پیروزی قدرت سوم در مصر

چهارشنبه, 26ام تیر, 1392
اندازه قلم متن

kakhsazنوشته زیر حاوی اصلاحات در نوشتاری است که به منظور تحلیل و ریشه یابی پیروزی انقلاب در مصر نوشته شده بود.

تجربه بی‌مانند انقلاب مصر نشان داد که انقلاب اجتماعی در این کشور در دو فاز مکمل به پیروزی دست یافته است. نقش عمده در کوتاه کردن فاصله میان فاز یکم و دوم انقلاب مصر را با توضیح دو تفاوت تکان دهنده ایی که میان تحول سیاسی در مصر و ایران وجود دارد می توان روشن کرد.

تفاوت اول را در عدم امکان هر نوع حرکت سیاسی و اجتماعی بوسیله نیروهای ملی و سکولار و چپ در ایران باید ارزیابی کرد. به علت این موقعیت غیرعادلانه حرکت اصلاح‌طلبی دینی به عنوان تنها آلترناتیوی که در جامعه امکان حرکت دارد به هویت و شخصیت بسیاری از روشنفکران و جریانات سیاسی آسیب جدی وارد آورده است و آنها را به دنباله روی از اصلاح‌طلبی دینی کشانده است و چشم مردم را به یک آلترناتیو حافظ نظام یعنی به یک اسلام سیاسی بهتر یا حتی به یک اسلام سیاسی کمی بهترــ متوجه کرده است. از این پدیدار اجتماعی می توان با اصطلاح آسیب شناسی ملی برخی روشنفکران و جریانهای سیاسی یاد کرد.

تفاوت دوم را در این حقیقت باید دید که وجدان ملی در میان بخش قابل توجهی از روشنفکران سیاسی که بگونه مستقیم یا غیر مستقیم به جریانهای سیاسی وابسته بودند و ناتوان از یافتن کلید وفاق بر بستر تحول ملی جامعه ایرانی هستند می توان توضیح داد. به همین سبب است که توپ بازی گاه در زمین اصلاح‌طلبان دینی و گاه در زمین بنیادگرایان دینی است و مبارزه بر سر حقیقت به انحصار دو مذهب سیاسی در ایران در آمده است.

با مشاهده‌ی رویدادهای هیجان‌انگیز مصر پی می‌بریم که دگرگونگی در ساختار جامعه‌شناختی و جمعیت‌شناختی (دموگرافیک)، که تولد جنبش سبز در ایران زاده‌ی آن بود، کل جهان عرب را نیز در بر گرفته است.

علامت تغییر در ساختار جامعه‌شناختی و جمعیت‌شناختی در جامعه‌ی ایران و کشورهای عربی شکل گیری و تکوین یک قدرت سوم است که به هیچ دیکتاتوری، چه سکولار و چه مذهبی و چه ایدئولوژیک، تن نمی‌دهد. تجربه‌ی جدید در مصر تجربه‌ی ایران را غنی می‌کند. برخی از روشنفکران ایرانی با واکنش به حاکمیت دینی، به دیکتاتوری سکولار گرایش پیدا کرده‌اند. تجربه‌ی مصر روشن می‌کند که این گرایشِ واکنشی پایه‌ی محکمی ندارد.

با شکل گیری یک قدرت سوم، اکنون دیگر شرایط دوران انتخابات در الجزایر که به پیروزی گروه‌های اسلامی انجامید، دگرگونه شده است. یعنی اکنون دیگر بهره‌گیری از دموکراسی برای به قدرت رسیدن حاکمیت دینی، منتفی به‌نظر می‌رسد. علت پیروزی فاشیست‌ها در دموکراسی وایمار را نیز در ضعف این قدرت سوم در آن زمان باید دید.

آن نیرویی بیشتر از دموکراسی بهره می‌گیرد که آن را سامان می‌دهد. این تجربه‌ی روشن را ما از انقلاب بورژوازی بدست آورده‌ایم. محدود شدن جنبش‌ اسلامی در مصر زاده‌ی شکل گیری قدرت سوم در این جامعه است. این درست است که در جوامع ایران و عرب، بویژه در میان اقشار پایین، گرایش‌هایی به سود جمهوری اسلامی دیده می‌شود، اما این گرایش‌ها دو شناسه دارند:
– بازگوگر سکوت سیاسی‌اند؛ یعنی روانشناسی اجتماعی مردم را در ناامیدی نشان می‌دهند اما در برش‌های تحول اجتماعی، این روانشناسی به سرعت تغییر می‌کند.
– دیگر این که این گرایش‌ها واکنشی و اعتراضی‌اند و قدرت سوم این گرایش‌های بی‌پایه را با جاذبه‌ی تحول به سوی خود می‌کشد.

مهم این است که چه قدرتی در راس تحول اجتماعی قرار می‌گیرد. هنگامی که قدرت سوم در راس تحول اجتماعی قرار بگیرد، نیروی مذهبی در برابر آن، آلترناتیو ضعیفی است. در ایران نیز اسلام سیاسی به علت نبودِ این قدرت سوم توانست بر پایگاه قدرت بنشیند.

قدرت سوم (که هسته‌ی مرکزی آن نسل جوان است) چون بین دو افراط می‌ایستد، متعادل است. پیام‌اش همزیستی است. و محدودیت‌های حزبی و روشنفکرانه ندارد. و البته از شکست و بی‌اعتباری اسلام سیاسی سود می‌جوید و نیروهای اسلامی را در منطقه غیرعمده می‌کند.

تحلیل و توضیح بیشتر در باره نقش نوین قدرت سوم در ایران و کشورهای عربی و بویژه در مصر را می توان در مصاحبه ایی که با دویچه وله زیر عنوان: انقلاب مصر پرونده انقلاب اسلامی را بست. همزمان با انقلاب اول مصر داشته‌ام می‌توان یافت.

ناصر کاخساز
15. ۰۷. ۲۰۱۳

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.