حسن امرایی – سه دهه در حسرت صحنه و اجرا: پرویز یاحقی ۸۵ ساله شد

پنجشنبه, 3ام مهر, 1399
اندازه قلم متن

حسن امرایی

پرویز یاحقی در بهمن ماه ۱۳۸۵ درگذشت- عکس از ایسنا

پرویز یاحقی (صدیقی پارسی) که ۳۱ شهریور هشتاد و پنجمین سال تولد اوست (۱۳۱۴)، جدای از شهرت و اعتباری که در آهنگسازی و نوازندگی داشت، نبوغی ویژه داشت که خلاف هم‌قطارانش چون تجویدی و خرم، از ۴۴ سالگی و با وقوع انقلاب این نبوغ به پستو رانده شد و هیچ‌گاه در حیاتش فرصت ابراز وجودی دوباره نیافت.

او ۷۱ سال عمر کرد و در این مدت برخی از خاطره‌انگیزترین نغمه‌ها و ترانه‌ها و قطعات را در فضای موسیقی ایرانی از خود به یادگار گذاشت.

خوانندگانی چون حمیرا، مهستی، مرضیه، پوران بهترین آثار خود را در همکاری با او اجرا کردند و جالب این که یاحقی کمتر با آوازخوانان مرد همکاری داشت و شاخص‌ترین آثارش را خوانندگان زن خوانده‌اند. در کارنامه کاری او اثری هم با غلامحسین بنان می‌درخشد.

یاحقی از همان کودکی علاقه‌اش را به موسیقی نشان داد، زمانی که پدرش در وزارت خارجه کار می‌کرد و علاقه‌ای نداشت تا فرزندش به سمت موسیقی برود. باوری که بسیاری از ایرانیان در آن زمان بر آن پای می‌فشردند و به رغم آن که خود در محافل و مجالس از موسیقی لذت می‌بردند اما آن را شغلی پست و پایین می‌شمردند و مخالف سرسخت پیوستن فرزندانشان به این پیشه بودند. پدر، پرویز را به بیروت فرستاد تا هوای موسیقی را از سر او به در کند. پرویز اما چه از سمت مادری و چه به جهت دایی نامدارش (حسین یاحقی) دل‌بسته موسیقی بود و چنان شیفته که توصیه و حتی تبعید نتوانست مانع این شوق و ذوق شود و با پناه بردن به منزل دایی به دنیایی پرتاب شد که تا پایان عمر از آن رهایی نیافت: دنیای نوازندگی و آهنگسازی و موسیقی.

استعداد ویژه یاحقی در آموزش و فراگیری موسیقی به حدی بود که در همان نوجوانی ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی را فراگرفت و در کار خود استاد شد.

روایت و خاطره‌ای که منوچهر همایون‌پور (خواننده و ردیف‌دان) از روز ملاقاتش با حسین و سپس پرویز یاحقی بیان کرد، از سن بسیار پایین پرویز خبر می‌دهد. همایون‌پور که بعدها و به نقل از لقمان ادهم (از شاگردان یاحقی) همکاری‌های خوبی با یاحقی جوان داشت، در این خاطره می‌گوید که روزی برای گرفتن درس از حسین یاحقی (دایی پرویز) به کلاسش رفت. یاحقی بزرگ مشغول کار دیگری بود و فرصت درس‌ دادن را به همایون‌پور ۲۷ساله نداشت. لذا در کوچه پرویزنامی را صدا می‌زند که مشغول توپ‌بازی بود؛ نوجوانی پانزده، شانزده‌ساله عرق‌کرده می‌آید و یاحقی از او می‌خواهد که به همایون‌پور درس بدهد. همایون‌پور که نگران و ناراحت از چنین برخوردی است، پیش‌بینی می‌کند استاد خواسته او را دست به سر کند، اما وقتی نوجوان ساز به دست می‌گیرد و گوشه مورد نظر را می‌نوازد و از همایون‌پور می‌خواهد درسش را پس دهد، تازه درمی‌یابد که با نوازنده‌ای ماهر و آشنا به ظرایف موسیقی ردیفی روبه‌رو است.

