در ۳۲ سال پیش از اواخر تیرماه ۱۳۶۷ تا اواسط شهریور، ملاقات زندانیان سیاسی در زندان های سراسر ایران قطع شد تا جنایت کاران حکومتی در ایران، بتوانند فعالان سیاسی را در سکوت خبری قتل عام کنند. پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ شورای امنیت در روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ توسط ایران که آن را به نوشیدن جام زهر تشبیه کردند، روح الله خمینی، رهبر وقت با شراکت دست اندرکاران حکومتی، دستور قتل عام زندانیان سیاسی را صادر و اجرایی کردند. با این فرمان هیاتی سه نفره که آنها آن را «هیات عفو» و ما آن را «هیات مرگ» می نامیم، راهی زندان های اوین و گوهردشت و شهرستانها شدند تا عقیده ی زندانیان را کند و کاو کنند که اگر هم چنان بر آرمان خود ایستاده اند، آنها را از صحنه ی روزگار حذف کنند تا بتوانند حکومت اسلامی- ارتجاعی خود را بدون حضور و صدای مخالف، تثبیت کنند و این خوان گسترده ی منابع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی را به طور کامل به تصرف خود در آورند.
در این قتل عام که در عرصه ی بینالمللی به جنایت علیه بشریت شناخته میشود نیز تمامی جناح های در قدرت، چه مستقیم و چه غیر مستقیم سهیم بودند. آنها متحدانه بر این جنایت هولناک سرپوش گذاشتند تا رازی سر به مهر باقی بماند، حتی آن دسته از اصلاح طلبان که آن زمان در قدرت بودند و حال از حکومت رانده شده و ادعای مخالفت با حکومت اسلامی را دارند، اطلاعات خود را در اختیار مردم نگذاشته اند. پس از گذشت ۳۲ سال از آن جنایت هولناک، هنوز خانوادهها و جان به در بردگان به عنوان شاکیان و شاهدان عینی پیگیر و دادخواه ایستادهاند زیرا نمیدانند چه بر سر عزیزان شان در زندان ها و در آن پرسش و پاسخهای چند دقیقهای گذشته است. هنوز نمیدانند چرا و چگونه آنها که محکوم به زندان بودند یا دوران حبس شان تمام شده بود را برای قتل عام دست چین کردند و چگونه آنها را کشتند و در کجا و چگونه آنها را به خاک سپرده اند و چرا پیکر آنها را به خانوادهها تحویل ندادند. چرا خانوادهها را برای برگزاری مراسم گرامی داشت عزیزان شان تهدید یا بازداشت کردند و هزاران چرا و ابهام دیگر که تنها با محاکمه ی جنایت کاران در دادگاه هایی عادلانه و علنی و مردمی روشن خواهد شد. ما حتی هنوز نمیدانیم که چه تعداد از زندانیان سیاسی را در آن تابستان شوم در تهران و شهرستانها کشته اند و پیکر آن جان های شیفته را در کجا و کدام گوشهای از خاوران یا دیگر گورستان های بی نام و نشان سر به نیست کرده اند.
مادران و خانوادههای خاوران نیز پیگیر و پایدار و دادخواه ۳۹ سال است که بیوقفه ایستادهاند تا گمشده ای خود را بیابند. نه گرما و نه سرما، نه مامور و نه بازداشت، نه تهدید و نه تحقیر، نه تخریب نشانهها و نه قفل زدن به در خاوران، نتوانسته است در عزم خانوادههای فعال و عاشق خاوران و دیگر خانوادههای دادخواه خللی ایجاد کند و آنها را از حرکت باز بدارد و این حرکتهای دادخواهانه ادامه دارد تا به نتیجه ی مطلوب خود دست یابیم. خانوادههای خاوران همدل و همراه با هم ایستادهاند تا به دیکتاتوری نشان دهند که عزیزان شان را هیچ گاه فراموش نخواهند کرد و بی صبرانه به دنبال کشف حقیقت و محاکمه و مجازات جنایت کاران هستند تا بتوانند آیندهی روشنی را برای دیگر فرزندان خود به ارمغان بیاورند.
