پرزیدنت بنیصدر اعلام کرد کار بختیار بوده!
فرزندان فخریزاده تیربار اسرائیل را خراب کردند
دو کلمه از خود عروس
منتظر بودیم حالا که هرکس یک چیزی میگوید، دو کلمه هم از مادرعروس بشنویم، اما چه بهتر که خود عروس پشت میکروفن آمد.
این دیگر نه شایعه است، نه گمانهزنی، نه توطئهپنداری. بیوه یک شهید هستهای (راوی ۲) مصاحبهای نیابتی با بیوه شهید فخریزاده (راوی یک) کرده و در اختیار خبرگزاریها گذاشته.
بعد از مصاحبه اول خانم فخریزاده، بهراحتی میشد حدس زد که مصاحبه بعدی ایشان نیابتی خواهد بود، چرا که دیکتهکننده مصاحبه اول، نمیتوانست بهموقع جمله توی دهان ایشان بگذارد. به همین دلیل از یک بیوه شهید کارکشته برای مصاحبه بعدی استفاده شده.
عروس چی شد؟
در این مصاحبه که راوی۲ (خانم شهره پیرانی، همسر شهید رضایینژاد) روایت راوی یک را نقل میکند، ناگهان بیهیچ مقدمهای عروس خانواده ظاهر میشود (البته مصاحبه فقط صوتی است.):
«اونجوری که عروس فخریزاده گفتند از اون چهار تا گلوله، دوتا گلوله در واقع از بدن سرتیم حفاظت رد میشه به بدن آقای فخریزاده اصابت میکنه.»
در طول سالهایی که دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی به شکلهای مختلف ترور شدهاند، این اول بار است که عروس خانواده شهید، وارد ماجرا میشود و تعداد گلولهها را فاش میکند. هنوز عروس خانواده نتانیاهو پاسخی به این ادعا نداده است.
چه کسی اشتباه نکرده؟
نکته دیگری که در این مصاحبهی دستدوم فاش میشود اینکه خانم پیرانی به قید «اگر بتونم امانتدار خوبی باشم» از قول راوی اول نقل میکند:
«فرمودند (یعنی راوی اول فرموده) یک صدای برخورد که همراه با لرزه بوده میشنوند به لاستیکها بعدشم هم مثل اینکه به رادیاتور ماشین اگر اشتباه نکنم…»
«مثل اینکه» را میتوان از راوی اول پذیرفت اما گویندهی «اگر اشتباه نکنم» مشخص نیست. اگر راوی اول گفته باشد، هنوز اصابت تیر به رادیاتور و لاستیک محرز نیست، اما اگر حرف راوی دوم باشد، باز هم تکلیف رادیاتور و لاستیک معلوم نیست. هرچند قرار بوده امانتدار خوبی باشد.
نخورده شدن تیر به رادیاتور نشانه بارزی است که کار اسرائیل بوده. البته گاهی اسرائیلیها برای رد گم کنی، یک تیری به رادیاتور میزنند. اما کمتر دیده شده در اینگونه عملیات لاستیک را هدف قرار بدهند.
آیا تیر به رادیاتور خورد؟
یکی از سرداران برجسته سپاه پس از شنیدن این نوار صوتی احتمال رد شدن گلوله از رادیاتور و اصابت آن به لاستیک را رد نکرد. وی افزود ممکن هم هست برعکس بوده باشد. یعنی گلوله از لاستیک بیرون آمده، به رادیاتور خورده و چهبسا که در مسیر خود، از بدن سرتیم حفاظت هم رد شده باشد.
جزئیات تازهای از ترور اتمی
عروس فخریزاده هنوز درباره تیرخوردگی یا تیرنخوردگی رادیاتور و لاستیک اظهارنظری نکرده. (یا کرده و اعلام نشده) اما از آنجا که خانواده سه عروس دارند، امید میرود که در روزهای آینده یکی دیگر از عروسها راجع به گلولهخوردن رادیاتور و لاستیک اطلاعات تازهای در اختیار خبرگزاریها بگذارد.
اگر راوی اول را بیشتر راهنمایی میکردند، حرف از رادیاتور و لاستیک نمیزد، چرا که تیر خوردن این دو بخش از خودرو، زودتر مشخص میشود. بلافاصله از یکی آب درمیآید و از یکی باد. سخت میشود اشتباه کرد. «گیربکس» یا «جعبهدنده» گزینههای بهتری برای شرح روایت تیرخوردگی میبود که باید به بیوه شهید یاد میدادند. سهلانگاری و سردرگمی در آموزش فنی!
