حالا بیش از یک ماه از شلیک دو موشک پدافند خودی به هواپیمای مسافربری بویینگ ۷۳۷ که از تهران عازم کییف بود، میگذرد. ۱۷۶ انسان که هر یک به تمنایی، برای رسیدن به آرزویی از پلههای هواپیما بالا رفتند، قربانی شدند. ایرانوایر در یک ماه گذشته در یک سلسله گزارش به زندگی مجازی قربانیان این سفر ناتمام پرداخته است. زندگی مجازی آدمهایی که چراغ زندگیشان خاموش شده اما در صفحات مجازی هنوز زندگی میکنند با عکسها، تصاویر و نوشتههایی که هرکدامشان یک خاطره را مرور میکند.
سعید طهماسبی و نیلوفر ابراهیم؛ ماهعسل نیمهتمام
تصویری از یک عروس خندان و یک داماد خندان کنار هم. در شرح عکس نوشتهاند: «چشمان تا ابد خیس و منتظر یک مادر، هواپیمایی که نگران بلند شدنش بودند نه نشستنش، ماه عکس نیلو و سعید از تهران به مقصد بهشت…»
در شرح عکس نوشتهاند: «چشمان تا ابد خیس و منتظر یک مادر، هواپیمایی که نگران بلند شدنش بودند نه نشستنش، ماه عکس نیلو و سعید از تهران به مقصد بهشت…»
«سعید طهماسبی» و «نیلوفر ابراهیم» زوج جوانی بودند که در هواپیمای بویینگ ۷۳۷ از تهران به مقصد کییف راهی زندگی تازهشان بودند. آنها از لندن برای برگزاری جشن ازدواجشان به تهران آمدند تا خانواده و دوستانشان را در شادمانی خود سهیم کنند. جشن با سرخوشی و پر از آرزوهای خوش برای آینده زوج تازه به پایان رسیده بود و وقت بازگشت بود. برخی از دوستان و آشنایانی که همراه آنها از لندن به تهران آمده بودند با پروازی مستقیم به لندن بازگشتند.
سعید و نیلوفر اما قصد داشتند هم منتظر گرفتن عکسهای عروسی از آتلیه عکاسی باشند و هم میخواستند چند روزی را در تهران بگذرانند و بعد به زندگی تازه در لندن بازگردند. برای همین قرعه پرواز کییف به نامشان افتاد.
خبر تنش میان ایران و آمریکا، کشته شدن «قاسم سلیمانی» در عراق و حمله موشکی ایران به پایگاه الاسد در عراق موجی از نگرانی به همراه داشت. دوستان و آشنایان این زوج جوان نگران پرواز هواپیمای اوکراینی بودند. آنها مدام با سعید و نیلوفر در تماس بودند و تا ده دقیقه قبل از پرواز هم با آن دو صحبت کردند و از سلامت آنها اطمینان حاصل کردند.
«سالی طهماسبی» خواهر سعید، ۴۱ ساله به روزنامه تلگراف میگوید: «اصلا نمیتوانیم باور کنیم. آنها در کنار هم خوشحال بودند. یک زوج فوقالعاده. این فاجعه اصلا در کلام نمیگنجد. قابلشرح نیست.»
سعید طهماسبی ۳۵ ساله، مهندس عمران و شهروند بریتانیا بود. تحصیلات خود را در مقطع دکترا در امپریال کالج لندن به اتمام رسانده بود. او بهعنوان مهندس ارشد در شرکت Laing O’Rouke به کار مشغول بود.
سعید طهماسبی ۱۶ سال قبل به انگلستان مهاجرت کرد. او یک سال قبل با نیلوفر ابراهیم، همسرش که در حال تحصیل در مقطع فوقلیسانس رشته فیزیولوژی بود آشنا شد.
آنها خیلی زود عاشق شده و دسامبر سال ۲۰۱۹ پیش از سفر به ایران در انگلستان باهم ازدواج کردند و تصمیم گرفتند در تعطیلات سال نو برای برگزاری جشن ازدواج در کنار خانوادههایشان به ایران سفر کنند.
سالی، خواهر سعید و امیر، برادر نیلوفر هر دو ساکن لندن هستند. آنها به همراه دوستان دیگرشان در آپارتمان سعید و نیلوفر مراسم بزرگداشتی برگزار کردند. «امیر ابراهیم» به روزنامه تلگرام میگوید: «ما همه در شوک و ناامیدی غوطهوریم. مسلما میخواهیم جزییات ماجرا را بدانیم و بفهمیم برای عزیزانمان چه اتفاقی افتاده است.»
صفحه فیسبوک نیلوفر ابراهیم سرشار است از عکسهای عاشقانه با همسرش. در مهمانیها، در دل طبیعت، کنار دریا، در پیادهرویهای طولانی در جنگل. آنها با امید به روزهای روشن فردا سوار هواپیما شده بودند.
سعید و نیلوفرقصد داشتند هم منتظر گرفتن عکسهای عروسی از آتلیه عکاسی باشند و هم میخواستند چند روزی را در تهران بگذرانند و بعد به زندگی تازه در لندن بازگردند
روجا آزادیان؛ اولین و آخرین سفر
زنان سیاهپوش دایره گرفتهاند. حزین و سنگین و غمآلود صدایشان را به خواندن مرثیه بلند میکنند. زنی با گیس پریشان و چشمبسته درحالیکه نای ایستادن ندارد و زیر بغلهایش را گرفتهاند تا نیفتد به حلقه زنان عزادار نزدیک میشود. مادر داغداری است در مجلس عزای دختر جوانش از اهالی ساری که از مسافران هواپیمای اوکراینی بود. این همنوایی در گویش مازندرانی نواجش خوانده میشود. یکی از انواع موسیقی آوازی که در سوگواریها خوانده میشود و اشعارش بهصورت فیالبداهه سروده میشوند.