امسال نیز ۷ شهریور ۱۳۹۹، مادران و خانوادههای خاوران برای گرامی داشت سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، با وجو شیوع گسترده ی ویروس کرونا در خاوران حضور یافتند و گل کاشتند. درود به ایستادگی و پایداری شان که ۳۹ سال است هم چنان پایدار و مقاوم از سال ۱۳۶۰ که کشته شدگان فعالان سیاسی چپ را در خاوران دفن کردند تا کنون، هم چنان مقاوم و پایدار ایستادهاند و پس از قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ نیز این گرد هم آیی ها به صورت گروهی تا کنون ادامه یافته است. ایستادگی مادران و خانوادههای خاوران الگویی برای دیگر مادران و خانوادههای زخم خورده و دادخواه در طی این سالها بوده است. این پیوندها و همدلی ها نیز روز به روز محکم تر و به هم نزدیکتر میشود و امید روزی به جنبشی عظیم بدل شوند و به دیکتاتوری در ایران پایان دهند.
منصوره بهکیش در گزارشی از روایت حضور خانوادههای خاوران در ۷ شهریور امسال نوشته است: «با این که برخی از خانواده ها در این شرایط کرونایی درگیر بیماری یا احتیاط های لازم برای پیشگیری هستند، تعدادی از خانواده های فعال به خاوران رفتند و حس و حال خوبی به خاوران دادند. حدود ۱۰ صبح هم نیروی انتظامی به خاوران رفته و داخل قطعه شده و جلوی در ایستاده بود و از خانواده ها می خواست که خاوران را ترک کنند، ولی بنا به گفته ها؛ به نظر می رسید که ماموران قصد برخورد شدید با خانواده ها را نداشته و با «بفرما» خانواده ها را از خاوران بیرون می کردند. به گفته ی تنی چند از خانواده ها: امروز خاوران در ۳۲ امین سالگرد شهریور ۶۷، حال و هوای خاص و عجیبی داشت، احساس می کردی که همه ی عزیزان مان روبروی ما ایستاده اند و می گویند؛ کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور، همین طور مادران چون شیرآهن کوهی ایستاده اند و می گویند ما زندگانیم در انتظار صبح سپید و روزهای سرشار از امید. امروز خاوران خیلی خوب بود و دشت خاوران و عاشقان، گل و شعر و سرود و طنین آواز خوش روزهای بهتر را نوید می داد»، دیگری گفت: « جای آن ها که نبودند، خیلی خالی بود و امیدوارم سال دیگر همگی در خاوران حضور داشته باشیم.»، دیگری گفت: «امروز خاوران خیلی خوب بود، بعد از مدتها دور هم جمع شدیم و به یاد عزیزان مان سرود خواندیم»، عزیزی دیگر گفت: «امروز خاوران گل باران بود، همه جا به یاد عزیزان مون گل گذاشتیم. خیلی از خانواده ها آمده بودند، ولی متاسفانه عکس عزیزان شون را همراه نداشتند، یادشون گرامی باد. ما سیل بی شماریم، بگذار زمان بگذرد، بگذار زمین با عظمت سنگین اش، چون پروانه ای به گرد آفتاب بگردد، و روز از دامان این شب بلند به در آید. شب را پایانی هست، بگذار بادهای بی شمار، بر علفزارها بوزند، بگذار خوشه های سبز گندم در باد، در سنبله های زرد و طلایی به بار بنشینند، بگذار دشتها در سوگ باران، سینه چاک چاک کنند، بگذار، درد را بر دل هامان پرورش خواهیم داد، سرودهامان را با سوز خواهیم خواند، اما، هرگز، هرگز، هرگز، خاموش