به مناسبت بیستمین سالمرگ احمدشاملو مجموعه مطالبی در سایت بیبیسی منتشر میشود.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ زنان ایرانی حدود چهل سال اجازه حضور در ورزشگاهها را پیدا نکردند. اعتراضهای داخلی زمانی نتیجه داد که فیفا ایران را به محرومیت از میزبانی مسابقات تهدید کرد. در حوزه موسیقی اما همچنان ممنوعیت تکخوانی زنان پابرجاست. چهار دهه گلایه اهالی موسیقی نتیجه نداده و روشن نیست برای رفع این محدودیت به کجا باید متوسل شوند. مشهورترین واکنش به این ممنوعیت، سخنان حسین دهلوی، آهنگساز پیشکسوت است که به وزیر ارشاد وقت گفته بود افرادی که از صدای آهنگین زن دچار وسوسههای نفسانی میشوند “باید به پزشک مراجعه کنند.”
هشدار: محتوای مربوط به طرف ثالث ممکن است شامل آگهی باشد
شیدا قرچهداغی یکی از معدود آهنگسازان زن در عرصه موسیقی ایران است. او مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۸ (۱۹۸۹) اُپرایی روی ترجمه انگلیسی شعر “پریا” از احمد شاملو آفرید. اپرا در نوامبر همان سال در تورنتو روی صحنه رفت. قرچهداغی کوشید نسخه شنیداری اثر را در ایران منتشر کند ولی تنها به یک دلیل موفق به انجام این کار نشد: وجود تکخوان زن در اپرا.
دوم مرداد امسال، بیستمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، تلنگری برای قرچهداغی شد: پس از سه دهه، طاقت او برای انتظار کشیدن به سر آمد. “بنیاد پژوهشهای زنان ایران” در آمریکا نیز پشتیبانی از کار را به عهده گرفت تا این اپرا پس از بیش از سی سال دوباره شنیده شود. قرچهداغی میگوید: “در دنیای به این بزرگی چه دلیلی داشت که بخواهیم منتظر مجوز دولت ایران بمانیم؟!”
سرنوشت اندوهبار اپرا در ایران
در نوشتههای اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی به نام “اپرا” و “اپرت”هایی از میرزاده عشقی، علینقی وزیری، پرویز محمود و … برمیخوریم؛ با این حال آفرینش اپرا در ایران – با ساختار حرفهای و شناخته شده جهانی – در دهه ۱۳۴۰ خورشیدی آغاز شد.
نخستین اپرایی که در این دوره از یک آهنگساز ایرانی روی صحنه رفت “جشن دهقان” ساخته احمد پژمان بود. این اپرا در سال ۱۳۴۶ (۱۹۶۷) در جشن گشایش تالار رودکی (اپراخانه تهران) به کارگردانی عنایت رضایی اجرا شد. پس از احمد پژمان، حسین دهلوی با “اپرای خسرو و شیرین” (۱۳۴۹) و لوریس چکناواریان با “اپرای پردیس و پریسا” (۱۳۵۲) نیز برای پدید آوردن مکتب اپرای ایران گام برداشتند.
انقلاب اسلامی اما به همه این فعالیتها پایان داد. “گروه اپرای تهران” منحل شد، کلیه برنامههای اپرا و باله در تالار رودکی لغو شدند و حتا از اجرای اپرای “مانا و مانی” که حسین دهلوی به مناسبت سال جهانی کودک آفریده بود جلوگیری شد. دلیل این جلوگیری نیز تنها یک مورد بود: وجود تکخوان زن در اپرا.
در سالهای پس از انقلاب، این ممنوعیت تنها در مواردی بسیار معدود – به شکل موقت – نادیده گرفته شده است. اجرای اپرای “رستم و سهراب” ساخته لوریس چکناواریان در سال ۱۳۷۹ (۲۰۰۰) یکی از این موارد است. ممنوعیت اساسی در این زمینه اما همچنان پابرجاست و حتا زنانی که در زمینه موسیقی دستگاهی ایران کار میکنند – همچون پریسا از نسل گذشته و سپیده رییسسادات از نسل کنونی – چهار دهه پس از انقلاب، هنوز اجازه کنسرتهای عمومی در ایران را ندارند. در کنار ممنوعیت تکخوانی زنان، در سالهای اخیر برخی از نهادها و آهنگسازان دولتی به بازنویسی پیشینه اپرا در ایران نیز روی آوردهاند. یکی از این تلاشها معرفی اپرای “عاشورا” به عنوان “نخستین اپرای ملی” است که به گواه اسناد تاریخی، ادعایی ساختگی است.