فاجعه کربلا تکرار شد
بعد از نقل روایت تیر به رادیاتور، راوی اول، صحنه را مثل صحرای کربلا توصیف کرده است. این شباهت در صورتی میتوانست درست باشد که میدانستیم در حادثه کربلا تیر به شکمبه اسب امام اصابت کرده است. ضمن اینکه راوی سنش اجازه نمیدهد جزئیات واقعه کربلا را، پشت دود حاصله از خنجر شمر و شمشیر یزید دیده باشد!
دو تا تقریباً، یک چیز، یک حالا حاشیه
اندک توجهی به مصاحبه تلویزیونی فرزند وسطی شهید، شوهر یکی از عروس خانمها قضیه را کاملاً روشن میکند. ایشان چون نزدیک منطقه بوده، با تلفن مادرش، خود را میرساند:
لحظهای که من وارد منطقه شدم، هنوز دود و بوی خون توی فضا بود -صحنهای که من دیدم یک جنگ تمامعیار بود- عرضم به خدمتتون که من دیگه بابا را «تقریباً» تازه آورده بودند توی بهداری آب سرد که من رسیدم. (احتمالاً صحنه جنگ تمامعیار را هم آوردهاند توی بهداری به ایشان نشان دادهاند، چون دیر رسیده بوده.) و مجبور شدیم حاجی را با هلیکوپتر منتقل کنیم «چیز»… (معلوم نیست چیز کجاست. تصمیم قطعی نگرفته بودند. پس جمله با چیز تمام میشود. با هلیکوپتر ایشان را میبرند به چیز. دنباله:) که من تو آمبولانس پیش حاجی بودم، تو هلیکوپتر «تقریباً» حالا حاشیه… (پایان جمله با دو کلمهی بهسختی مفهوم «حالا حاشیه»، بعد از «تقریباً».)
استفاده از تیربار هوشمند
ایشان با برادرشان طوری صحنه ترور را تعریف میکنند که اگر تیرباری آنجا بوده گیج میشود که این حاجخانم به شهیدِ پشت فرمان «چسبیده» بوده یا کف جاده نشسته بوده و شهید در حال تیر خوردن «روی پاهای ایشان» بوده… خلاصه تیربار مردم را خراب میکنند!
اما از همه دقیقتر به گمان من فرمایش سردار فدوی است که گفت تیربار از هوش مصنوعی استفاده کرده و با چشم هوشمند چهره شهید را شناسایی و هدف گرفته. صحت این اظهارنظر از تیری که به کتف محافظ خورده معلوم میشود زیرا در تحقیقات بعدی معلوم شد کتف او شباهت عجیبی با کتف شهید فخریزاده دارد.
سفارش رهبری چه بود؟
ناظران سیاسی و اتمی و هستهای پیشبینی میکنند که تا زمانی که رهبر معظم نگوید «کشش ندین»، هر روز سکانسی بر این سناریو افزوده میشود و انتشار شایعه ارتحال رهبری هم کارساز نیست. ضمناً در پی خبری که رهبری به شهید دَدَری گفته بود «احتیاط کنید»، معلوم نشد که سفارش رهبری جنبه امنیتی داشته یا مقاربتی.
بنابر آخرین گزارش رسیده، همسر مرحوم فخریزاده، که در فاصله مصاحبه اول و دوم، ترکشهای زیادی به او خورده، پریروز یادش آمده که در حین عملیات صحرای کربلا، ناگهان یک هواپیما که رویش نوشته بوده «هواپیمایی گمشده مالزی، بوئینگ ۷۷۷، پرواز ۳۷۰ از کوالالامپور به پکن – ویکیپدیا» در آسمان پیدا شده و پس از تیراندازی به شهید فخریزاده، به طرف اسرائیل برگشته!
دولت اسرائیل پاسخ بدهد
و پرسشهای آخر: آیا آن مرحوم را کرونا کشت یا خودکشی کرد؟ آیا گلوله واقعاً به رادیاتور خورده بود؟ عروس خانواده در آن لحظات کجا بود؟ اینها را دولت اسرائیل مسئول پاسخ دادن است. معمولاً در اینگونه موارد یک جاسوس سابق یا مرده اسرائیل به سراغ پرزیدنت بنیصدر میرود و برای او فاش میکند که کار بختیار بوده!
***
از: ایندیپندنت