نخواهیم شد.». عزیزی دیگر گفت:«امروز خانوادهها خیلی خوب آمده بودند و خیلی هم زیاد ایستادیم، کلی هم شعر خوانده شد. ما هم یک مقدار علف های طرف خودمان را کندیم، بعد ماشین نیروی انتظامی که رد شد قبل از اینکه به خاوران وارد شود، تعدادی پراکنده شدیم، بخصوص آنهایی که جوان همراه شان داشتند. بعد من و عدهای رفتیم سمت شصتی ها یکخورده نشستیم که فکر نکنند ما ترسیده ایم. بعد که وارد شد، سؤال کرد نمیخواهید بروید؟ گفتم یکخورده بنشینیم و خستگی در کنیم. بعد سؤال کرد اینها کی هستند و جرم شون چه بوده؟ من هم گفتم خانواده های ما، عزیزان ما. گفتم برو تو اینترنت جستجو کن و ببین اینها که بودند. گفت شما بگو، گفتم چند سالته؟ گفت سی سالم هست. اینها قبل از به دنیا آمدن من بودند. گفت اولین بار است که دارم به خاوران میآیم و اینجا را تا به حال ندیده بودم. مامور نیروی انتظامی محلی هستم و اطلاعات زنگ زد و گفت که بروید سر ماموریت.». عزیزی گفت: «یکی از همراهان گلهایی برای خواهرت زهرا آورده بود، ولی اشتباهی بر سر خاک عزیز دیگری گذاشته و ناراحت بود که دیگر گل همراه اش ندارد. چند شاخه برداشت و سر خاک زهرا گذاشت، به نهال کوچک زهرا نیز آب دادم. یکی از خانوادهها نیز دست اش را به آسمان بلند کرد و با نفرین خشم اش را به ماموران نشان داد». درود به آن جان های شیفته که عاشقانه بر عزم خود برای رهایی از ظلم و نابرابری ایستادند و درود به مادران و خانواده ها و یاران خاوران که سال هاست برای دادخواهی ایستاده اند و سکوت نمی کنند. بی تردید بسیاری از ما نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم و به امید آزادی و رهایی از ظلم و محاکمه جنایت کاران در دادگاه های مردمی هم چنان پایدار و دادخواه ایستاده ایم.».
تکلیف ما با حکومت روشن است. ما آگاهانه میدانیم تا زمانی که این دیکتاتوری لجام گسیخته پا بر جاست، ما به آزادی و عدالت دست نخواهیم یافت، ولی چرا معتقدیم که هم صدا شدن با فریاد دادخواهی قتل عام زندانیان سیاسی در دهه ی شصت و تابستان ۶۷، یک ضرورت برای دستیابی به آزادی و عدالت و جلوگیری از تکرار جنایت است؟!
ما میگوییم این حکومت نمیتوانست به جنایت های خود ادامه دهد اگر:
– اگر تعداد بیشتری از خانوادههای آسیب دیده و زخم خورده ی دهه ی شصت و بازماندگان از این کشتارها فریاد دادخواهی و صدای اعتراض شان را علیه جنایت های حکومت یک صدا بلند می کردند.
– اگر تعداد بیشتری از خانوادههای آسیب دیده و زخم خورده دهه ی هفتاد و بازماندگان از این جنایت ها فریاد دادخواهی و صدای اعتراض خود را علیه جنایت های حکومت و همراهی با خانوادههای دادخواه و فعال خاوران در دهه ی شصت بلند می کردند.
– اگر تعداد بیشتری از خانوادههای آسیب دیده و زخم خورده دهه ی هشتاد و دیگر فعالان مستقل بازمانده از این اعتراض ها، فریاد دادخواهی و صدای اعتراض شان را علیه جنایت های حکومت و همراهی با مادران و خانوادههای خاوران و خانوادههای دادخواه دهه ی هفتاد بلند می کردند.