‘پریا’ سرچشمه الهام برای ساخت یک اپرا
زبان عامیانه و محتوای اجتماعی “پریا” شیدا قرچهداغی را از جوانی مجذوب خود کرده بود. او مدتها در اندیشه صحنهای کردن این شعر بود؛ یکی از مشهورترین آثار احمد شاملو که در سال ۱۳۳۳ سروده شده و فضای سیاسی-اجتماعی ایران در آن بازتاب یافته است.
پیش از اپرای پریا، آثار شیدا قرچهداغی عموما برای موسیقی فیلم، پیانو و گروههای مجلسی ساخته شده بودند. “پریا” نخستین اپرای اوست. قرچهداغی میگوید: “شعر پریا از جنبه صحنهسازی در اپرا به نظرم بسیار جالب میآمد ولی زمانی که ساخت اپرا را آغاز کردم متوجه شدم که از جنبه داستانی، آغاز و پایان مشخصی ندارد. در نتیجه از احمد کریمی حکاک که ترجمه سرودههای شاملو به انگلیسی را انجام داده بود درخواست کردم قطعه اضافهای به نام ‘آزادی ‘ برای اپرا بسراید تا از جنبه داستانی، اپرا از آن یاری بگیرد.”
قرچهداغی تاکید میکند که با اینحال داستان در این اثر مانند داستانهای معمول در اپراها از آب در نیامده و با توجه به محتوای شعر به نوعی “شرح اوضاع” در تابلوهای گوناگون بدل شده است.
تاثیراتی کُلی از موسیقی ایرانی در بسیاری از آثار قرچهداغی که برای سازهای غربی نوشته شدهاند شنیده میشود. “چهارگاه” (برای کلارینت و پیانو) از شناخته شدهترین کارهای او در این زمینه است. اورتور (مقدمه) در اپرای پریا نیز در بخشهایی ملهم از دستگاه چهارگاه است. قرچهداغی الهام از موسیقی سرزمین زادگاه را نه تعمدی بلکه روندی طبیعی در کار هر آهنگساز میداند.
پریا: نخستین اپرای ایرانی با متن انگلیسی
اپرای پریا (The Fairies) نخستین اپرا از یک آهنگساز ایرانی با متن (لیبرتو) انگلیسی است. به گفته شیدا قرچهداغی، دلیل اصلی ساخت اپرا به انگلیسی این بود که اثر قرار بود در کانادا روی صحنه برود: “آهنگسازان معمولا به زبان سرزمین خودشان اپرا را میسازند و بعدها اگر لازم باشد اثر را ترجمه میکنند. در اجراهای خارجی حتا گاهی زبان را تغییر نمیدهند و ترجمه تنها در بالای صحنه برای تماشاچیان نشان داده میشود. با اینهمه در سال ۱۹۸۹ ما به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواهیم به دنبال مخاطب گستردهتری باشیم باید این اپرا را به انگلیسی ارائه کنیم.”
بخش سازی اپرای پریا با آنسامبل تورنتو به رهبری اوون آندرهیل و بخشهای آوازی با گروه کُر و تکخوانان اجرا شده است. تنها یک بخش از این اپرای ۷۳ دقیقهای – با ساختاری متفاوت با دیگر بخشها – بهوسیله سازهای محلی (سرنا و دایره) اجرا شده است. این بخش در واقع هیچگاه در نسخه اصلی اپرا نوشته نشده بود.