یاحقی چند سال قبل از این برخورد نزد دایی‌اش به آموزش ویلون و کمانچه پرداخت و هم‌زمان نزد ابوالحسن صبا نیز درس گرفت. منزل صبا به گفته یاحقی در گفت‌وگویی با لقمان ادهمی، چهار دقیقه با منزل دایی‌اش فاصله داشت و همین فرصتی کم‌نظیر برایش ساخت تا از نوجوانی و تا قبل از درگذشت ناگهانی صبا (آذر ۱۳۳۶) از محضرش ظرایف و دقایق نوازندگی را بیاموزد.

به گفته یاحقی در همان گفت‌وگو، وقتی یکی از آثارش را برای اجرا در رادیو ارائه کرد و زمان ضبط و اجرای ارکستری رسید، صبا که رهبری ارکستر را عهده‌دار بود، از یاحقی ۱۸ساله خواست تا خود پارتیتور اثرش را به دست بگیرد و به رهبری ارکستر به جای او بپردازد.

این رفتار صبا خود از جایگاه و ظرفیت‌های هنری یاحقی در آن سن کم خبر می‌دهد که استادش را واداشت تا او را در جایگاهی بنشاند که تا پیش از آن و حتی پس از آن تاریخ موسیقی ایران به یاد ندارد؛ جوانی در این سن رهبری نام‌آورترین نوازندگان و آهنگسازان را عهده‌دار شد.

همکاری تکرارنشدنی؛ حمیرا، یاحقی و ترقی

بی‌تردید یکی از درخشان‌ترین دوره‌های کاری پرویز یاحقی را باید حاصل همکاری او با حمیرا و بیژن ترقی به حساب آورد. یاحقی با بیژن ترقی در مقام ترانه‌سرا از سالیان قبل آشنا و دوست بود و این دوستی تا آخرین لحظات عمر یاحقی نیز ادامه یافت. اما آشنایی او با حمیرا به ازدواج او انجامید. ازدواجی که اگر ادامه می‌یافت قطعا آثار درخشان دیگری نیز نصیب موسیقی ایرانی و علاقه‌مندانش می‌شد. اما این وصلت کمتر از ده سال طول کشید و در نهایت حمیرا به سمت جدایی از پرویز رفت. در این دوره بیش از ۲۰ ترانه ماندگار حاصل همکاری این سه تن شد. برخی از این ترانه‌ها همانند «محبت»، «توبمان»، «تو مرا تنها نگذاری»، «بهار نورسیده»، «بهار عشق ‌من» و «به او چه بگویم» همچنان درصدر ترانه‌های تاریخ موسیقی ایران قرار دارند و روز و شبی نیست که در محفلی خوانده و یا زمزمه نشوند.

یاحقی روزنامه‌نگار و عکاس

یاحقی در سال‌های اولیه دهه ۴۰ به سراغ روزنامه‌نگاری رادیویی رفت. انوشیروان کیهانی‌زاده در سایت تاریخ‌آنلاین از این همکاری نوشته است. به نوشته آقای کیهانی‌زاده این برنامه با عنوان «در گوشه وکنار شهر» و با موافقت شخص نصرت‌الله معینیان، به عنوان ریاست رادیو ساعت چهار و نیم عصر هر روز از رادیو سراسری پخش می‌شد.

کیهانی‌زاده می‌نویسد: «او و یاحقی در ساعات فراغت خود در کلانتری‌های پلیس، پاسگاه‌های ژاندارمری، شعب دادسرای تهران، دادگاه‌ها، بیمارستان‌های سوانح تهران به جست‌وجوی مطلب می‌پرداختند و یاحقی با طرفین ماجرا مصاحبه می‌کرد و هر مطلب با اندرز و ذکر ضوابط و قوانین مربوط و اشاره به مراحل دادرسی پایان می‌یافت و به همان صورت برای پخش آماده می‌شد و هر برنامه۳۰ دقیقه‌ای شامل سه تا چهار رویداد بود که همان روز و یا شب پیش از آن اتفاق افتاده بودند.» یاحقی در زبان گفتاری نیز صدایی پر و پیمان داشت و به باور آقای کیهانی‌زاده پیروزی این برنامه عمدتا نتیجه علاقه مردم به شخص یاحقی و شهرت اجتماعی او بود که حاضر می‌شدند مصاحبه کنند و از اشتباهات خود پرده بردارند.

