نطق دلاورانه و مهیج، ملت را به آیندهی وخیمی که در پیش داشت متوجه کرد.
“سید ضیا“ این مرد وقیح با آنهمه دروغ، عوام فریبی و سالوسی، شرم نداشت که نماینده اول ایران را عوامفریب خطاب کند…
اما ملت ایران به وسیلهی مظهر اراده خود دکتر محمد مصدق ندای مظلومانهی خود را به گوش جهانیان رساند و ملت حق شناس ایران مقابل مجلس در میدان بهارستان، دکتر مصدق را بر سر دستها بلند کردند و با شعارهای “مرده باد سید ضیا“ تقاضای رد اعتبار نامهی سید ضیا داشتند که همه از رشد سیاسی و میهن پرستی ملت ایران حکایت میکرد.
“چنین ملتی هرگز اسیر نمیشود“
دکتر مصدق در برابر کوششهای هیات حاکمه در برپا داشتن بساط خودکامگی همواره بر سر یک سخن از آغاز تا پایان ایستاد و در مجلس چهاردهم نیز هنگام دخالت شاه در کارهای ارتش چنین گفت:
اگر من نماینده هستم ،نه برای خاطر شاه است بلکه به خاطر مملکت است، من خودم را برای مملکت میخواهم نه برای شاه….
شاه به موجب قانون اساسی مسوولیتی ندارد و به هیچوجه در امور مملکتی حق دخالت ندارد. واینهم به خاطر خود شاه میگویم چون اگر مسوول شد، شخص مسوول باید برود اما وقتی شاه مسوول نشد، شاه میماند و شاه باید بماند. در نتیجه شاه یک سمت تشریفاتی دارد و اگر جنبه تشریفاتی به آن داده نشود آن وقت ما مشروطه نخواهیم داشت.
در مجلس فراکسیون توده چند بار به مصدق پیشنهاد میکند که فراکسیون خود را منحل کند و همه با هم یکدستهی پارلمانی سازمان دهند، دکتر مصدق این پیشنهاد را نپذیرفت و از آمیختن با حزب توده دوری میجست. تا آنجا که بر سر اعتبار نامه سید ضیا چون دکتر رادمنش نماینده فراکسیون توده نیز به مخالفت برخاسته بود دکتر مصدق پیش از آغاز سخن چنین گفت:
“اینطور شهرت داده بودند که من به جهت بستگی با حزب توده با آقای سید ضیاالدین مخالفت میکنم، مخالفت من چه دخلی به حزب توده دارد. از آقایان مخالفین توده خواهش میکنم مخالفت خود را پس بگیرند. اگر پس نگیرند من در اینجا هیچ صحبت نخواهم کرد.”
و دکتر رادمنش رای خود را پس گرفت و مصدق آغاز به سخن کرد. از اینگونه نمونههای اخلاقی در مبارزه و در رفتار دکتر مصدق بسیار میتوان یافت که حتا با داشتن هدف یگانه در رد اعتبار نامه سید ضیا باز هم از همنام شدن با حزب توده دوری میجست.
بسیارانی بر این باورند که همین دوری جستن دکتر مصدق از تودهایها موجب شد که اشتباهات توده روز به روز بزرگتر شود.
حزب توده اگر چه خود را از پیشروترین حزبهای ایران مینامید ولی در کردار هرگز پیشرو نبود. رهبران حزب توده اگرچه در دل، خودشان را کمونیست و انقلابی میپنداشتند و دکتر مصدق را بورژوا و گاهی فئودال لیبرال مینامیدند ولی در کردار نه کمونیست و نه انقلابی، هیچکدام نبودند. آنها به نیروی ملت اعتقادی نداشتند و ملت را چنان نیرویی که بتواند میهن را آزاد کند نمیدانستند و از سویی سیاست شوروی و انگلستان را به منافع ایرانیان ترجیح میدادند همانگونه که در شماره ۱۲ آبانماه ۱۳۲۲ در روزنامه مردم، ارگان رسمی حزب توده برای روشنفکران نوشت:
“ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و بر علیه آن سخنی نمیگوییم باید معترف باشیم که شوروی در ایران منافع جدی دارد باید به این حقیقت پی برد که مناطق شمال ایران در حکم حریم امنیت شوروی است.؟؟!!“
آیا یک حزب انقلابی در کشور به اصطلاح درواقع مستعمرهای چون ایران که در زیر تسلط استعمار انگلیس است، میتواند برای انگلیس منافعی قائل باشد؟ و آنگاه کشور را به دو حریم شمالی و جنوبی تقسیم کند که یکی از آن شوروی و دیگری از آن انگلیس باشد؟
و “داستان توده نفتی از همین جا برخاست“
و انگلیسیها از چنین حزب “انقلابی” که منافع آنها را به خطر نمیاندازد بدشان نمیآمد. چون فریب ظاهر کمونیستی حزب توده را نمیخورند زیرا چنین کمونیست بی آزاری برایشان زیانی نداشت. در همان سالهای پس از ۱۳۲۰ فاتح، رییس شرکت نفت کسانی از رهبران حزب توده را در شرکت نفت بکار گمارد. از سوی دیگر دکتر مصدق میگفت:
“ایران کشور مستقلی است اگر ما هر چه را در شمال برای شوروی و در جنوب برای انگلیس تصدیق کنیم دو منطقه نفوذ درست کردهایم. و من از آغاز کارم در سیاست با دادن هرگونه منطقه نفوذ مخالف و از دادن هرگونه امتیازی که به حق حاکمیت ملی ما گزندی برساند میجنگم“.