داستان سفر «روجا آزادیان» یک تراژدی تمامعیار است. او عضو گروه کر تهران بود. همسرش «محسن احمدیپور» یکی از ایرانیان ساکن اوتاوا و مشغول به تحصیل در دانشگاه Algonquin است. او در تعطیلات سال نو میلادی برای ملاقات با خانواده و همسرش روجا به ایران سفر کرد. قرار بود در بازگشت همسرش را برای اولین بار با خود به کانادا برود.
روجا آزادیان قرار بود برای اولین بار به کانادا برود
یکی از دوستان روجا به ایرانوایر میگوید: «مسایل اقامتی روجا در کانادا هنوز بهصورت کامل حل نشده بود. قرار بود این یک سفر کوتاه باشد. هم برای اینکه محیط زندگی، تحصیل و کار همسرش را ببیند و هم برای اقامت دائمی در کانادا اقدام کند. یک ناهماهنگی در زمان رزرو بلیت باعث شد بلیت بازگشت او و همسرش باهم نباشد. قرار شد روجا با پرواز ۸ ژانویه برود و محسن بعدا به او ملحق شود.»
او اضافه میکند: «محسن با یکی از دوستانش در اوتاوا تماس گرفت و پرسید که اگر روجا بهتنهایی بیاید او میتواند در فرودگاه او را به خانه ببرد و مطمئن باشد که مشکلی ندارد؟ وقتی دوستش اطمینان داده بود مشکلی نیست قرار شد روجا را بفرستد و بعد با پرواز بعدی خودش به او ملحق شود. او حالا در آستانه جنون است.»
«علی حسین قاضیزاده»، تحلیلگر سیاسی و از کاربران شناختهشده در توییتر با انتشار ویدیوی همنوایی زنان در سوگ روجا آزادیان مینویسد: «یوماللهات کمرنگ نشود جناب رهبر! به این تصاویر نگاه کن. یکی دیگر از همان گلهایی است که در شب #یومالله #عینالاسد پرپر کردی. میدانیم که مارهای نشسته بر شانههایت، هنوز خون طلب میکنند. میدانیم که تا تو هستی، رخت عزا و گلهای پرپر شده رهایمان نمیکند.»
سمیرا بشیری و حمیدرضا کوکب ستاره؛ هیچ از بدنهایشان نماند
«مراسم سمیرا بشیری و حمیدرضا ستاره کوکب غوغایی بود. نشستم پایین پای مادران داغ دیده شون. گفتن عزیزم شما رو بهجا نمیاریم. گفتم هیچکس نیستم. یکی از اون مردمیم که دلشون با شماست، چندروزه تو غم و اشکاند گفت میبینی سوختنمونو عزیزم. بغلم کرد. شرمنده شدم. با فریاد گریه میکرد وای از رنج دل مادران.»
این توییت «فاطمه بیکپور»، خبرنگار اجتماعی و از کاربران شناختهشده توییتر است. او برای همراهی با بازماندگان فاجعه ساقط شدن هواپیمای مسافربری به برخی از مراسمهایی که از آنها مطلع شده رفته و به گفته او «خانوادهها از حضور مردم خوشحال بودند و دلگرمی زیادی برایشان بود.»
«سمیرا بشیری»، فارغالتحصیل رشته دامپزشکی از دانشگاه تهران و ۲۹ ساله بود. او در یک آزمایشگاه در ویندزور، انتاریو مشغول به کار بود و یک گربه خانگی داشت. کلینیکی که سمیرا با آنها همکاری میکرد با انتشار تصویری از گربه سمیرا نوشته است: «سمیرا کجایی برفی چشم به راهته، طفلی فکر میکنه زود برمیگردید خونه.»
همسر سمیرا بشیری، «حمیدرضا ستاره کوکب» دانشجوی مقطع دکترا در دانشگاه ویندزور بود. آنها یک سال قبل به کانادا مهاجرت کرده بودند. مراحل شهروندی را بهتازگی پشتسر گذاشته بودند و در اولین فرصت پس از گذراندن آزمونها برای دیدار خانواده و دوستان راهی ایران شدند.
سمیرا بشیری و حمیدرضا کوکب ستاره؛ هیچ از بدنهایشان نماند
دوستان سمیرا میگویند او همیشه برای کمک به حیوانات خیابانی و درمان آنها بهصورت فعال و داوطلبانه کار میکرد. یکی از کاربران توییتر در حساب کاربری شخصیاش نوشت: «خانم دکتر بشیری روح بزرگی داشتند و با نهایت مهربانی به حیوانات کمک میکردند و به نیکی و با شعار همیشگی مهربانی با حیوانات کار نیک است راهشون ادامه دارد.»
حالا کلینیک دامپزشکی که سمیرا پیش از مهاجرت با آنها همکاری داشته اعلام کرده است با یاد سمیرا و همسرش هر پنجشنبه حیوانات آزاد و بیسرپرست را بهرایگان درمان خواهد کرد.
حمیدرضا و سمیرا که با نام مستعار «حمی» و «سمی» در میان دوستانشان شناخته میشدند در سالهای دور و خیلی پیش از آنکه برای ساختن زندگیشان به کانادا مهاجرت کنند با عشق باهم ازدواج کردند. یکی از دوستان مشترکشان میگوید: «مراسم عزای آنها هم مثل خیلیها مصادره شد. سپاهیها آمدند و تابوتها را به شانه گرفتند و رفتند. از بدنهایشان چیزی باقی نمانده بود. کاش اینقدر خانوادهها را آزار نمیدادند.»
از: ایران وایر