صدای یاحقی بسیار جذاب، لحن او گیرا و اندرزهایش صمیمانه بود که بر دل می‌نشست. این برنامه و اصولا عالم روزنامه‌نگاری یاحقی چندان دوامی نیافت و او به دلیل ازدواج با حمیرا و سپس کار تمام‌وقت در موسیقی عملا فرصت ادامه کار روزنامه‌نگاری را در روزنامه اطلاعات و نیز این برنامه به کناری نهاد. در مقابل اما این روحیه توجه به حوادث و جامعه و به قول اهالی مطبوعات ژن روزنامه‌نگاری، در او تا پایان عمر باقی ماند. چنان که عکاسی را به شیوه‌ای کاملا حرفه‌ای در سال‌های پس از انقلاب ادامه داد و اسناد و آرشیو به جا مانده از منزل او نشان از هزاران حلقه عکاسی و نگاتیوهایی می‌دهد که حاصل تلاش یاحقی در این عرصه است. علاوه بر آن یاحقی بسیاری از خاطرات خود را به صورت روزانه ثبت و ضبط کرده است که باز از روحیه و علاقه و تجربه نه چندان طولانی او در روزنامه‌نگاری حکایت می‌کند.

سال‌هایی در حسرت صحنه و اجرا

یاحقی در سال‌های پس از انقلاب عملا به حاشیه رانده شد و این بختیاری را نداشت که همانند دو چهره نامی دیگر عرصه آهنگسازی و از شاگردان صبا (خرم و تجویدی) حداقل از سال‌های بعد از دهه هفتاد به صحنه بازگردد. برخی از تکنوازی‌های قبل از انقلاب او مجوز انتشار گرفتند و خود او نیز در چند محفل موسیقایی با برخی از خوانندگان آثاری را اجرا کرده است که از جمله آن اجرای درخشانش با محمدرضا شجریان در سال‌های اولیه دهه شصت در آواز همایون است که از جمله درخشان‌ترین آوازهای شجریان هم به شمار می‌آید. یاحقی در این سال‌ها با تدارک استودیویی در منزل سعی کرد دوستان و برخی از نوازندگان برجسته را به استودیو بکشاند و از آن‌ها آثاری را ضبط کند. برخی از تکنوازی‌های چهره‌های برجسته‌ای چون شهناز، کسایی، فرهنگ شریف و… ثبت و ضبط شده است. از قرار او دوربین فیلمبرداری هم داشت که هم از خاطرات روزانه‌اش و هم از دوستانش هنگام تکنوازی فیلم می‌گرفته است. اما هنوز خبری از آثاری که از خود در سال‌های بعد از انقلاب به جای نهاد در دست نیست. نیامدنش به صحنه او را به سمتی راند که افسرده و در خودفرورفته شود و در نهایت در بهمن ماه ۱۳۸۵ و در وضعیتی مشکوک با جهان وداع گوید. برخی مرگ او را قتل جلوه داده‌اند اما تا کنون گزارشی دقیق از چگونگی درگذشت او منتشر نشده است. یکی از هم‌نشینان همیشگی او تنها روایت کرده است که وقتی به در منزلش رسید، پیکر او را بی‌جان یافته بودند.

چند سال بعد بهمن فرمان‌آرا، کارگردان سینما، فیلمی را از راش‌های به جای مانده از پرویز یاحقی ساخت که بر ابهامات افزود. فیلم فرمان‌اراء بیش از آن که تجلیلی از یاحقی باشد و گذشته و کارهای پرشکوهش را به مخاطب معرفی کند، تصویر مردی شکست‌خورده و افسرده را بازنمایی می‌کند و از بانویی روایت می‌کند که سالیان سال با یاحقی در تماس بود و به او تلفن می‌زد و درد دل می‌کرد. بانویی که هنوز هم کسی از نام و هویت واقعی او اطلاعی ندارد.

به رغم این فیلم اما آثار یاحقی در موسیقی و ترانه همچنان گرمابخش لحظات بسیاری از ایرانیانی‌است که دل در گروه موسیقی خوب و لذت‌بخش دارند.

از: ایندیپندنت 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.