دکتر مصدق سیاستمداری ضد استعمار بود و به آزادی ملت ایران باور داشت. از اینرو به جهت سازشکاری و انگلیس مآبی حزب توده بود که مصدق از آنها پرهیز میکرد نه به خاطر کمونیست بودن آن.
روز جمعه پنجم آبان ماه ۱۳۲۳ حزب توده صفهای کارگران و “روشنفکران“ وابسته به خود را به خیابان آورد و در پیشاپیش صفوف آنها رهبران حزب توده ایران گام برمیداشتند. دکتر رادمنش که در مجلس به نام حزب توده با دادن هرگونه امتیازی مخالفت خود را نشان داده بود سخن خود را برگرداند و به هواداری از منافع روسیه در خیابانهای تهران در سایهی خودروهای سربازان مسلح شوروی و در پناه نیروهای اشغالگر شوروی در دادن امتیاز به شوروی شعار میداد.
اکنون لازم بود که نیرویی ملی بر ضعف هیات حاکمه پیروز شود و علت کاستیهای حزب توده را نشان داده و از سوی ملت ایران به امتیاز خواهی بیگانه پاسخ گوید. این نیرو در رفتار و اندیشههای تابناک دکتر محمد مصدق آذرخش گونه بدرخشید و در روز هفتم آبانماه ۱۳۲۳ خورشیدی دکتر محمد مصدق در مجلس شورای ملی به سخنرانی در باره نفت پرداخت.
دکتر مصدق، این پیر روشن ضمیر هیات حاکمه را محکوم کرد که در آغاز با شرکتهایی آمریکایی به مذاکره پرداخته است و حتا مشاورینی برای این کار استخدام کرده بودند. اگر آقای ساعد نخست وزیر فعلی در باره نفت با شرکتهای آمریکایی مذاکره نمیکرد، دولت شوروی هرگز از ما تقاضای امتیاز نمیکرد.
وقتی از آن طرف دنیا، دولت آمریکا تقاضای امتیاز کند، دولت شوروی که همسایه ماست چرا نکند؟
هر وطن پرستی از مذاکرات ساعد مراغهای با شرکتهای خارجی نگران بود.
با این وصف پیشنهاد امتیاز خواهی شوروی را مشابه امتیاز انگلیسی نفت جنوب دانست و پیشنهاد دولت شوروی را نیز نپذیرفتنی دانست.
مصدق برای نخستین بار در تاریخ به بررسی موشکافانه قراردادهای نفت جنوب پرداخت و جا به جا پیمان شکنیهای این امتیاز گیرنده را نشان داد، بدینسان دکتر مصدق پرده از رازهای شرکت نفت جنوب و تمدید پیمان نامه آنها برداشت و گوهر استعماری آن را نشان داد و زیانهای یک چنین امتیازهایی را برای ملت ایران آشکار کرد و آنگاه چنین نتیجه گرفت:
“آقایان نمایندگان، من با دادن هر امتیاز از نظر اقتصادی و سیاسی مخالفم چون تفکیک میل سیاسی از اقتصادی مشکل است و این دو مساله با هم بستگی تام دارد،… پس لزوم ندارد که ما به شرکتی که تابع یک دولت خارجی است و یا به یک دولت امتیاز بدهیم تا با احداث این قبیل موسسات در خاک ایران، دولتهای دیگر تشکیل دهند]
مقصود عرض بنده این بود که اعطای امتیاز ولو گیرنده دولت نباشد به هیچ وجه برای ما صلاح نیست“
روشن است که مصدق از چیرگی شرکتهای استعماری (امریکایی و انگلیسی) بر ایران هراس داشت ایرانیان هم از سیاست یکسویهی هیات حاکمه که همه چیز ایران را به کمپانیها میبخشد در هراس بودند در برابر این وضع مصدق میخواست بجای سیاست یکسویهی، موازنهی سیاسی بوجود آید و لیکن از دو راه میشد موازنه را بوجود آورد.
