تمامیتخواهی فرهنگی و ترس از صدای مخالف، ریشه اصلی قلعوقمع روزنامه نگاران است
روزنامهنگاران در افغانستان ترور میشوند، در ایران اعدام – SHAH MARAI / AFP
نخستین روز سال جدید میلادی با کشتهشدن مدیرمسئول رادیو صدای غور در افغانستان آغاز شد. چند هفته قبل از آن نیز، روزنامهنگار و مدیر یک کانال تلگرامی در ایران اعدام شد. سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش سالانه خود اعلام کرد که بر اساس آمار رسمی، ۵۰ روزنامهنگار در سال ۲۰۲۰ جان خود را از دست دادند.
اما چرا دو کشور همسایه اینطور برای روزنامه نگاران ناامن است؟
اخیرا بسمالله عادل ایماق، مدیرمسئول رادیو صدای غور در مرکز افغانستان به ضرب گلوله افراد ناشناس کشته شد. پیش از آن نیز، یما سیاوش، گرداننده پیشین برنامههای سیاسی تلویزیون خصوصی در اثر انفجار یک مین مغناطیسی که در خودروی شخصی وی جاسازی شده بود، به همراه دو تن دیگر از همراهانش در کابل جان باخت. اینها تنها دو مورد از نمونههای اخیر کشتهشدن روزنامه نگاران و خبرنگاران در افغانستان است. بر اساس آمار منتشر شده از سوی وزارت داخله افغانستان، طی ۱۹ سال اخیر، نزدیک به ۱۵۰ خبرنگار در این کشور کشته شدهاند.
در ایران نیز شرایط به همین صورت است. در مهمترین واقعه، اعدام روحالله زم، روزنامهنگاری که سابقه فعالیت در وبسایتهای خبری را داشت و طی سالهای اخیر نیز از طریق کانال تلگرامی خود، دست به افشای اطلاعات و فساد در سطوح بالای حکومت ایران زده بود، پس از فریب و ربوده شدن، نهایتاً اعدام شد. موضوعی که با واکنشهای شدید بینالمللی همراه بود.
البته ایران هم بهمانند افغانستان، شرایط مناسبی از نظر امنیت روزنامه نگاران ندارد. طی چهار دهه اخیر، بسیاری از روزنامه نگارانی که شرایط زندگی در نقاط دور از مرکز و مرزی کشور مانند کردستان، بلوچستان و … را بازتاب دادند، با حکم اعدام مواجه شدند.
سازمان گزارشگران بدون مرز اعلام کرد که ایران بزرگترین اعدام کننده روزنامه نگاران در نیمقرن گذشته بوده است. حکومت ایران تنها کشوری است که بهصورت دولتی، روزنامه نگاران را تحت تعقیب قرار میدهد، آنها را محاکمه و اعدام میکند. در دهه ۶۰ نیز، بسیاری از روزنامه نگاران با همین روش کشته شدند. سازمان گزارشگران بدون مرز همچنین اعلام کرد که محاکمه روحالله زم غیرعادلانه بود و هرچند اعدام در ایران رایج است، اما در طی ۳۰ سال این اولین باری است که یک خبرنگار با روش قدیمی و وحشتناک اعدام میشود .
به نظر میرسد تنها تفاوت بین ایران و افغانستان آن است که در ایران روزنامه نگاران توسط حکومت به قتل میرسند، اما در افغانستان گروههای تندروی مذهبی پشت ترورهای روزنامه نگاران قرار دارند.
اما دلیل این برخورد خشن با اهالی رسانه چیست؟
هانا آرنت در مورد رژیمهای توتالیتر مینویسد که این قبیل حکومتها خواهان نظارت بر کلیه امور اجتماعی، اقتصادی و حذف کلیه رقبا و مخالفان از طریق ترور، خفقان و انحصارگری در حوزه قدرت سیاسی هستند. در این شرایط، رسانه باید بهعنوان حد واسط بین حکومت و جامعه عمل کند. بهعبارتدیگر حکومت از رسانهها توقع دارد تا در راستای ایجاد ذهنیت سلطهپذیر، توده مردم را آماده پذیرش احکام صادره از سوی آنها کند. در این قبیل رژیمها کنترل همه رسانههای جمعی در دست حزب، دولت و گروه وفادار به آنها است.
به همین دلیل هر اقدامی خارج از این مسیر از سوی روزنامهنگار، بهمثابه نوعی کنش سیاسی ضد نظام مستقر تعبیر میشود.
این موضوع سبب شده تا از نظر گروههای توتالیتر، روزنامهنگار دشمن بهحساب بیاید و بنا به ایدئولوژی حذفی، برای حذف آنها تلاش کنند.