به گفته آهنگساز، کارگردان اپرا نخستین اجرای “پریا” را به صورت یک اپرا-باله تنظیم کرده بود. با توجه به کمبود بودجه او برای در اختیار گرفتن یک گروه از رقصندگان باله با سفارت شوروی در کانادا تماس گرفت: “یک برداشت اشتباه از محتوای کار ما موجب شد که سفارت شوروی به جای رقصندگان باله، یک گروه از نوازندگان و رقصندگان محلی تاجیک به کانادا اعزام کند: گروه حصار. زمانی که گروه به تورنتو رسید ما در برابر عمل انجام شده قرار گرفته بودیم در نتیجه یکی از قطعات در این اپرا به نام ‘جشن ‘ با سرنا، سازهای کوبهای و رقصندگان محلی از تاجیکستان اجرا شد. در واقع اشتباه سفارت این بخش را پدید آورد ولی نتیجه برای من جالب بود!”
قرچهداغی میافزاید: “در اجرای زنده بین بخشهایی از اپرا، کیهان کلهر با سهتار و آواز، شعر پریا را به پارسی – بدون همراهی ارکستر – اجرا کرد ولی این بخشها در آلبومی که اکنون منتشر شده حذف شدهاند.”
نخستین اپرا از یک آهنگساز زن از ایران
اپرای پریا نخستین اپرا ساخته یک آهنگساز زن از ایران است. پیش از شیدا قرچهداغی نام تنها آهنگساز زن ایرانی که در دوره معاصر به چشم میخورد فوزیه مجد است.
گرچه زنان زیادی در ایران در زمینه نوازندگی و خوانندگی فعالیت جدی و تاثیرگذار داشتهاند اما در زمینه آهنگسازی قرچهداغی معتقد است مسئولیتهای زندگی دلیل اصلی در همه جای دنیاست که زنان فعالیت گستردهای در آهنگسازی نداشته باشند. او میگوید: “این موضوع محدود به ایران نیست. در آهنگسازی به تمرکز جدی نیاز دارید. این کار، یک فعالیت بسیار شخصی است که با هیاهوی خانه و بچه نمیتوان آن را انجام داد. خود من هم در زندگی مجبور شدهام کارهایی را نادیده بگیرم تا بتوانم آهنگسازی کنم. در دورهای حتا به ناگزیر آهنگسازی را کنار گذاشتم تا فرزندانم بزرگتر شدند و سپس توانستم باز هم برای این کار زمان بگذارم. آهنگسازی به عنوان یک کارِ آفرینشی با نوازندگی بسیار متفاوت است.”
شیدا قرچه داغی: از موسیقی فیلم و کودک تا اپرا
شیدا قرچهداغی، متولد ۱۳۲۰ در تهران، موسیقی را با فراگیری پیانو نزد دینا باغداساریان آغاز کرد. بعدها برای تحصیل موسیقی راهی اتریش شد و پس از پایان تحصیل در آکادمی موسیقی وین، در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی فعالیت حرفهای خود را در تهران آغاز کرد. در این دوره یکی از فعالترین آهنگسازان در زمینه موسیقی فیلم بود و برای حدود چهل کار موسیقی متن نوشت. از مستند و پویانمایی گرفته تا فیلم و سریالهای تلویزیونی. موسیقی فیلم “رگبار” (۱۳۵۱) به کارگردانی بهرام بیضایی و سریال “غارتگران “(۱۳۵۶) به کارگردانی محمد متوسلانی از جمله آثار قرچهداغی در این زمینه است.
شیدا قرچهداغی همچنین پایهگذار بخش موسیقی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ایران است که خود پنج سال نیز مدیریت آن را به عهده داشت. در این دوره برای چندین داستان کودک موسیقی ساخت که توسط کانون به صورت صفحه منتشر شدند.
مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی، قرچهداغی راهی آلمان شد و پس از چندین سال تدریس در شهر والدکیرش، زندگی و کار را در کانادا پی گرفت. از کارهای او میتوان “به یاد فروغ فرخزاد” (برای پیانو)، “دیالوگ” (برای ویلنسل و پیانو) و آلبوم “شعرهای باباطاهر” (برای آواز و ارکستر) را نام برد که در سال ۱۳۵۳ با خوانندگی پری زنگنه، همراهی ارکستر کانون و دکلمه امیر نوری منتشر شد. قرچهداغی اپرای تازهای به نام “سرنوشت یا نه…” نیز نوشته که به دلیل نبود بودجه هنوز اجرا نشده است.
از: بی بی سی