نخست از این راه که در برابر هر امتیاز به جنوبیها یک امتیاز هم به شمالیها داده شود تا دست هر دو به یک اندازه باز باشد که آنرا سیاست موازنه مثبت مینامیدندکه هم دولت شوروی و هم کمپانیهای نفتی با این سیاست موافق بودند.
دوم اینکه به هیچ یک از دو سو امتیازی داده نشود. یعنی سیاست موازنه منفی برقرار شود و دکتر مصدق با استواری، خواهان سیاست موازنهی منفی بود. با این سخنان دکتر مصدق هرگونه امتیاز دادن به بیگانگان را محکوم کرد و گواه آورد که دادن امتیاز بمعنای از دست دادن حاکمیت ملی و فروختن ثروت ملی به رایگان است.
مصدق گفت: ملت ایران آرزومند توازنی است که در نفع مملکت باشد و آن توازن منفی است…
به عقیده من : توازن سیاسی وقتی در مملکت برقرار میشود که انتخابات آزاد باشد.
توازن منفی: آن نیست که هر دولتی هواداران خود را به مجلس بیاورد بلکه توازن منفی آن است که در انتخابات دخالت نکنند
توازن منفی آن است که در قانون انتخابات تجدید نظر شود و نمایندگان حقیقی ملت به مجلس بروند.
ایکاش دول مجاور از نظریات شخصی صرفنظر کنند و به خاطر انسانیت با ما رفتاری جوانمردانه نمایند تا انتظار ایشان از رفاه و آسایش ما بیشتر تامین شود
حزب توده که خود را پیشتاز پیکار ضد استعماری میدانست هرگز و در هیچ سخنرانی یا نوشتهای کوشش نکرد غارت مستعمراتی نفت جنوب را به ملت ایران آشکار کند. این کار را دکتر مصدق انجام داد و حزب توده نه تنها دربارهی آن خاموش ماند نه تنها سخن دکتر مصدق را تایید نکرد، حتا تمامی افشاگریها و پردههای ضد استعماری مصدق را با نیشخند یاد کرد. اینهمه از آنرو بود که حزب توده در جریان ائتلاف شوروی و انگلیس نمیخواست به منافع استعمار انگلستان بتازد. از اینرو مصدق بدرستی دریافته بود که سیاست حزب توده یک سیاست سازشکارانه و ضد انقلابی بود اگرچه رهبران آن دوست داشتند چهره انقلابی بگیرند.
بزرگترین هنر مصدق آن بود اندیشههای پیشین خود را درباره حق حاکمیت ملی ملت ایران به شکل درخشانی در جمله سیاست موازنه منفی خلاصه کرد و با بیان همه جانبه آن در سخنرانیهای بعدی راه تازهای به ملتهای زیر سلطه نشان داد. در دامن استعمار ماندن یا به دامن استعمار دیگری خزیدن بردگی ابدی است و برای نیروهای دیگر نیز منطقهی نفوذ درست کردن به استعمار پایان نمیدهد راه درست از تضاد میان نیروهای بزرگ جهان بهره بگیریم و به هیچیک امتیازی ندهیم و هرگونه دست نفوذی را ببریم.
شیخ اجل سعدی که درود خدا بر او باد میفرماید:
بشوی ای خردمند از آن دوست، دست که با دشمنانت بود، همنشست
سیاست موازنه منفی یعنی مستقل ماندن در میان نیروهای بزرگ جهان و سر فرو نیاوردن به هیچیک از آنها و فدا نکردن منافع ملی به سود هیچ یک از آنها.
چنین سیاستی آنگاه به انجام خواهد رسید که حکومت آزاد، ملی برپا شود که نوکری استعمار را نخواهد و لازمهی آن برافکنده شدن بساط استعماری، ایجاد مجلس و دولت ملی راستین است.
سیاست موازنهی منفی به گوهر خود یک سیاست ضد استعماری و آزادی خواهانه بود.
