الهه امیرانتظام
امروز مصطفى سلیمى زندانى سیاسى را به دار مجازات آویختند! ابتدا بخاطر عقیده و ابراز مطالبات خود در بندش کردند؛ اتهاماتى که هیچیک نمى تواند در ردیف جرم سیاسى تعریف گردد( گو اینکه پس از چهار دهه هنوز ما از داشتن تعریفى کلاسیک براى این واژگان همچنان محروم هستیم)امروز هم از هستى وجود ساقطش کردند! دلیل اعدام امروز به جرم ارتکاب کدامین گناه بود؟ مصطفى سلیمى اعدام شد چون در برابر حمله هیولاى کورونا بیدفاع مانده بود. چون اسیر بود و یک اسیر در اسارت از براى دفاع از جان و سلامت خود، دو موهبتى که خالقش به او سخاوتمندانه اعطا کرده است، دست و پایش جهت انجام هر اقدام نجات دهنده اى بسته است. صاحب خونى ندارد ، مشاورى ندارد، و ذهن مشوش اش هم در انفرادى احتمالا “منجمد” گردیده است. لذا تابع خرد جمعى مى گردد که سراسر آکنده از شور و احساس است و بس! اما دستگیر مى شود و چند روز بعد اعدام!!!
واقعا مقامات قضایی و امنیتى حکومت نمى توانستند حداقل به هشدار و توصیه گروه هاى سیاسى و فعالان مدنى در داخل و خارج کشور فقط توجه نمایند. آیا نمیشد به زندانیان اعم از سیاسى و عادى، مگر آنانیکه که به واقع حضورشان در جامعه مضر و خطرناک است، مرخصى موقت داد؟ حداقل مىتوانستند کمپ هاى صحرایی در هر بخش استانى بر پا کرده و زندانیان را،تا پاکسازى و ضدعفونى کردن بند هاى زندان هاى آن استان، به این کمپ ها منتقل نمایند. براى نظارت و پاییدن از آنها هم که خدا را شکر نیرو کم ندارند: از نیروهاى درجه آخر سپاه و بسیج گرفته تا اینهمه انسان بیکار در مملکت که در ازاى گرفتن دستمزدى مى توانستند انجام یک زندانبانى ساده را بر عهده گیرند! نهایتا وضعیت از کمپ هاى پناهجویان بى پناه در مرز ترکیه و یونان که بد تر نمیشد که رقت بار ترینند! اما یک فرق: در آنجا همه آنان غریبند و غریبه! ولى در اینجا این هموطنان حاکم هستند که به پناهجوى اسیر هموطن خود اسکان موقت داده اند!
آیا مقامات قضایی و حقوقى حاکمیت روزى پاسخگو اقدامات خود در این شرایط اضطرارى خواهند بود؟ آیا ارائه یک توضیح موجه و قانع کننده را هرگز خانواده هاى داغدیده، و نیز ما ملت عزادار در کنار آنها ، شاهد خواهیم بود؟ شیوع ویروس کورونا مانند واقعه فراموش ناشدنى سقوط هواپیماى اکراینى، و بسان هر هلاکت دیگرى که انسان ها را در بر مى گیرد،مگر میتواند جز شعله ور کردن یک عزاى ملى تعبیر دیگرى بدنبال داشته باشد؟ در برابر وقوع این فاجعه اخیر آیا حقوقدانان و وکلاى مدافع فرهیخته کشورمان آیا اجازه خواهند داشت تا هزاران هزار زندانى سیاسى و غیر سیاسى را حداقل از حقوق اولیه خود آگاه، و در بهترین حالت ، آنها را از برخوردارى از چنین حقوقى بهره مند گردانند؟؟ پاک کردن صورت مسئله که مسئله را حل نمى کند؟ مگر در دهه ۶٠’ صورت مسئله بتدریج حل نگردید؛ بطورى که در تابستان ۶٧’ بکلى محو شد؟ آیا دیگر شاهد رشد ونمو انگیزه و قدرت تفکر و اندیشیدن ، اینبار اما پویاتر و با درایت بیشتر ، در میان نسل هاى بعدى نبودیم؟!؟
بنابراین آیا بهتر نیست که مقامات قضایی و امنیتى حکومت حد اقل آتش بسى به اجراى احکام اعدام در شرایط بحرانى فعلى بدهند؟؟ در شرایطى که بیمارى هولناک Covid-19 روزانه و بطور متوسط ١۵٠ عزیز را از میان خانواده هایشان ربوده و ناباورانه به دیار نیستى رهسپار مى گرداند حداقل معرفت را که میتوان از خود نشان داد! مگر آماده کردن یک فقره چوبه دار چقدر زمان مى برد؟ براى تبدیل هستى به نیستى همیشه وقت هست، تا دل بخواهد و اراده طلب کند زمان خدا در اختیار مخلوق اوست! اما هستى را در بودن تداوم بخشیدن فرصت طلایی مى خواهد! و غفلت از این فرصت ، که همانا حیات بخشیدن به آن دیگرى که بیدفاع است و در تقابل با حریفى نابرابر ، پژواک ناله ایست که خبر از مرگ انسانیت مى دهد!!
صحبت از پژمردن یک برگ نیست…