– اگر خانوادههای آسیب دیده و زخم خورده دهه ی نود و فعالان مستقل بازمانده از این اعتراض ها، فریاد دادخواهی و صدای اعتراض خود را علیه جنایت های حکومت و همراهی با مادران و خانوادههای خاوران، خانوادههای دادخواه دهه ی هفتاد، خانوادههای دادخواه دهه ی هشتاد و خانوادههای دادخواه دهه ی نود بلند می کردند.
و بسیاری اگرهای دیگر که اگر فعالان سیاسی و مدنی در جنبش های مستقل زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان، پرستاران، وکلا، نویسندگان، شاعران و تمام هنرمندان با فریاد دادخواهی خانوادههای زخم خورده و آسیب دیده در این ۴۰ سال همراه میشدند و هر کدام از این جنبش ها به یاری همدیگر می رفتند، این حکومت جنایت کار نمیتوانست به موجودیت خودش ادامه دهد و این همه جنایت، تبعیض، بیعدالتی و آزادی کشی کند. آری اگر ما سرکوب شدگان با توانی دو چندان و متحد از همان ابتدا در برابر آزادی کشی و بیعدالتیهای جنایت کاران می ایستادیم، اینها نمیتوانستند با خیال آسوده این چنین آزادی را به سخره بگیرند و قانون مجازات اسلامی بنویسند (یعنی هر که با نظام نیست، باید حذف شود)، این همه حق کشی و تهدید و تحقیر کنند، این همه سرکوب و بازداشت و جنایت کنند. این چنین نابرابریهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و تبعیض و فساد را بر سر ما آوار کنند و نفس مان را بند بیاورند و باز هم در قدرت بمانند و با وقاحت تمام به ما بخندند و بگویند ما مشروعیت داریم چون مردم از ما حمایت می کنند.
هماکنون جان بسیاری از زندانیان در معرض خطر جدی است، تا دیر نشده اقدام کنیم و اجازه ندهیم که این حکومت بیدادگر بیش از این جنایت کند.
– ما نگرانیم؛ اعدام چند زندانی از معترضان حرکتهای اجتماعی در دو سال اخیر اجرا شود. قوه قضاییه اعلام کرده که حکم اعدام نوید افکاری در دیوان عالی کشور تأیید شده است و مادرش «بهیه نامجو» فریاد دادخواهی خود برای نجات جان پسرانش نوید، وحید و حبیب افکاری که به احکام ناعادلانه و سنگین اعدام، ۵۴ سال حبس و ۲۷ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شدهاند را بلند کرده است.
– ما نگرانیم؛ تعداد زیادی از زندانیان سیاسی در زندان های سراسر ایران در حال اعتصاب غذا هستند و در این شرایط که ویروس کرونا در ایران همه گیر شده و به ویژه در زندان ها که زندانیان از حداقل های امکانات بهداشتی و حقوق اجتماعی محروم اند، احتمال مبتلا شدن آنها به ویروس کرونا دو چندان است و جان شان به شدت در معرض خطر جدی است.
– ما نگرانیم؛ بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی در حوزه های مختلف کارگری، زنان، دانشجویان، معلمان، نویسندگان، شاعران، وکلا و هم چنین خانوادههای دادخواه در زندان ها یا بیرون دیوارهای زندان و در رفت و آمد به این اداره و آن اداره، زیر انواع و اقسام فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و حتی تحقیرهای جنسیتی در درون زندان ها توسط بازجویان، قضات و زندان بان ها و غیره و در بیرون زندان ها نیز توسط تمامی دست اندرکاران قضایی که خانوادهها برای پیگیری وضعیت زندانی با آنها درگیرند، جان و سلامتی شان در معرض خطر جدی است.
ما مادران پارک لاله به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت، بازداشت، شکنجه، اعترافات اجباری، تبعیض، بیعدالتی و اعدام را به شدت محکوم میکنیم و خواهان: ۱) لغو قانون مجازات شکنجه و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایتهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای رسیدن به ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین ازحکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت اسلامی ایران می دانیم.
مادران پارک لاله ایران
۱۱ شهریور ۱۳۹۹
www.mpliran.net