این سیاست گفتگوی بزرگی را در ایران به دنبال آورد. حزب توده در کردار و گفتار از موازنه مثبت هواداری میکرد و منطق او این بود که چون ما شرکت نفت و نفوذ انگلیس را در جنوب داریم عملا موازنه منفی معنی نخواهد داشت پس برای ایجاد موازنه سیاسی در برابر نفوذ جنوبی انگلیسیها یک منطقه نفوذ شمالی هم بوجود آوریم و به شوروی هم امتیاز نفت شمال را بدهیم و سرانجام در شماره ۱۲ آبانماه ۱۳۲۳ روزنامه مردم، بر اساس این موازنه مثبت پیشنهاد کرد: دولت به فوریت برای دادن امتیاز نفت شمال به روسها و نفت جنوب به کمپانیهای امریکایی و انگلیسی وارد مذاکره شود.
آنگاه دکتر مصدق در سخنانی در مجلس شورای ملی چنین گفت:
من و رفقایم با دادن امتیاز به دولتهای خارجی بطور کلی مخالفیم همانطور که ملت ایران توانست راه آهن را خودش احداث کند یقین دارم با کمک مردم و سرمایههای داخلی ما میتوانیم تمام منابع ثروت این مملکت را استخراج کنیم… با دادن امتیاز مثل این است که مقطوع الیدی برای حفظ موازنه راضی شود دست دیگر او را قطع کنند و در صورتی که هر مقطوع الیدی برای حفظ ظاهر هم که باشد طالب دست مصنوعی است و آن مقطوع الیدی که بخواهد مقطوع الیدین شود خوب است خود را از مذلت زندگی خلاص و قبل از اینکه ید ثانی او قطع شود، انتحار کند.
دکتر مصدق پس از پایان رساندن دلایل خود در اثبات نظریه موازنه منفی طرح پیشنهادی خود را در باره نفت در برابر مجلس گذاشت و گفت: طرحی تهیه نمودهام که هیچ دولتی نتواند راجع به امتیاز و نه مذاکره و نه قراردادی امضا کند و فقط برای فروش نفت با هر دولتی که مشتری است وارد مذاکره شود و از آقایان محترم درخواست دارم آن را قبل از اینکه متفرق شوند، تصویب نمایند و به دنیا ثابت کنند این مجلس خیرخواه ایران است.
ماده اول طرح: هیچ نخست وزیر، وزیر و اشخاصی که کفالت از مقام آنها یا معاونت میکنند نمیتوانند راجع به امتیاز نفت با هیچ یک از نمایندگان رسمی و غیر رسمی دول مجاور و غیر مجاور و یا نمایندگان شرکتهای نفت و هرکس غیر از آنهمذاکراتی که اثر قانونی دارد بکنند و یا اینکه قراردادی امضا نمایند.
ماده دوم طرح: نخست وزیر و وزیران میتوانند برای فروش نفت و طرزی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج و اداره میکند مذاکره نمایند و از جریان مذاکرات باید مجلس شورای ملی را مستحضر نمایند….
و چون به لایحه دکتر مصدق رای گرفتند بیشتر نمایندگان بپا خاستند و تنها فراکسیون توده (که هشت نفر بودند ) و چند تن دیگر رای ندادند و طرح موازنه منفی تصویب شد.
حاصل آنکه:
موازنه منفی مصدق الگویی برای تشکیل جنبش عدم تعهد بود که در سال۱۹۶۱ به همت بزرگمردانی چون “ژوزف بروز تیتو”، “قوام نکرومه”، “احمد سوکارنو”، “جمال عبدالناصر” و “جواهر لعل نهرو” تشکیل شد.
جنبش عدم تعهد در اوج جنگ سرد بین دو بلوک سرمایه داری و کمونیسم برای اعلام عدم بستگی به این دو بلوک بنیان گذاشته شد همان نظریهای که دکتر مصدق زیر عنوان موازنه منفی در عدم وابستگی به شرق و غرب یک دهه پیش از تشکیل جنبش عدم تعهد در ایران آغاز کرده بود.
این چنین است که نام بزرگمردانی چون مصدق زینت بخش تاریخ و ملقب به آموزگار رهایی کشورهای زیر سلطه نام بردار میشود و موجب افتخار ملتهایی است که چنین بزرگانی را در آغوش پر مهر خود پرورش داده و آنها را نه تنها به سرزمین خود بلکه به جهان عرضه کردهاند.
زنده آنهایند که پیکار میکنند، آنها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است
آنها که از نشیب تند سرنوشتی بلند بالا میروند
آنها که اندیشمند به سوی هدفی عالی راه میسپرند
یا وظیفهای مقدس دارند یا عشقی بزرگ
“ویکتور هوگو”
حسین شاهاویسی
تهران- آبان ماه ۱۳۹۸ خورشیدی