در ایران که حکومتی توتالیتر مستقر است، این روند بهوضوح قابلمشاهده است. شاید نمونه آن را پیشتر در اتحاد جماهیر شوروی دیده بودیم. در دوران شوروی که هیچ نشریهای بدون استفاده از عکس رهبر منتشر نمیشد. این دقیقاً همان چیزی است که امروزه بهوضوح در تمامی روزنامههای داخل ایران قابلمشاهده است. از سوی دیگر استفاده از سخنان قصار رهبران بهعنوان زینت دائمی گزارشها، مقالات و گفتار روزنامه نگاران منتسب به حکومت، در حال استفاده است.
اما در افغانستان شرایط کمی متفاوت است. این کشور پس از آنکه از زیر سلطه طالبان رها شد، تلاش کرد تا در قانون و فضای جدید، آزادی رسانهها و روزنامه نگاران را تضمین کند. ازاینرو نشریات و رسانههای بسیاری در این کشور شکل گرفت. انتشار افکار مدرن و جدید و نقد سنتهایی که گاهی حتی به مسائل دینی نیز طعنه میزد، باعث شد تا امید به روند نقد و بررسی شرایط جاری در کشور افزوده شود. اما گروههای مسلح و مخالفان حکومت جدید، به دلیل دسترسی به سلاح، همچنان سعی کردند تا با حذف صداهای مخالف، جلوی انتشار آن را بگیرند. بهعبارتدیگر توتالیترهای سابق، این بار علیرغم اینکه دستشان از تدوین قانون کوتاه است، سعی کردند حکم موردنظر را بدون درنظرگرفتن حکومت مستقر اجرا کنند.
وجه مشترک دو کشور، تلاش گروههای تمامیتخواه برای سیطره بر نحوه اطلاعرسانی و جلوگیری از اشاعه آزادی بیان است. مسئلهای که برای رژیمهای توتالیتر و افرادی که به این مشی گرایش دارند، بسیار حائز اهمیت است.
دسترسی به اطلاعات و اخبار یکی از حقوق اساسی افراد در جامعه است و شهروندان حق دارند که به اخبار و اطلاعات داخلی و خارجی دسترسی داشته باشند؛ بنابراین هیچکس حق ندارد مدعی شود که بنا بر مصلحت عمومی، حفظ نظم و نظام و تأمین امنیت، مردم را میتوان در بیاطلاعی قرار داده و حقایق و واقعیتهای اجتماعی را از آنها پنهان کرد.
اما در رژیمهای توتالیتر و از نظر گروههای تمامیتخواه، نیاز نیست که مردم از همه چیز مطلع باشند. زیرا افزایش آگاهی مردم ممکن است باعث ایجاد مجادلات اجتماعی، سیاسی و یا سرپیچی از دستورات حکومت شود. در واقع آنها نگراناند که انتشار اخبار واقعی و یا مقالاتی مغایر با تبلیغات آنها باعث شود تا کنترل بر افکارعمومی از دست برود. زیرا آن چیزی که بیش از نیروی پلیس و اسلحه باعث تمکین مردم از پروپاگاندای حکومتی است، باور آنها به مسائلی است که واقعیت ندارد. در این شرایط روزنامهنگار مستقل تلاش میکند تا با نور افکندن بر بخش تاریک ماجرا، اجازه دهد تا مردم واقعیت را بهصورت کامل مشاهده کنند. این دقیقاً همان چیزی است که از طرف حکومت ایران امروزه «سیاهنمایی» خوانده میشود.
به هر صورت در دورانی که ارتباطات اجازه کنترل بر انتشار اخبار را نمیدهد، این بار تمامیت خواهان تلاش میکنند تا با حذف روزنامه نگاران آزاده، در میان سایر افراد این صنف ترس ایجاد کنند تا شاید این بار با استفاده از ابزار ترس بتوانند انتشار حقایق را کنترل کنند.
روزنامه نگارانی که بهوسیله حکومت ایران و گروههای تندرویی مانند طالبان و داعش در افغانستان کشته میشوند، هر یک نماد هزینهای است که این صنف برای «آزادی» پرداخت میکند. آزادی که نهتنها برای خود آنها مثل هوا برای زندگی است، بلکه برای مردم کشورهایشان نیز نیاز اولیه برای رسیدن به حقوق اولیه است.
در چنین شرایطی به نظر می رسد تفاوت زیادی بین سرنوشت روزنامه نگاران در ایران و افغانستان وجود ندارد؛ در افغانستان ترور میشوند، در ایران اعدام.
از: ایندیپندنت